Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
preassigned
U
قبلا تعیین شده
predesignate
U
قبلا تعیین شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cost indexes
U
ضریب افزایش یا کاهش هزینه هائی که قبلا تعیین شده
predestinate
U
قبلا تعیین شده دارای سرنوشت ونصیب وقسمت ازلی
predestine
U
قبلا تعیین کردن
predetermine
U
قبلا تعیین کردن
prifix
U
قبلا تعیین کردن
prifixal
U
قبلا تعیین کردن
re attachment
U
در مورد کسی که قبلا" توقیف شده بوده وبه علتی بدون تعیین تاریخ دقیق ازاد شده بوده است die sine
Other Matches
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
authentication
U
تعیین نشانی تعیین معرف کردن
defaulting
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaulted
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
defaults
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
default
U
مقدار از پیش تعیین شدهای که در صورتی که مقدار دیگری تعیین نشده باشد به کار می رود
dosimetry
U
تعیین مقدار جذب شده دارو یاتشعشع اتمی ازمایش تعیین دوز جذب شده
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
erstwhile
U
قبلا
formerly
U
قبلا
already
U
قبلا
erst
U
قبلا
aforehand
U
قبلا
supra
U
قبلا
the reinbefore
U
قبلا
previously
U
قبلا"
air priorities committee
U
کمیته تعیین ارجحیت حمل ونقل هوایی یا تعیین ارجحیت حمل بار
i went before
U
من قبلا` رفتم
foretoken
U
قبلا اگاهانیدن
prerecord
U
قبلا ضبط
prepay
U
قبلا پرداختن
presentient
U
قبلا متوجه
prescient
U
قبلا اگاه
presentient
U
قبلا مستعد
beforehand
U
قبلا اماده
heretofore
U
سابقا قبلا
pre arrange
U
قبلا قرارگذاشتن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
pretypify
U
قبلا اعلام کردن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
preconceive
U
قبلا عقیده پیداکردن
pre appoint
U
قبلا معین کردن
preheat
U
قبلا حرارت دادن
prearrange
U
قبلا ترتیب دادن
preheated
U
قبلا گرم کردن
preselect
U
قبلا انتخاب کردن
preview
U
قبلا رویت کردن
preheats
U
قبلا حرارت دادن
preheated
U
قبلا حرارت دادن
preheat
U
قبلا گرم کردن
I have a reservation.
من قبلا رزرو کردم.
preheats
U
قبلا گرم کردن
prepaid
U
قبلا" پرداخت شده
prerecord
U
قبلا ثبت کردن
previews
U
قبلا رویت کردن
presanctified
U
قبلا تقدیس شده
preconceive
U
قبلا تصور کردن
prepossess
U
قبلا بتصرف اوردن
forearm
U
قبلا اماده کردن
foresees
U
قبلا تهیه دیدن
foresee
U
قبلا تهیه دیدن
preform
U
قبلا بشکل دراوردن
prime
U
قبلا تعلیم دادن
preform
U
قبلا تشکیل دادن
premonish
U
قبلا برحذر داشتن
prenominate
U
قبلا ذکر شده
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
forearms
U
قبلا اماده کردن
primed
U
قبلا تعلیم دادن
as previously mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
primes
U
قبلا تعلیم دادن
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا ذکر شد
destine
U
قبلا انتخاب کردن
as already mentioned
<adv.>
U
همانطور که قبلا اشاره شد
pretreat
U
قبلا معالجه کردن
predigest
U
قبلا هضم کردن
advance
U
قبلا تهیه شده
advancing
U
قبلا تجهیز شده
preform
U
قبلا تصمیم گرفتن
advance
U
قبلا تجهیز شده
advances
U
قبلا تهیه شده
advances
U
قبلا تجهیز شده
as previously agreed upon
<adv.>
U
همینطور که قبلا موافقت شد
advancing
U
قبلا تهیه شده
preexist
U
قبلا وجود داشتن
predetermine
U
قبلا مقدر کردن
prenominate
U
قبلا ذکر کردن
to prerecord
U
قبلا ضبط کردن
forespeak
U
قبلا اماده کردن
preordain
U
قبلا مقرر داشتن
prenominate
U
قبلا نامبرده شده
preassigned
U
قبلا تخصیص داده شده
preset
U
قبلا چیدن و قرار دادن
preconcert
U
قبلا فرار ومدار گذاردن
predict
U
قبلا پیش بینی کردن
predicting
U
قبلا پیش بینی کردن
predicts
U
قبلا پیش بینی کردن
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
convoy routing
U
تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
postpaid
U
مخارج پستی قبلا پرداخت شده
predefined
U
آنچه قبلا معرفی شده است
preform
U
قبلا شکل چیزی رامعین کردن
pre-
U
آنچه قبلا توافق شده است
preexist
U
ازلی بودن قبلا موجود شدن
prevue
U
قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
thereinbefore
U
در سطور قبل همان قرارداد قبلا"
pre
U
آنچه قبلا توافق شده است
preordain
U
قبلا وقوع امری را ترتیب دادن
forebode
U
قبلا بدل کسی اثر کردن
bespeak
U
قبلا درباره چیزی صحبت کردن
ingrain
U
نخی که قبلا الیاف ان رنگ شده است
radar locating
U
تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
Thats no news to me.
