Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
learn to walk before yaou run.
<proverb>
U
قبل از اینکه بدوى راه رفتن را یاد بگیر.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
theory of epigensis
U
فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
spasmodically
U
بگیر و ول کن
spasmodic
U
بگیر و ول کن
salaried
U
حقوق بگیر
pensioner
U
مستمری بگیر
annuitant
U
مستمری بگیر
stipendiaries
U
حقوق بگیر
stipendiary
U
حقوق بگیر
pensioners
U
مستمری بگیر
take it easy
<idiom>
U
ساده بگیر
annuitant
U
حقوق بگیر
venal
U
پول بگیر
Take hold from that end (side).
U
از آن سرش بگیر
Take thd bull by the horns.
<proverb>
U
گاو را از شاخهایش بگیر .
pensionary
U
حقوق بگیر مزدور
subsistent
U
مدد معاش بگیر
spasticity
U
حالت بگیر وول کن
snapat the chance
U
فرصت را در اغوش بگیر
salaried
U
کارمند حقوق بگیر
large hande a
U
دارای دست بگیر گیرنده
reimbursable personnel
U
پرسنل حقوق بگیر نظامی
pensioners
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
pensioner
U
وفیفه خوار مستمری بگیر
Take this handkerchief and wipe your eyes.
U
این دستمال را بگیر اشکهایت را پاک کن
Bite your tongue !
U
لبت را گاز بگیر ( دیگر از این حرفها نزن )
provided he goes at once
U
بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
pussyfoot
U
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
Bounty hunter
U
جایزه بگیر،کسی که کارش دستگیری خلافکارها برای گرفتن جایزه است
goose step
U
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go
U
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch
U
راه رفتن دولادولاراه رفتن
trot
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
U
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
parade
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
U
سان رفتن رژه رفتن محل سان
in order that
U
تا اینکه
howbeit
U
با اینکه
or
U
یا اینکه
so as to
U
تا
[اینکه ]
unless
U
جز اینکه
save that
U
جز اینکه
the fact that
U
اینکه
in spite of the face that
U
اینکه
up to/till/until
<idiom>
U
تا اینکه
in order to ...
U
تا
[اینکه ]
even though
U
ولو اینکه
save that
U
الا اینکه
so that
U
برای اینکه
forasmuch as
U
نظر به اینکه
in order that
U
برای اینکه
in view of the fact that
U
نظر به اینکه
ere
U
قبل از اینکه
inorder to
U
برای اینکه
on the supposition that
U
بتصور اینکه
insomuch
U
نظر به اینکه
instantly
U
به محض اینکه
whilst
U
ضمن اینکه
on the supposition that
U
بخیال اینکه
because
U
برای اینکه
hent
U
ربودن تا اینکه
owing to the fact that
U
نظر به اینکه
owing to the fact that
U
به واسطه اینکه
wherein
U
دراثنای اینکه
pray consider my case
U
تمنی اینکه
for
U
برای اینکه
as if
U
مثل اینکه
Despite the fact that…
U
با وجود اینکه
whereas
U
نظر به اینکه
to sum up
U
خلاصه اینکه
to the end that
U
برای اینکه
to the end that
U
تا اینکه بقصداینکه
than
U
تا اینکه بجز
In view of the fact that … whereas …
U
نظر به اینکه
notwithstanding
U
باوجود اینکه
so as to
U
برای
[اینکه]
in order to ...
U
برای
[اینکه]
whenas
U
بعلت اینکه
as soon as
U
بمحض اینکه
as though
U
مثل اینکه
as thought
U
مثل اینکه
instead
U
بجای اینکه
that's that
U
اینکه از این
the reason why
U
دلیل اینکه
the reason why
U
علت اینکه
in view of
<idiom>
U
به خاطر اینکه
providing
U
مشروط بر اینکه
what with
<idiom>
U
برای اینکه ،درنتیجه
Not to mention the fact that …
U
حالا بگذریم از اینکه...
inorder to
U
به خاطر اینکه برای
as respects ...
U
درباره ...
[با توجه به اینکه... ]
there is nothing for it but to
U
چارهای ندارد جز اینکه
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
in order that i may go
U
برای اینکه بروم
in one world
U
خلاصه اینکه مختصرا
as respects
U
با توجه به اینکه اما
though
U
گرچه هرچند با اینکه
as regards
U
با توجه به اینکه اما
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
in order that he may go
U
برای اینکه برود
i maintain
U
قائل هستم به اینکه ...
much as I'd like to
<idiom>
U
با اینکه اینقدر دوست دارم
the instant i saw him
U
بمحض اینکه اورا دیدم
that is no new
U
اینکه خبر تازهای نبود
instead of doing
U
بجای اینکه انجام بدهند
instead of working
U
بجای اینکه او کار بکند
You are asking for it. You are sticking your neck out.
