Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
illicit
U
قاچاقی نامشروع غیر مجاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
piggyback
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
piggybacks
U
دستیابی غیر مجاز به سیستم کامپیوتری که باید از طریق کلمه رمز یا ترمینال کاربر مجاز انجام شود
legit
U
نمایش مجاز تاتر مجاز
wildcat
U
قاچاقی
wildcats
U
قاچاقی
under the counter
U
قاچاقی
bootleg
<adj.>
U
قاچاقی
mountaion dew
U
عرق قاچاقی
adulterine
U
قاچاقی تقلبی
pot(heen
U
ویسکی قاچاقی ایرلندی
moonlighting
U
بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted
U
بطور قاچاقی کارکردن
moonlights
U
بطور قاچاقی کارکردن
hooch
U
مشروب قاچاقی وپست
moonlight
U
بطور قاچاقی کارکردن
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
to smuggle in
U
قاچاقی اوردن یاوارد کردن
to smuggle out
U
قاچاقی صادر کردن یافرستادن
bootleg
U
معامله قاچاقی انجام دادن
still hunt
U
بطور قاچاقی ماهیگیری کردن
moonlighter
U
کسیکه بطور قاچاقی کار میکند
stow away
U
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
He smuggled the car into England ( across the British frontier ) .
U
اتوموبیل را قاچاقی وارد مرز انگلستان کرد
illegal
U
نامشروع
unlawful
U
نامشروع
illegitimate
U
نامشروع
fradulent
U
نامشروع
looted
U
استفاده نامشروع
liaisons
U
رابطه نامشروع
unlawfully
U
بطور نامشروع
liaison
U
رابطه نامشروع
loot
U
استفاده نامشروع
imperial decree
U
درامد نامشروع
immoral earning
U
درامد نامشروع
illicit earning
U
درامد نامشروع
illegitimate child
U
طفل نامشروع
illegitimately
U
بطور نامشروع
illegitimate
U
حرامزاده نامشروع
illegaly
U
به طور نامشروع
loots
U
استفاده نامشروع
natural child
U
بچه نامشروع
gravy train
U
منبع در امد نامشروع
illegutimation
U
نادرستی نامشروع خوانی
gravy trains
U
منبع در امد نامشروع
intimacy
U
رابطه نامشروع جنسی
bribing
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribes
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
bribed
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
putative father of an illegitimate child
U
پدر مفروض فرزندی نامشروع
bribe
U
رشوه پردازی پرداخت نامشروع
Ill got ill used.
<proverb>
U
چیزى که از راه نامشروع بدست آید خیر ندارد .
turpis causa
U
عوض نامشروع و غیر قانونی که باعث فساد عقد میشود
vital necessity
U
پدیدهای که دولتها با توسل به ان بسیاری از اعمال غیر منطقی یا نامشروع یا تجاوزکارانه خود را توجیه می کنند
demagogisme
U
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
authorized level of organization
U
سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
putative father
U
پدر غیرشرعی کسی که بر حسب شیاع محلی پدر یک طفل نامشروع است
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
legal
U
مجاز
licensable
U
مجاز
permissible
U
مجاز
authorrized
U
مجاز
admittable
U
مجاز
permitted
U
مجاز
certified
U
مجاز
toluene
U
حد مجاز
tropologic
U
مجاز
authorized
U
مجاز
permissive
U
مجاز
allowable
U
مجاز
rated
U
مجاز
admissibll
U
مجاز
at liberty
U
مجاز
commissioned
U
مجاز
lawful
U
مجاز
authorised
U
مجاز
allowed
U
مجاز
admissible
U
مجاز
metonymy
U
مجاز
licensed
U
مجاز
authorized allowance
U
سهمیه مجاز
authorised clerk
U
واسطه مجاز
metonym
U
مجاز مرسل
complemented
U
حد مجاز مکمل
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
allowable cargo load
U
حداکثربار مجاز
allowable level
U
تراز مجاز
authorized strength
U
استعداد مجاز
allowable stress
U
تنش مجاز
working stress
U
تنش مجاز
free
U
مجاز منفصل
licit
U