U
این برایم خبر جدیدی نیست ( قبلا می دانستم )
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
have a go at
<idiom>
U
سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
revocation of probate
U
بطلان وصیتنامهای که قبلا" صحت مفادش تصدیق شده
running fix
U
کشیدن سمت متوالی ناو تعیین متوالی سمت ناو اخراج اشعه متوالی برای تعیین ایستگاه
postpaid
U
پاکت تمبردار یا امانتی که قبلا مخارج پست ان پرداخت میشود
forlorn hope
U
دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
prepossess
U
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
turnkey system
U
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
yalta conference
U
م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
to express one's heartfelt
U
قبلا سپاس گزاری کردن تشکرات قلبی خودرا تقدیم کردن
post race
U
مسابقهای که صاحب اسب قبلا نام اسب را ثبت میکند
premeditate
U
قبلا فکر چیزی را کردن مطالعه قبلی کردن
fore
U
: پیشوندبمعنی پیش و جلو قبلا وپیشروها و واقع در جلو
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
fixations
U
تعیین
fixation
U
تعیین
designations
U
تعیین
appointments
U
تعیین
appointment
U
تعیین
emplacement
U
تعیین جا
assignment of space
U
تعیین جا
designation
U
تعیین
specification
U
تعیین
formulation
U
تعیین
determination
U
تعیین
assignment
U
تعیین تعدادسهمیه
routes
U
تعیین خط مسیر
ascertian
U
تعیین کردن
emplacement
U
تعیین محل
enumeration
U
تعیین شماره
crucially
U
تعیین کننده
appointe
U
تعیین کردن
fix on
U
تعیین کردن
foreordainment
U
تعیین از پیش
assignments
U
تعیین تعدادسهمیه
assignability
U
قابل تعیین
completely specified
U
با تعیین کامل
budget determinant
U
تعیین بودجه
damage assessment
U
تعیین خسارات
delimitation
U
تعیین حدود
formulation
U
تعیین کردن
demark
U
تعیین حدودکردن
crucial
U
تعیین کننده
determinable
U
قابل تعیین
determinative
U
تعیین کننده
assignment of tasks
U
تعیین وفایف
specified
U
تعیین شده
coefficient of determination
U
ضریب تعیین
determination coefficient
U
ضریب تعیین
predesignation
U
تعیین قبلی
income determination
U
تعیین درامد
fixes
U
تعیین کردن
indentification
U
تعیین هویت
route
U
تعیین خط مسیر
job placement
U
تعیین شغل
frequency determination
U
تعیین فرکانس
placements
U
تعیین شغل
placement
U
تعیین شغل
moisture determination
U
تعیین رطوبت
appraisals
U
تعیین قیمت
blood types
U
تعیین کردن
blood type
U
تعیین کردن
admensuration
U
تعیین اندازه
fix
U
تعیین کردن
admeasurement
U
تعیین اندازه
frequency allocation
U
تعیین فرکانس
frequency assignment
U
تعیین فرکانس
frequency designation
U
تعیین فرکانس
indicating
U
تعیین کننده
earmarked
U
تعیین شده
nominative
U
تعیین شده
blood group
U
تعیین کردن
blood groups
U
تعیین کردن
appraisal
U
تعیین قیمت
wage determination
U
تعیین دستمزد
valorization
U
تعیین ارزش
unitization
U
تعیین واحد
typification
U
تعیین نمونه
appoint
U
تعیین کردن
orientation
U
تعیین جهت
appoints
U
تعیین کردن
locations
U
تعیین محل جا
titration
U
تعیین عیار
location
U
تعیین محل جا
identifying
U
تعیین کردن
bound
U
تعیین کردن
tell off
U
تعیین کردن
appropriated
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
provided
<adj.>
<past-p.>
U
تعیین شده
orientation
U
تعیین موقعیت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com