U
مثل اینکه تنت می خارد
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
in orders that it may beeasier
U
برای اینکه اسان تر شود
inadvisably
U
بدون اینکه صلاح باشد
adside from
U
صرفنظر از اینکه گذشته از این
iimmediately he saw me
U
بمحض اینکه مرا دید
whereas
U
بادر نظر گرفتن اینکه
Supposing that is the case .
U
بفرض اینکه اینطور باشد
Unless the contray is proved .
U
مگر اینکه خلافش ثابت شود
authentication
U
اطمینان از اینکه چیزی صحیح است
It seems I am not welcome (wanted) here.
U
مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
He is very primitive and uncuth .
U
مثل اینکه از پشت کوه آمده
approve
U
تصور اینکه چیزی خوب است
You seem to expect something for good measure !
U
مثل اینکه حالاناز شست هم می خواهی !
approves
U
تصور اینکه چیزی خوب است
benifit of elergy
U
امتیازروحانیون برای اینکه شرعامحاکمه شوند
combatable
U
قابل اینکه باان نبردیاضدیت کنند
euphonically
U
برای اینکه بگوش خوش ایندباشد
approving
U
تصور اینکه چیزی خوب است
we eat that we may live
U
میخوریم برای اینکه زنده باشیم
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
Depending on how late we arrive ...
U
بستگی به اینکه ساعت چند ما می رسیم ...
it is not true that he is dead
U
اینکه میگویند مرده است حق ندارد
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
forbids
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
It's good to see you again.
U
خیلی خوشحالم از اینکه شما را دوباره میبینم.
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
at the owner's risk
U
با قید اینکه هرگونه خسارت بعهده مالک
forbid
U
بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
quality
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
After his discharge from the army, he came to Tehran .
پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
Unless otherwise stated .
U
مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
There is still time before I go.
U
هنوز وقت هست تا اینکه من راه بیفتم.
hylotheism
U
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
I am glad to see you up and about.
خوشحالم از اینکه شما را سر پا وسر حال می بینم
qualities
U
بررسی اینکه کیفیت یک محصول خوب است
our offer to render a service
U
حاضر شدن ما برای اینکه خدمتی بکنیم
take a stand on something
<idiom>
U
فهمیدن اینکه کسی بر علیه چیزی است
i sort of feel sick
U
مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
U
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
mercerize
U
موادشیمیایی زدن به پارچههای نخی برای اینکه حریرنماشوند
failure
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
Looks likes he is asking for trouble . looks like he is sticking his neck out .
U
مثل اینکه سرش به گردنش ( تنش ) زیادی می کند
To see her
[The sight of her]
gives me a pang in my heart.
U
وقتی که او
[زن]
را میبینم مانند اینکه نیش به قلبم می زنند.
checks
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
You wI'll fail unless you work harder .
U
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
bridge
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
wait up for
<idiom>
U
به رختخواب نرفتن تا اینکه کسی برسد یا اتفاقی بیافتد
think little of
<idiom>
U
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
second-guess someone
<idiom>
U
حدس اینکه یکی دیگه چه کاری انجام میداد
checked
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
check
U
بررسی اینکه یک پروتکل کد حرف و فرمت آن صحیح هستند
except as otherwise provided
U
مگر اینکه به طور دیگر قید شده باشد
bridges
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridged
U
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
polarities
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
adoptionism
U
اعتقادبه اینکه عیسی فرزندخوانده خدا است نه پسرحقیقی او
opened
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
humoralism
U
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
opens
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
mutual terms
U
شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
failures
U
شروع مجدد یک فرآیند یابرنامه پس از اینکه رخ داد و تصحیح شد
without lifting a finger
U
بدون اینکه اصلا کاری بکند
[اصطلاح روزمره]
without lifting a finger
U
بدون اینکه به چیزی دستی بزند
[اصطلاح روزمره]
germtheory
U
فرض اینکه میکروب وسیله واگیره ناخوشی است
polarity
U
تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
open
U
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
loop
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
a penny for your thoughts
<idiom>
U
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
dirty bit
U
برای بیان اینکه در حافط ه اصلی بار شده اند
looped
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
to paynize wood
U
چوب را با محلول ویژه شیمیایی اندون برای اینکه زودنپوسد
high time
<idiom>
U
زمان قبل از اینکه کاری بیش ازآن انجام شده
zero
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
zeroes
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
to garble the coinage
U
مسکوکات راصرافی وجورکردن برای اینکه سره انرا اب کنندوناسره ات
zeros
U
نشان دهنده اینکه محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
gibus
U
کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
checks
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
checked
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
check
U
بررسی اینکه آیا چیزی به درستی کار میکند یا خیر
chopped
U
ضربه پایین زدن به توپ برای اینکه به زمین بخورد
Without wishing to belittle
[disparage]
[denigrate]
the importance of this issue, I would like to ...
U
بدون اینکه اهمیت این موضوع را پایین بیاورم من میخواهم ...
loops
U
حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
verified
U
بررسی اینکه داده ضبط شده یا ورودی درست است
interpleader
U
محاکمهای که بموجب ان دوکس ناگزیر میشونداز اینکه ....خاتمه دهند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com