Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 159 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preconsclous
U
قبل از هوشیاری قبل از خود اگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
serpentine wisdom
U
هوشیاری
alertness
U
هوشیاری
consciousness
U
هوشیاری
sharpness
U
هوشیاری
appreciation
[awareness]
U
هوشیاری
awareness
U
هوشیاری
conscience
[archaic for: consciousness]
U
هوشیاری
astuteness
U
هوشیاری
conscious mind
U
هوشیاری
alertress
U
هوشیاری
cautioning
U
هوشیاری وثیقه
state of alert
U
وضعیت هوشیاری
aesthesia
U
هوش هوشیاری
caution
U
هوشیاری وثیقه
cautioned
U
هوشیاری وثیقه
cautions
U
هوشیاری وثیقه
cleverness
U
هوشیاری استعداد
sobersided
U
فروتن درحال هوشیاری
presence of mind
U
حاضر ذهنی هوشیاری
come to
<idiom>
U
دوباره هوشیاری رایافتن
quale
U
شیی دارای خاصیت هوشیاری
to walk the chalk
U
بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
knowledge
U
اگاهی
informational
U
اگاهی
i.e.
U
اگاهی
conizance
U
اگاهی
noticed
U
اگاهی
noticing
U
اگاهی
notices
U
اگاهی
notice
U
اگاهی
advertisements
U
اگاهی
cogency
U
اگاهی
consciousness
U
حس اگاهی
consciousness
U
اگاهی
awareness
U
اگاهی
conscience
[archaic for: consciousness]
U
حس اگاهی
idea
U
اگاهی
ideas
U
اگاهی
inkling
U
اگاهی
perception
U
اگاهی
acquaintances
U
اگاهی
perceptions
U
اگاهی
intimations
U
اگاهی
intimation
U
اگاهی
awareness
U
حس اگاهی
mindfulness
U
اگاهی
appreciation
[awareness]
U
حس اگاهی
intelligence
U
اگاهی
conscious mind
U
حس اگاهی
information
U
اگاهی
monition
U
اگاهی
knowlege representation
U
نمایش اگاهی
cognizance
U
شناسایی اگاهی
to give to understand
U
اگاهی دادن
coconsciousness
U
اگاهی ثانوی
coconscious
U
اگاهی ثانوی
class consciousness
U
اگاهی طبقهای
informatory
U
اگاهی بخش
to come to know
U
اگاهی یافتن
foredknowlege
U
اگاهی از پیش
group consciousness
U
اگاهی گروهی
precognition
U
پیش اگاهی
information theory
U
نظریه اگاهی
knowledge base
U
پایگاه اگاهی
knowledge domain
U
قلمرو اگاهی
knowledge engineer
U
مهندسی اگاهی
letter of a
U
اگاهی نامه
forebedement
U
اگاهی از پیش
the d. poliee
U
اداره اگاهی
criminal i. department
U
اداره اگاهی
transinformation
U
اگاهی متقابل
prescience
U
اگاهی از پیش
to give the alarm
U
اگاهی دادن
to give notice
U
اگاهی دادن
to give intelligence
U
اگاهی دادن
the infinitive mood
U
مصدر اگاهی
conversance
U
اگاهی کامل
conversancy
U
اگاهی کامل
meta knowledge
U
اگاهی غیرنمادین
apprises
U
اگاهی دادن
foreknowledge
U
اگاهی از پیش
inform
U
اگاهی دادن
apprise
U
اگاهی دادن
informing
U
اگاهی دادن
informs
U
اگاهی دادن
notified
U
اگاهی دادن
notifying
U
اگاهی دادن
notify
U
اگاهی دادن
notifies
U
اگاهی دادن
apprising
U
اگاهی دادن
advertiser
U
اگاهی دهنده
augury
U
پیش اگاهی
auguries
U
پیش اگاهی
monitors
U
اگاهی دهنده
informants
U
اگاهی دهنده
monitored
U
اگاهی دهنده
monitor
U
اگاهی دهنده
criminal investigation department
U
اداره اگاهی
learn
U
اگاهی یافتن
learns
U
اگاهی یافتن
awakened
U
اگاهی یافته
advertisers
U
اگاهی دهنده
informant
U
اگاهی دهنده
sensibleness
U
عملی بودن اگاهی
foretells
U
ازپیش اگاهی دادن
immediacy
U
اگاهی حضور ذهن
Scotland
U
اداره اگاهی در لندن
foretell
U
ازپیش اگاهی دادن
alarmingly
U
: هشدار اگاهی از خطر
foretold
U
از پیش اگاهی داد
you are advised that
U
به شما اگاهی میدهد
we are informed by him that
U
محترما` اگاهی میدهد که
foretelling
U
ازپیش اگاهی دادن
for your information
U
برای اگاهی شما
alarmed
U
: هشدار اگاهی از خطر
alarm
U
: هشدار اگاهی از خطر
alarum
U
: هشدار اگاهی از خطر
science
U
علم طبیعی اگاهی
subliminally
U
خارج ازمرحله اگاهی
dopes
U
اگاهی داروی مخدر
sciences
U
علم طبیعی اگاهی
subliminal
U
خارج ازمرحله اگاهی
dope
U
اگاهی داروی مخدر
foreknow
U
از غیب اگاهی داشتن
alarms
U
: هشدار اگاهی از خطر
to keep the track of something
U
پیوسته ازچیزی اگاهی داشتن
briefed
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
briefer
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
monitory
U
وابسته به اخطار یا اگاهی یاانگیزه
brief
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
enlightement
U
روشنی فکر اگاهی حقیقی
to obtaini. on anything
U
درباره چیزی اگاهی یافتن
self awareness
U
اگاهی از خود خویشتن شناسی
briefest
U
کوتاه کردن اگاهی دادن
intelligently
U
از روی هوش ازروی اگاهی و بصیرت
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
forecasts
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
forecasted
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
know allmen by these presents
U
بموجب این سندعموم را اگاهی میدهد
forecast
U
از پیش اگاهی دادن یاحدی زدن
agents provocateurs
U
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
i have no idea of that
U
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
agent provocateur
U
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
to off an agreement
U
قصد خود را برای الغای قراردادی اگاهی دادن
fenders
U
علائمی که جهت اگاهی ازوضع جاده در راهها نصب میشود
check string
U
ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
books
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
booked
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
private d.
U
کسیکه دست مزد گرفته درکارویژه ایی کاریا اگاهی میکند
book
U
اصول متداول یک ورزش اگاهی در مورد نقاط قوت وضعف حریف
wrming message
U
پیام تشخیصی که توسط کامپایلر برای اگاهی استفاده کننده تولید میشود
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
prity to any one's designs
U
اگاهی از مقاصدنهانی کسی محرمیت نسبت مقاصد کسی
presentment
U
اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
subjective
U
فلسفه مبتنی بر اعتقاد به اصالت ادراکات ذهنی ومحدودیت اگاهی انسان صرفا" به همین ادراکات درون گرایی
i have no knowledge of it
U
هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
the i
U
[حالت من) اگاهی :این کلمه در حالت مفعولیت me ودر حالت فاعلیت I است
information science
U
علوم اگاهی علوم اطلاعاتی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com