English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wirable U قابل مخابره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
analog transmission U انتقال یا مخابره قیاسی مخابره انالوگ
serial transmission U مخابره سری مخابره نوبتی
agent authentication U معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
service message U پیام ازمایش خط مخابره پیام مخصوص شروع مخابره
message U مخابره
traffics U مخابره
transmissions U مخابره
traffic U مخابره
transmission U مخابره
trafficked U مخابره
trafficking U مخابره
message line U خط مخابره
communication U مخابره
despatch U مخابره
messages U مخابره
traffick U مخابره
transmission rate U نرخ مخابره
wire U مخابره کردن
duplex transmission U مخابره دو رشتهای
duplex transmission U مخابره دورشتهای
visual communication U مخابره بصری
squawk U مخابره کردن
wires U مخابره کردن
transmission error U خطای مخابره
end of transmission U انتهای مخابره
squawks U مخابره کردن
synchronous transmission U مخابره همگام
transmittal U ارسال مخابره
squawked U مخابره کردن
communicating U مخابره کردن
data transmission U مخابره داده ها
asynchronous transmission U مخابره ناهمگام
asynchronous transmission U مخابره غیرهمزمان
synchronous transmission U مخابره همزمان
telegraphing U مخابره تلگرافی
polar transmission U مخابره قطبی
signalled U مخابره کردن
telegraphs U مخابره تلگرافی
satellite communications U مخابره ماهوارهای
transmittance U ارسال مخابره
signal bridge U پل مخابره ناو
simplex transmission U مخابره ساده
dispateh U مخابره کردن
transmittancy U ارسال مخابره
transmissions U مخابره کردن
signaled U مخابره کردن
syncheronous communications U مخابره همزمان
signal U مخابره کردن
telegraph U مخابره تلگرافی
flag hoist U مخابره با پرچم
telegraphed U مخابره تلگرافی
transmission U مخابره مخابرات
transmission U مخابره کردن
retransmission U مخابره مجدد
transmissions U مخابره مخابرات
analog transmission U مخابره قیاسی
digital transmission U مخابره دیجیتال
data transmission U مخابره داده
transmission security U تامین مخابره
telegraphic message U مخابره تلگرافی
boat call U مخابره با قایق
data communication U مخابره داده ها
telegram U مخابره تلگرافی
parallel transmission U مخابره موازی
flag U پرچم مخابره
serial tranmission U مخابره نوبتی
telegrams U مخابره تلگرافی
flags U پرچم مخابره
neutral transmission U مخابره خنثی
transmission rate U سرعت مخابره
jams U مانع مخابره شدن
dispatched U مخابره کردن ارسال
jam U مانع مخابره شدن
retransmit U دوباره مخابره کردن
radioed U با بی سیم مخابره کردن
radioing U با بی سیم مخابره کردن
radios U با بی سیم مخابره کردن
semaphore U مخابره بوسیله پرچم
radio U با بی سیم مخابره کردن
despatches U مخابره کردن ارسال
radiogram U مخابره پیام با بی سیم
despatched U مخابره کردن ارسال
despatching U مخابره کردن ارسال
helio U ایینه مخابره پیام
end of transmission block U انتهای بلاک مخابره
start stop transmission U مخابره قطع و وصلی
aerogram U مخابره با تلگراف بی سیم
etb U انتهای بلاک مخابره
half duplex transmission U مخابره دو نیم رشتهای
jammed U مانع مخابره شدن
multiplex U تسهیم مخابره ترکیبی
radiotelegram U مخابره تلگراف بیسیم
dispatches U مخابره کردن ارسال
semaphore U مخابره با پرچم دستی
dispatch U مخابره کردن ارسال
transmitted data U دادههای مخابره شده
radiograms U مخابره پیام با بی سیم
intercom U دستگاه مخابره داخل ساختمان
squawk box U دستگاه مخابره داخلی ناو
intercoms U دستگاه مخابره داخل ساختمان
signalled U مخابره کردن علامت دادن
alphabet code flag U پرده مخابره حروف یا اعداد
signal U مخابره کردن علامت دادن
signaled U مخابره کردن علامت دادن
heliographic U مربوط به مخابره تلگراف افتابی
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
wigwag U ارتباط یا مخابره بوسیله پرچم
toll call U مخابره تلفنی خارج شهری
toll calls U مخابره تلفنی خارج شهری
blinker yardarm U چراغ مخابره دکل کشتی
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
walkie-talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
wirelesses U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
phototelegraphyt U مخابره تلگرافی عکس عکسبرداری رادیویی
wireless U بابی سیم تلگراف مخابره کردن
walkie talkie U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
walkie-talkies U دستگاه مخابره یا رادیوی ترانزیستوری کوچک
telephoto U دستگاه مخابره عکس ازمسافات دور
datacom U امکان ارتباط دادهای مخابره ارزان قیمت
nancy U سیستم چراغ نانسی مخصوص مخابره بصری
procedure word U کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
radio procedures U روشهای مخابره با بی سیم روش مکالمات رادیویی
open code U سیستم رمزی که به صورت کشف مخابره میشود
multiplex telegraphy U دستگاه تلگرافی که در یک زمان با یک سیم چند مخابره میکند
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
modem U دستگاه مدولاسیون وبازخوانی اطلاعات کامپیوتری یا مخابره انها به جاهای دیگر
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
sensible U قابل درک قابل رویت
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
achievable U قابل وصول قابل تفریق
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
CB U مخفف وابسته به امواج رادیویی که برای استفادهی افراد عادی که میخواهند با فرستندهی خصوصی مخابره کنند کنارگذاشته شده است
telling U مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
heliograph U گراورسازی بانور افتاب دستگاه عکسبرداری از افتاب مخابره بوسیله نور خورشید
heliography U مخابره باتلگراف افتابی ساختن عکس گراووری افتابی
he sent me a wire U تلگرافی برای من فرستاد تلگرافی بمن مخابره کرد
semaphore U دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
frequency division multilexing U مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
dispatches U ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatched U ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicates U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatched U ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatches U ارسال کردن حمل مخابره کردن
communicated U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
communicate U مخابره کردن ارتباط حاصل کردن
dispatch U ارسال کردن حمل مخابره کردن
despatching U ارسال کردن حمل مخابره کردن
communications stallite corporation U یک شرکت تحت مالکیت خصوصی است که امتیاز ان توسط کنگره ایالات متحده امریکا به منظور مخابره سیگنالهای صوتی وتلویزیونی و تصویری ماهواره صادر شده است
squawk U مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitters U منتقل کننده مخابره کننده
squawks U مخابره داخلی ارتباط داخلی
squawked U مخابره داخلی ارتباط داخلی
transmitter U منتقل کننده مخابره کننده
eot U maker Tape Of End نشانگر انتهای نوار Transmission Of End انتهای مخابره
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
rs c U استاندارد صنعتی برای مخابره غیر همزمان داده سری میان دستگاههای ترمینالی مجموعهای از استانداردهادر ارتباطات داده که کاراکترهای مکانیکی والکتریکی مختلفی را برای رابط بین کامپیوترها ترمینالها و تلفیق و تفکیک کننده ها مشخص میکند
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
flag semaphore U سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable U قابل
soluble U قابل حل
thorough paced U قابل
good U قابل
apt U قابل
acceptor U قابل
abler U قابل
able U قابل
qualified U قابل
incapable U نا قابل
solvable U قابل حل
ablest U قابل
dissoluble U قابل حل
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com