Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
controvertible
U
قابل مباحثه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
debate
U
مباحثه
controversy
U
مباحثه
controversies
U
مباحثه
disputation
U
مباحثه
disputations
U
مباحثه
contention
U
مباحثه
contentions
U
مباحثه
debated
U
مباحثه
debates
U
مباحثه
contretemps
U
مباحثه
debating
U
مباحثه
argument
U
مباحثه
discussions
U
مباحثه
discourses
U
مباحثه
discourse
U
مباحثه
discussion
U
مباحثه
agument
U
مباحثه
halsie
U
مباحثه
arguments
U
مباحثه
controversialist
U
اهل مباحثه
controversially
U
ازراه مباحثه
dabate
U
مباحثه بحث
eristic
U
اهل مباحثه
dissert
U
مباحثه کردن
dabate
U
مباحثه کردن
controvertist
U
اهل مباحثه
climb-down
U
مباحثه-جدل
discuss
U
مباحثه کردن
debate
U
مباحثه کردن
contest
U
مباحثه وجدل کردن
debate
U
مناقشه مباحثه کردن
debates
U
مناقشه مباحثه کردن
debated
U
مناقشه مباحثه کردن
debating
U
مناقشه مباحثه کردن
disputant
U
اهل مباحثه جدلی
contests
U
مباحثه وجدل کردن
incontrovertible
U
بدون مباحثه مسلم
contesting
U
مباحثه وجدل کردن
contested
U
مباحثه وجدل کردن
gag rule
U
قانون منع مباحثه و منافره
discussant
U
کسی که در مباحثه و منافره شرکت دارد
ergotism
U
مرض قارچی برخی گیاهان دراثرسگاله مباحثه منطقی
dialectic
U
روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
eliza
U
برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
debated
U
منافره کردن مباحثه کردن
disputes
U
جدال کردن مباحثه کردن
debating
U
منافره کردن مباحثه کردن
disputed
U
جدال کردن مباحثه کردن
disputing
U
جدال کردن مباحثه کردن
dispute
U
جدال کردن مباحثه کردن
debates
U
منافره کردن مباحثه کردن
debate
U
منافره کردن مباحثه کردن
sensible
U
قابل درک قابل رویت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
panelist
U
عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
qualified
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
abler
U
قابل
soluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
ablest
U
قابل
acceptor
U
قابل
apt
U
قابل
able
U
قابل
sensible
U
قابل حس
thorough paced
U
قابل
solvable
U
قابل حل
good
U
قابل
capable
U
قابل
farmable
U
قابل کشتکاری
separable
U
قابل تفکیک
to take effect
U
قابل اجراشدن
to come into effect
U
قابل اجراشدن
actionable
<adj.>
U
قابل تنبه
exterminable
U
قابل انقراض
ignitable
U
قابل احتراق
farmeble
U
قابل اجاره
farmable
U
قابل اجاره
faithworthy
U
قابل اعتماد
extractive
U
قابل کشیدن
heritable
U
قابل توارث
healable
U
قابل ملاحظه
to come into operation
U
قابل اجراشدن
traceable
U
قابل ردیابی
observable
U
قابل مراعات
forgeable
U
قابل اهنگری
knowable
U
قابل دانستن
extractible
U
قابل استخراج
regrettable
U
قابل تاسف
contemptuous
U
قابل تحقیر
extractable
U
قابل کشیدن
farmeble
U
قابل کشتکاری
forfeitable
U
قابل مجازات
enforceable
U
قابل اجراء
enforceable
U
قابل اجرا
fit for use
U
قابل استفاده
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
fissionable
U
قابل شکافت
tractile
U
قابل اتساع
fungible
U
قابل تعویض
fissile
U
قابل انشقاق
fishable
U
قابل ماهیگیری
digestible
U
قابل هضم
fracturable
U
قابل انکسار
fordable
U
قابل عبور
flyable
U
قابل پرواز
flightworthy
U
قابل پرواز
flege
U
قابل پرواز
fleeceable
U
قابل چیدن
fixed format
U
قابل ثابت
fortifiable
U
قابل استحکام
fracturable
U
قابل شکست
fit to eat
U
قابل خوردن
pivoting
U
قابل چرخش
fusil
U
قابل ذوب
fiduciary
U
قابل اعتماد
gasifiable
U
قابل تبخیرgasworks
tractile
U
قابل کشش
generable
U
قابل تعمیم
generable
U
قابل تولید
get at able
U
قابل حصول
governable
U
قابل حکومت
grantable
U
قابل اهداء
grindable
U
قابل سایش
traceable
U
قابل تعقیب
negotiate
U
قابل انتقال
fathomable
U
قابل پیمایش
fertilizable
U
قابل باروری
drinkable
U
قابل اشامیدن
fusile
U
قابل ذوب
eligible
U
قابل انتخاب
negotiating
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
fermentable
U
قابل تخمیر
trustworthy
U
قابل اعتماد
negotiated
U
قابل انتقال
fencible
U
قابل دفاع
guidable
U
قابل راهنمایی
chargeable
<adj.>
U
قابل تنبه
discernible
U
قابل تشخیص
irrigable
U
قابل ابیاری
judicable
U
قابل قضاوت
justiciable
U
قابل دادرسی
swimmable
U
قابل شناوری
kenspeckle
U
قابل شناسایی
supposable
U
قابل فرض
venial
U
قابل عفو
supportable
U
قابل تحمل
remarkable
U
قابل توجه
superposable
U
قابل انطباق
intelligible
U
قابل فهم
discernible
U
قابل تمیز
interconvertible
U
قابل تبدیل
temptable
U
قابل اغوا
investigable
U
قابل رسیدگی
inventible
U
قابل اختراع
inventible
U
قابل جعل
redeemable
U
قابل ابتیاع
objectionable
U
قابل اعتراض
irrecusable
U
غیر قابل رد
vulnerable
U
قابل حمله
comprehensible
U
قابل درک
intelligible
U
قابل درک
serviceable
U
قابل استفاده
expendable
U
قابل خرج
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com