روا مجاز
justifiability
U
مجاز بودنی
freed
U
مجاز منفصل
allowed vibrations
U
ارتعاشهای مجاز
allowable cargo load
U
بار مجاز
safe load
U
بار مجاز
authorise
U
مجاز نمودن
permissible deviation
U
تفاوت مجاز
complement
U
حد مجاز مکمل
frees
U
مجاز منفصل
bona fide holder
U
دارنده مجاز
permissibly
U
بطور مجاز
circuit allocated use
U
مدارچانلهای مجاز
permissible velocity
U
تندی مجاز
permissible load
U
بار مجاز
permissible velocity
U
سرعت مجاز
height clearance
U
ارتفاع مجاز
ban item
U
غیر مجاز
bag limit
U
حد مجاز صید
impermissible
U
غیر مجاز
authorized bank
U
بانک مجاز
revocable contract
U
عقد مجاز
authorized manpower
U
استعدادپرسنلی مجاز
permissible dosage
U
دوز مجاز
authorized program
U
برنامه مجاز
prescribed load
U
بار مجاز
not allowed
U
غیر مجاز
freeing
U
مجاز منفصل
idiographic
U
وابسته به مجاز
delegation of authority
U
مجاز شمردن
permits
U
مجاز کردن
legitimizing
U
مجاز کردن
legitimizes
U
مجاز کردن
unauthorized
U
غیر مجاز
legitimize
U
مجاز کردن
legitimization
U
مجاز کردن
licensing hours
زمان مجاز
allowances
U
میزان مجاز
legitimising
U
مجاز کردن
legitimises
U
مجاز کردن
legitimised
U
مجاز کردن
setting
U
شدت مجاز
fair game
U
شکار مجاز
accredited
U
مجاز معتبر
tolerance
U
خطای مجاز
tolerance
U
تفاوت مجاز
tolerances
U
خطای مجاز
tolerances
U
تفاوت مجاز
legitimized
U
مجاز کردن
permit
U
مجاز کردن
lawfully
U
به طور مجاز
permitting
U
مجاز کردن
on the house
<idiom>
U
مجاز درکاری
working load
U
بار مجاز
dose
U
مقدار مجاز
speed limits
U
سرعت مجاز
troplogy
U
مجاز گوئی
admitance
U
روا مجاز
trope
U
مجاز استعاره
complements
U
حد مجاز مکمل
tolerance limit
U
خطای مجاز
allowable load
U
بار مجاز
speed limit
U
سرعت مجاز
complementing
U
حد مجاز مکمل
contraband
U
غیر مجاز
dosed
U
مقدار مجاز
allowance
U
میزان مجاز
doses
U
مقدار مجاز
settings
U
شدت مجاز
figuratively
U
بطور مجاز
dosing
U
مقدار مجاز
tensile stress
U
تنش کششی مجاز
number
U
مجموعه مقادیر مجاز
manpower cieling
U
حداکثرنیروی انسانی مجاز
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
taxi stand
U
ماندگاه مجاز تاکسی
licitly
U
بطور مجاز یا مشروع
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
table of allowance
U
جدول سهمیه مجاز
personnel authorization
U
جدول پرسنلی مجاز
range
U
مجموعه مقادیر مجاز
twenty four hour charge rate
U
امپر مجاز باتری
tare
U
وزن مجاز یک فرف
prescribed load
U
بار مهمات مجاز
safe loads tables
U
جداول بارهای مجاز
personnel authorization
U
سطح پرسنلی مجاز
permissible dosage
U
میزان داروی مجاز
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
numbers
U
مجموعه مقادیر مجاز
ranges
U
مجموعه مقادیر مجاز
rating
U
نحوه عملکرد مجاز
illicit advertising
U
تبلیغ غیر مجاز
authorized manpower
U
نیروی انسانی مجاز
authorized parts list
U
لیست قطعات مجاز
authorized parts list
U
سهمیه مجاز قطعات
ratings
U
نحوه عملکرد مجاز
circuit allocated use
U
سهمیه مدارهای مجاز
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
eligible traffic
U
عبور و مرور مجاز
authorized allowance supplies
U
سهمیه اماد مجاز
authorized allowance supplies
U
سهمیه مجاز اماد
allowed quantum state
U
حالت کوانتومی مجاز
acceptance tolerance
U
حد مجاز قابل قبول
allowable cabin load
U
بار مجاز هواپیما
ranged
U
مجموعه مقادیر مجاز
illigal character
U
کاراکتر غیر مجاز
security
U
مشخصات کاربران مجاز
illigal character
U
دخشه غیر مجاز
allowed energy levels
U
ترازهای انرژی مجاز
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com