English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
federal constitution U قانون اساسی دولت متحده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
federal authorities U قدرت دولت متحده
federal council U مجلس دولت متحده
Uncle Sam U لقب دولت ایالات متحده امریکا عمو سام
new deal U روش سیاسی جدیدی که از دوران روزولت اعمال ان از طرف دولت ایالات متحده امریکا شروع شد
sherman anti trust act U قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
constitutions U قانون اساسی
constitution U قانون اساسی
constitutional low U قانون اساسی
constitutional U مطابق قانون اساسی
bill of rights U قانون اساسی امریکا
constitutions U مشروطیت قانون اساسی
supplementalary constitution law U متمم قانون اساسی
constitutionality U مطابقت با قانون اساسی
constitution U مشروطیت قانون اساسی
unconstitutionality U مغایرت با قانون اساسی
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
constitutionalism U اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
unified command U نیروهای متحد فرماندهی متحده یکانهای متحده متشکل از چندنیرو یا کشور
rescous U مقاومت در برابر قانون تمرد نسبت به مامورین دولت
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
minimim wage law U قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
unesco (= united nations educational U ه افزایش احترام ملل نسبت به عدالت و حکومت قانون وحقوق انسانی و ازادیهای اساسی انچنان که موردتصویب منشور ملل متحد است بشود
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
wagners law U براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
ground state U نیروی اساسی حالت اساسی
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
legalism U رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
forced sale U فروش چیزی به حکم قانون و به طریقی که قانون معین کرده است
the law is not retroactive U قانون شامل گذشته نمیشود قانون عطف بماسبق نمیکند
code U قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
federal government U حکومت متحده
the united kingdom U سلطنت متحده
united states U ایالات متحده
federal council U مجلس متحده
declaratory statute U قانون تاکیدی قانونی است که محتوی مطلب جدیدی نیست بلکه لازم الاجرابودن یک قانون سابق را تاکیدو تصریح میکند
law of procedure U قانون اصول محاکمات قانون شکلی
united arab republic U جمهوری متحده عربی
United Kingdom U کشور متحده پادشاهی
United Arab Emirates U امارات متحده عربی
united states attorney U دادستان کل ایالات متحده
United States of America U ایالات متحده امریکا
USA U ارتش ایالات متحده
ole glory U پرچم ایالات متحده
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
USA U مخفف ایالات متحده امریکا
U.S.A.F U مخفف نیروی هوایی ایالات متحده
north-eastern U وابسته به شمال شرق ایالات متحده
texas U استان تکزاس درکشورهای متحده امریکا
Midwestern U وابسته به ایالتهای میانی ایالت متحده
statehood U یکی از ایالتهای متحده شدن یا بودن
department of state U وزارت خارجه ایالات متحده امریکا
stars and bars U نخستین پرچم ایالات متحده امریکا
penal statute U قانون جزایی قانون مجازات
say's law U قانون سی . براساس این قانون
canon U قانون کلی قانون شرع
canons U قانون کلی قانون شرع
Central Intelligence Agency U مرکز اداره اطلاعات [ایالات متحده آمریکا]
girl scout U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
girl scouts U عضو پیشاهنگان دختر ایالات متحده آمریکا
illinois U استان >ایلی نویز< در ایالت متحده امریکا
f.b.i U یکی از ادارات وزارت دادگستری ایالات متحده
republican party U یکی از دوحزب بزرگ ایالات متحده امریکا
The passenger was admitted into the USA. U به مسافر اجازه ورود به ایالات متحده آمریکا را دادند.
The US government agencies dropped the ball in preventing the attack. U سازمان های دولتی ایالات متحده در جلوگیری از حمله ناکام شدند .
