Perdic | قانون جاذبه الکترواستاتیکی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	law of electrostatic attraction U	قانون جاذبه الکترواستاتیکی

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	electrostatic attraction U	جاذبه الکترواستاتیکی
	law of universal gravitation U	قانون جاذبه عمومی
	free air anomaly U	اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
	electrostatic U	الکترواستاتیکی
	electrostatic voltmeter U	ولتمتر الکترواستاتیکی
	electrostatic storage U	انباره الکترواستاتیکی
	electrostatic repulsion U	دفع الکترواستاتیکی
	electrostatic printer U	چاپگر الکترواستاتیکی
	electrostatic plotter U	رسام الکترواستاتیکی
	electrostatic interaction U	برهم کنش الکترواستاتیکی
	electrostatic instrument U	دستگاه اندازه گیری الکترواستاتیکی
	instrument for electrostatic screening U	دستگاه اندزه گیری با حفاظ الکترواستاتیکی
	earth's attraction U	جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
	legalism U	رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
	forced sale U	فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
	the law is not retroactive U	قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
	code U	قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
	declaratory statute U	قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
	law of procedure U	قانون اصول محاکمات قانون شکلی
	canon U	قانون کلی قانون شرع
	say's law U	قانون سی . براساس این قانون
	canons U	قانون کلی قانون شرع
	penal statute U	قانون جزایی قانون مجازات
	appealed U	جاذبه
	appeals U	جاذبه
	appeal U	جاذبه
	gravitation U	جاذبه
	valence U	جاذبه
	attraction U	جاذبه
	gravity U	جاذبه
	attractions U	جاذبه
	law of gravity U	جاذبه
	adhesion U	جاذبه سطحی
	gravitation U	جاذبه ثقلی
	attractive field U	میدان جاذبه
	electric attraction U	جاذبه الکتریکی
	attration U	جاذبه کشندگی
	attraction of current U	جاذبه میدان
	attraction force U	نیروی جاذبه
	electron capture U	جاذبه الکترونی
	electromagnetic attraction U	جاذبه الکترومغناطیسی
	absorpthiveness U	قوه جاذبه
	attractive force U	نیروی جاذبه
	gravitation U	جاذبه گرانشی
	gravitational force U	نیروی جاذبه
	gravitational waves U	امواج جاذبه
	capillary attraction U	جاذبه شعریه
	coulomb attraction U	جاذبه کولنی
	sex appeal U	جاذبه جنسی
	sexiness U	جاذبه جنسی
	counter attraction U	جاذبه متقابله
	cohesion U	جاذبه مولکولی
	gravitational attraction U	جاذبه گرانشی
	magnetic attraction U	جاذبه مغناطیسی
	gravitational constant U	ثابت جاذبه
	gravitation U	کشش جاذبه
	gravitation U	قوه جاذبه
	marginal productivity law U	قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
	ablatitious U	کاهنده قوه جاذبه
	magnetic dip U	قوه جاذبه مغناطیسی
	centripetal force U	قوه جاذبه مرکز
	geomagnetic U	وابسته به جاذبه زمین
	scenic attractions U	جاذبه های دیدنی
	magnetic dip U	میدان جاذبه مغناطیسی
	intermolecular attraction U	جاذبه بین مولکولی
	intensity of gravity U	گرانی یا جاذبه زیاد
	interionic attraction U	جاذبه بین یونی
	intensity of gravity U	شدت با زیادی جاذبه
	cohesion U	التصاق یا قوه جاذبه ذرات
	intermolecular attractive force U	نیروی جاذبه بین مولکولی
	gravity U	جاذبه زمین کشش انحراف
	gravity U	جاذبه زمین درجه کشش
	gravitating U	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
	gravitate U	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
	gravitate U	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
	gravitated U	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
	gravitated U	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
	cohesion U	نیروی جاذبه بین ذرات همگن
	gravitates U	بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
	gravitating U	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
	gravitates U	بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
	affinity U	نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
