Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
to grouch
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to moan
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
To investigate something.
U
درباره چیزی تحقیق کردن
to kvetch
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
غرغر کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to grouch
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to gripe
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to moan
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to moan
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
گله کردن
[درباره چیزی]
to grouch
U
ناله کردن
[درباره چیزی]
to negotiate
[about; on; for]
something
[with somebody]
U
گفتگو و معامله کردن
[با کسی درباره چیزی]
prejudged
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging
U
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
referred
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refer
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
refers
U
توجه کردن یا کار کردن یا نوشتن درباره چیزی
So much for that.
<idiom>
U
اینقدر
[کار یا صحبت و غیره ]
کافی است درباره اش.
[اصطلاح روزمره]
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
to make a complaint
[about]
U
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
to ask somebody to say a few words
U
خواهش کردن از کسی کمی
[در باره کسی یا چیزی]
صحبت کند
to moan
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to gripe
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to moan
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to nag
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to gripe
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to kvetch
[American E]
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to grouch
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouch
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to crab
[American E]
[about something]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
to bitch
[American E]
[about something]
U
نق نق زدن
[درباره چیزی]
to grouse
[about somt.]
U
قر زدن
[درباره چیزی]
There is talk
[mention]
of something
[somebody]
.
U
صحبت از چیزی یا کسی است.
to obtaini. on anything
U
درباره چیزی اگاهی یافتن
to put something to the vote
U
درباره چیزی رای دادن
To comment on something ( someone ) .
U
درباره چیزی ( کسی ) نظردادن
To put something to the vote.
U
درباره چیزی رأی گرفتن
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
anthropography
U
علم ساختمان بدن انسان رشتهای از علم انسان شناسی که درباره تاثیراوضاع جغرافیایی بر روی نژادها صحبت میکند
yakety-yak
<idiom>
U
صحبت زیاد درمود چیزی بیارزش
tempest in a teapot
<idiom>
U
درباره چیزی که زیاد مهم نیست به هیجان زده شدن
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
nerds
U
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
nerd
U
شخصی که صرفا کامپیوتری شده است و به سختی درباره چیزی که مربوط به فناوری نباشد حرف می زند یا فکر میکند
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
destine
U
قبلا انتخاب کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
previews
U
قبلا رویت کردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
preconceive
U
قبلا تصور کردن
preview
U
قبلا رویت کردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
preheat
U
قبلا گرم کردن
predestine
U
قبلا تعیین کردن
preheated
U
قبلا گرم کردن
forearms
U
قبلا اماده کردن
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
preheats
U
قبلا گرم کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
To quibble and equivocate.
U
پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
sass
U
بابی احترامی صحبت کردن با گستاخانه سخن گفتن با بیشرمانه گفتگو کردن
to talk
[to]
U
صحبت کردن
[با]
speaks
U
صحبت کردن
talk
U
صحبت کردن
talked
U
صحبت کردن
talks
U
صحبت کردن
confabulate
U
صحبت کردن
speak
U
صحبت کردن
helps
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
help
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
helped
U
پیام کمک که حاوی اطلاعات مفید درباره تابع مشخص یا بخشی از برنامه جاری باشد و نه اطلاعات کلی درباره همه برنامه
to speak candidly
<idiom>
U
بی پرده صحبت کردن
sniffled
U
تودماغی صحبت کردن
hobnobbed
U
صحبت دوستانه کردن
sniffles
U
تودماغی صحبت کردن
sniffles
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
hold forth
<idiom>
U
صحبت کردن درمورد
sniffled
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
to switch on
U
طرف صحبت کردن
sniffle
U
تودماغی صحبت کردن
waste one's breath
<idiom>
U
بی نتیجه صحبت کردن
sniffle
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
To speak elaborately.
U
با آب وتاب صحبت کردن
take exception to
<idiom>
U
مخاف صحبت کردن
tell (someone) off
<idiom>
U
با عصبانیت صحبت کردن
hobnobbing
U
صحبت دوستانه کردن
To talk in measured terms . To talk slowly.
U
شمرده صحبت کردن
sniffling
U
با فن فن صحبت یاگریه کردن
pipe up
<idiom>
U
بلندتر صحبت کردن
hobnobs
U
صحبت دوستانه کردن
To speak with freedom.
U
آزادانه صحبت کردن .
To refer to implicitly. To hint.
U
درپرده صحبت کردن
hobnob
U
صحبت دوستانه کردن
go on
<idiom>
U
زیادی صحبت کردن
to speak to somebody
U
با کسی صحبت کردن
sniffling
U
تودماغی صحبت کردن
harp on
<idiom>
U
بانارضایتی صحبت کردن
To pay money. To make a payment.
U
بی پرده صحبت کردن
to speak
[about]
U
صحبت کردن
[در باره]
to reflect
[on]
U
تامل کردن
[درباره]
to think
[of]
U
فکر کردن
[درباره]
to take the floor
U
حرف زدن صحبت کردن
break in upon
U
قطع کردن صحبت کسی
to interrupt any one's speech
U
صحبت کسیرا قطع کردن
sniffle
U
درحال عطسه صحبت کردن
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
squeak
U
با صدای جیغ صحبت کردن
talk shop
<idiom>
U
درموردکار شخصی صحبت کردن
To speak slowly.
U
آهسته صحبت کردن (شمرده)
to talk shop
U
در باره کار صحبت کردن
sound off
U
باصدای بلند صحبت کردن
To talk like a book .
U
لفظ قلم صحبت کردن
squeaks
U
با صدای جیغ صحبت کردن
to speak fluently
U
بطور روان صحبت کردن
sniffling
U
درحال عطسه صحبت کردن
sniffles
U
درحال عطسه صحبت کردن
lisping
U
نوک زبانی صحبت کردن
lisped
U
نوک زبانی صحبت کردن
squeaking
U
با صدای جیغ صحبت کردن
lisp
U
نوک زبانی صحبت کردن
sniffled
U
درحال عطسه صحبت کردن
ad-lib
U
بدون نوشته صحبت کردن
squeaked
U
با صدای جیغ صحبت کردن
ad-libbed
U
بدون نوشته صحبت کردن
ad-libbing
U
بدون نوشته صحبت کردن
To strick up a conversation with somebody.
U
سر صحبت را با کسی باز کردن
lisps
U
نوک زبانی صحبت کردن
ad-libs
U
بدون نوشته صحبت کردن
render judgement on
U
حکم کردن درباره کسی
to sit
U
درباره موضوعی جلسه کردن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
talk
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talked
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
talks
U
صحبت کردن یا ارتباط برقرار کردن
to consult
[about]
U
همفکری کردن
[مشاوره کردن]
[درباره]
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
in touch
<idiom>
U
بایکدیگر صحبت کردن،درارتباط داشتن
phones
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
declaimed
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
to speak fluent Farsi
U
روان صحبت کردن زبان پارسی
To speake broken French.
U
فرانسه دست وپ؟ شکسته صحبت کردن
declaims
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
carp
U
از روی خرده گیری صحبت کردن
declaim
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
phoning
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoned
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
declaiming
U
با حرارت علیه کسی صحبت کردن
phone
U
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
speech
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
speeches
U
صحبت کردن یا ایجاد کلمات با صدا
blather
U
حرف بی ارزش زدن صحبت بی معنی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com