marginal productivity law U قانون بازدهی نهائی قانون بهره وری نهائی ب_راساس این ق__انون با اف_زایش یک عامل تولید با ف_رض ثابت بودن سایر ع__وامل تولیدنهائی نهایتا کاهش خواهدیافت
blue laws U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
liberty party U حزب مخالف سیستم برده داری که در سال 0481 در ایالات متحده امریکاتشکیل شد
blue law U قوانین سخت و محدود کنندهی پیوریتانها که بر شمال ایالات متحده حاکم بود
Indian summer U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
Indian summers U هوای ارام و خشک و صافی که در اواخر پاییز در شمال ایالات متحده امریکامشاهده میشود
national crime information center U شبکه کامپیوتری FBI که مربوط به جرائم رخ داده درسراسر ایالات متحده امریکا میباشد
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
member banks U در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
Ivy League U نام گروهی از دانشگاههای قدیمی و نامور بخش شرقی ایالات متحده که با هماتحادیهی ورزشی و غیره دارند
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
essential <adj.> U اساسی
key projects U اساسی
nets U اساسی
cardinals U اساسی
radical U اساسی
basal U اساسی
organic U اساسی
major <adj.> U اساسی
unsubstantial U بی اساسی
net U اساسی
ground U اساسی
capital U اساسی
substantial U اساسی
pivotal U اساسی
nett U اساسی
substantive [essential] <adj.> U اساسی
quintessential <adj.> U اساسی
vital <adj.> U اساسی
earthshaking U اساسی
Hon U اساسی
groundlessness U بی اساسی
meaty U اساسی
basic U اساسی
radicals U اساسی
meatiest U اساسی
materials U اساسی
material U اساسی
fundametal U اساسی
meatier U اساسی
basics U اساسی
basilar U اساسی
hypostatic U اساسی
cardinal U اساسی
constitutional U اساسی
functional U اساسی
On what basis (ground) U بر چه اساسی ؟
rudimental U اساسی
essentials U اساسی
essential U اساسی
fundamental U اساسی
constitutional law U حقوق اساسی
basic surplus U مازاد اساسی
base repair U تعمیر اساسی
ground plan U طرح اساسی
basic linkage U پیوند اساسی
basic variable U متغیر اساسی
functional distribution U توزیع اساسی
ground plans U طرح اساسی
fundamental rules U قواعدیاقوانین اساسی
volatile oil U روغن اساسی
basic deficit U کسری اساسی
vital U واجب اساسی
essential oil U روغن اساسی
rationale U علت اساسی
basics U مقدماتی اساسی
reformation U اصلاح اساسی
basic U اساسی مقدماتی
radicals U ریشگی اساسی
radicals U طرفداراصلاحات اساسی
over haul U تعمیر اساسی
to let the saw dust out of U پوچی یا بی اساسی
basic U مقدماتی اساسی
radical U ریشگی اساسی
brass tacks U مسایل اساسی
radical U طرفداراصلاحات اساسی
basics U اساسی مقدماتی
substantiality U حالت اساسی
purview U مواد اساسی
spine wall U دیوار اساسی
rite U فرمان اساسی
strategic variables U متغیرهای اساسی
unsubstantiality U بی اساسی بی اهمیتی
basically U بطور اساسی
the law does not apply to him U او مشمول قانون نمیشود قانون شامل او نمیشود
revolutionised U تغییرات اساسی دادن
revolutionises U تغییرات اساسی دادن
punch line U جمله اساسی واصلی
primordial U عنصر نخستین اساسی
revolutionize U تغییرات اساسی دادن
revolutionized U تغییرات اساسی دادن
revolutionizes U تغییرات اساسی دادن
revolutionizing U تغییرات اساسی دادن
punch-line U جمله اساسی واصلی
Fundamental ( radical) changes. U تغییرات اساسی وعمده
conditions of sale U شرایط اساسی معامله
fundamental U اصولی مقدماتی اساسی
myosin U پروتئین اساسی عضله
revolutionising U تغییرات اساسی دادن
A fundamental (slight) difference. U اختلاف اساسی ( جزئی )
organic U اندام دار اساسی
punch-lines U جمله اساسی واصلی
essential fatty acids U اسیدهای چرب اساسی
radicals U طرفدار اصلاحات اساسی
nonessential goods U کالاهای غیر اساسی
field theory U نظریه اساسی میدان
nonbasic variable U متغیر غیر اساسی
radical U طرفدار اصلاحات اساسی
federal reserve system U ایالات متحده علیرغم تقسیم به ایالات مختلف دارای پشتوانه ارزی واحد است
reforms U اصلاح اساسی کردن یا شدن
the essential [inherent] [intrinsic] task U کار مهم و ضروری [یا اساسی]
iowa tests of basic skills U ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
accidental غیر اساسی پیش آمدی
reform U اصلاح اساسی کردن یا شدن
bdos U سیستم عامل اساسی دیسک
staple U اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapled U اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapling U اساسی مرکز بازرگانی عمده
basic direct access method U روش دستیابی مستقیم اساسی
We must find a basic solution. U باید یک فکر اساسی کرد
essential singularity U نقطه تکین اساسی [ریاضی]
basic sequential access method U روش دستیابی ترتیبی اساسی
democratic party U یکی از دو حزب بزرگ سیاسی ایالات متحده امریکا که به صورت فعلیش از 8281 تاسیس شده لیکن از 7871 عملا" موجود بوده است
one of the [basic] fundamental tenets of democracy U یکی از اصول پایه [اساسی] دموکراسی
reformer U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
reformers U پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com