Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
shape
U
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
shapes
U
قالب کردن طرح کردن به شکلی دراوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cake
U
قالب کردن بشکل کیک دراوردن
plasticize
U
قالب پذیر کردن از قالب در اوردن
swage
U
بشکل قالب دراوردن
mold
U
با قالب بشکل دراوردن
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
curb
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbed
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbing
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
curbs
U
محدود کردن دارای دیواره یا حایل کردن تحت کنترل دراوردن فرونشاندن
to veer and heul
U
پیوسته تغییرعقیده دادن شل کردن وسفت کردن دراوردن
recasting
U
از نو قالب کردن از نو طرح کردن
recasts
U
از نو قالب کردن از نو طرح کردن
recast
U
از نو قالب کردن از نو طرح کردن
formed
U
قالب کردن
form
U
قالب کردن
rough hew
U
قالب کردن
bloc
U
قالب کردن
to take a cast of
U
قالب کردن
blocs
U
قالب کردن
blocked
U
قالب کردن
forms
U
قالب کردن
last n
U
قالب کردن
found
U
قالب کردن
founds
U
قالب کردن
blocks
U
قالب کردن
block
U
قالب کردن
To give up the ghost
U
قالب تهی کردن
moulds
U
قالب ریزی کردن
moulded
U
قالب ریزی کردن
mould
U
قالب ریزی کردن
molds
U
قالب ریزی کردن
format
U
قالب بندی کردن
found
U
قالب ریزی کردن
swage
U
قالب ریزی کردن
founds
U
قالب ریزی کردن
molded
U
قالب ریزی کردن
mold
U
قالب ریزی کردن
formats
U
قالب بندی کردن
to block a hat
U
قالب کردن یک کلاه
To foist ( fob off) something on somebody .
U
چیزی را به کسی قالب کردن
keck
U
صدای قی کردن دراوردن
wear out
U
از پا دراوردن ومطیع کردن
to put to proof
U
ازمایش کردن دراوردن
erupt
U
فوران کردن جوش دراوردن
to turn up
U
رد کردن از خاک دراوردن امدن
erupted
U
فوران کردن جوش دراوردن
hooks
U
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
belying
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
erupts
U
فوران کردن جوش دراوردن
un arth
U
ا زخاک دراوردن افتابی کردن
erupting
U
فوران کردن جوش دراوردن
belied
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
belies
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
to pay out
U
تنبیه کردن تلافی دراوردن
hook
U
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
belie
U
دروغ دراوردن خیانت کردن
to turn over
U
واژگون کردن کارکردن دراوردن
slot
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
unionizing
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
threshed
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
unionizes
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionize
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
thresh
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
unionized
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
threshes
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
threshing
U
از پوست دراوردن خرمن کوبی کردن
unionised
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
slotting
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
unionises
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
unionising
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
slots
U
شیار دراوردن رنده کردن چاک
unionization
U
متحد کردن بشکل اتحادیه دراوردن
triangulate
U
سه گوش کردن بصورت مثلث دراوردن
to carry oneself
U
خودرا اداره کردن یابوضعی دراوردن
married under a contract unlimited perio
U
به حباله نکاح دراوردن عقد کردن
sheave
U
دسته کردن بصورت بافه دراوردن
evisceration
U
عمل شکم پاره کردن یاروده دراوردن
metres
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meter
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
meters
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
metre
U
اندازه گیری کردن بصورت مسجع ومقفی دراوردن
literalize
U
بصورت تحت اللفظی دراوردن لفظ بلفظ معنی کردن
demobilize
U
ازحالت بسیج بیرون اوردن بحالت صلح دراوردن دموبیلیزه کردن
predigest
U
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
basic type single tier formwork
U
قالب بندی نیمه لغزان با پایههای معادل ارتفاع قالب
import
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
importing
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