	affinities U	نیروی جاذبه بین اتمهای یک ملکول
	implied trust U	امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
	centriole U	ذره کوچکی در مرکز جاذبه میان دانه
	geotropism U	رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
	neap tide U	دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
	the law does not apply to him U	او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
	electrostatics U	بخشی از علم فیزیک که درباره پدیدههای قوه جاذبه و دافعه بارهای الکتریکی گفتگومینماید
	the long arm of the law U	دست قانون [دست قدرتمند قانون]
	geotaxis U	گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
	collision parameter U	در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
	act U	قانون
	edict U	قانون
	kanoon U	قانون
	legislation U	قانون
	statute U	قانون
	acted U	قانون
	regardless of the law U	به قانون
	hess's law U	قانون هس
	statutes U	قانون
	regulation U	قانون
	law U	قانون
	legal U	قانون
	canon U	قانون
	enacment U	قانون
	law of constant heat sumation U	قانون هس
	code U	قانون
	canons U	قانون
	nisi U	قانون
	rule U	قانون
	laws U	قانون
	lex U	قانون
	edicts U	قانون
	geomagnetism U	نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
	free gyroscope U	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
	demorgans law U	قانون دمورگان
	constitutionally U	مطابق قانون
	dead letter U	قانون منسوخ
	wagners law U	قانون واگنر
	to break a law U	قانون شکنی
	violation of law U	نقض قانون
	declaratory statute U	قانون اعلامی
	corpus juris U	اساس قانون
	dalton's law U	قانون دالتون
	corpus juris U	روح قانون
	unwritten law U	قانون ننوشته
	coulomb's law U	قانون کولن
	trapezoidal law U	قانون ذوذنقهای
	constructionist U	کسیکه قانون
	crown law U	قانون جزائی
	plaintiff U	مدعی [قانون]
	curie's law U	قانون کوری
	contrary to the law U	مخالف قانون
	extralegal U	ماورای قانون
	faraday's law U	قانون فارادی
	gay lussac's law U	قانون گیلوساک
	faraday's law U	قانون فاراده
	game law U	قانون شکار
	stokes' law U	قانون استوکس
	five second rule U	قانون 5 ثانیه
	substantive law U	قانون ماهوی
	fechner's law U	قانون فخنر
	engel's law U	قانون انگل
	engels law U	قانون انگل
	enactor U	واضع قانون
	enactment of law U	وضع قانون
	the spirit of the law U	جوهر قانون
	the spirit of the law U	روح قانون
	the letter of the law U	عبارت قانون
	governing law U	قانون حاکم
	the letter of the law U	لفظ یا نص قانون
	economic law U	قانون اقتصادی
	einstein's law U	قانون اینشتاین
	statutory law U	قانون مدون
	gas laws U	قانون گاز
	employment act U	قانون اشتغال
	tax law U	قانون مالیاتی
	graham's law U	قانون گراهام
	pascal U	قانون پاسکال
	law of election U	قانون انتخابات
	law of frequency U	قانون بسامد
	law of gravitation U	قانون گرانش
	nomological U	منطبق با قانون
	nomological U	شبیه قانون
	law of induced current U	قانون لنتس
	nomological U	وابسته به قانون
	nomography U	فن قانون گذاری
	nomographer U	قانون گذار
	nomographer U	قانون گذاری
	law of effect U	قانون اثر
	nomology U	قانون شناسی
	obedient to the law U	پیرو قانون
	parallel law U	قانون توازی
	okuns law U	قانون اوکان
	law of contiguity U	قانون مجاورت
	law of contract U	قانون قرارداد
	ohm's law U	قانون اهم
	law of demand U	قانون تقاضا
	offense U	قانون شکنی
	obedient to the law U	مطیع قانون
	law of progression U	قانون پیشروی
	law of nations U	قانون ملل
	law of primacy U	قانون تقدم
	nationality law U	قانون تابعیت
	left hand rule U	قانون دست چپ
	marioote law U	قانون ماریوت
	legiskative U	قانون گذار
	legislatress U	قانون گذار زن
	legislatrix U	قانون گذار زن
	legist U	قانون دان
	lenz' law U	قانون لنز
	lenz's law U	قانون لنتس
	make law U	وضع قانون
	lextalionis U	قانون قصاص
	lawmaker U	قانون گزار
	lawbreaker U	قانون شکن
	law of use U	قانون استعمال
	law of readiness U	قانون امادگی
	law of recency U	قانون تاخر