imported
U
1-آوردن چیزی از خارج سیستم . 2-تبدیل فایل ذخیره شده در یک قالب به قالب پیش فرض که توسط برنامه استفاده میشود
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
plunk
U
صدای تند وخشن دراوردن قار قار کردن
tool
U
دارای ابزار کردن بصورت ابزار دراوردن
stridulate
U
جیر جیر یا خش خش کردن صدا دراوردن
automated
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automating
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automate
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
automates
U
بصورت خودکار دراوردن بطور خودکار عمل کردن خودکار بودن
blow-ups
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow-up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
blow up
U
تغییر یک شکل از یک قالب تصویری کوچکتر به یک قالب تصویری بزرگتر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
trimorphous
U
سه شکلی
informity
U
بی شکلی
isodimorphism
U
هم دو شکلی
formlessness
U
بی شکلی
conformity
U
هم شکلی
unification
U
یک شکلی
for love or money
<idiom>
U
به هر شکلی
dimorphism
U
دو شکلی
distortion
U
کج شکلی
distortions
U
کج شکلی
trimorphism
U
سه شکلی
monotropy
U
تک شکلی
triform
U
سه شکلی
amorphism
U
بی شکلی
deformation
U
بد شکلی
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
trial on technicalities
U
رسیدگی شکلی
trimorph
U
سه شکلی سه وجهی
trial on procedural matters
U
رسیدگی شکلی
procedural law
U
قانون شکلی
multiform
U
چند شکلی
deformation
U
دگر شکلی
allotropism
U
چند شکلی
(the) size of it
<idiom>
U
به شکلی که است
allotropy
U
چند شکلی
allotriomorphism
U
چند شکلی
figural aftereffect
U
رد حسی شکلی
figural openness
U
گشودگی شکلی
unification
U
یگانگی یک شکلی
isodimorphism
U
تقارن دو شکلی
form utility
U
مطلوبیت شکلی
judgment on procedural matters
U
حکم شکلی
judgment on technicalities
U
حکم شکلی
modal dispersion
U
شکلی از پراکندگی پالس ها
crystal allotropy
U
چند شکلی بلور
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
triskelion
U
شکلی مرکب از سه پره یا سه انشعاب
isodimorphism
U
تقارن و هم شکلی بین دو چیز دوشکل
right out
<idiom>
U
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
triskele
U
شکلی مرکب ازسه پره یا سه انشعاب
figurine algebraic notation
U
ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
baluster-side
U
[شکلی شبیه بالشتک پیچیده شده]
guard cell
U
یکی از دو سلول لوبیایی شکلی که منافذ
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
chart
U
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
streamlining
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
streamline
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
pleomorphic
U
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف
What does he look like?
U
او
[مرد]
چه شکلی به نظر می آید؟
[شکل ظاهری]
foreshortening
U
نمایش خطوط واقعی شکلی بصورت کوچک تر
quincunx
U
شکلی دارای پنج واحد یا نفش یکجور
streamlines
U
دارای شکلی که مقاومت هوارا در مقابل ان کم کند
charting
U
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charts
U
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
charted
U
شکلی که اطلاعات را به صورت خط وط و بلاکهاو... بیان میکند
trommel
U
غربال سیمی استوانه شکلی مخصوص سنگ معدن
humeral veil
U
پارچه مستطیل شکلی که کشیشان بر روی شانه می اندازند
bravo, pattern
U
شکلی که حرارت سنج اب درعمق کمتر از 001 فاتوم نشان میدهد
charting
U
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
pausal form
U
دردستور عبری شکلی که کلمه هنگام ایست درجمله پیدا میکند
dentil-band
U
[بخش مستطیلی شکلی از لایه ی گچ بری شده در قسمتی از پیشانی سرستون]
chart
U
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charts
U
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
charted
U
شکلی که نرخ ها در آن به صورت قط عاتی از دایره نشان داده شده اند
compression molding process
U
فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
bracket
U
رویارویی در مسابقه حذفی حرکت برای ساختن شکلی بصورت پرانتز روی یخ
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
vertical diagraph
U
شکلی از سیستم رمز دو حرفی است که یک حرف بالا و یکی پایین نوشته میشود
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com