Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
vibratile
U
قابل لرزش و ارتعاش جنبنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quaver
U
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered
U
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers
U
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavering
U
لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
tirl
U
ارتعاش صدای ارتعاش نخ یاکش
crawlers
U
جنبنده
creeping
U
جنبنده
motile
U
جنبنده
jiggly
U
جنبنده
vacillant
U
جنبنده
wiggler
U
جنبنده
niddle noddle
U
جنبنده
wobbly
U
جنبنده
libratory
U
جنبنده
crawler
U
جنبنده
kinetic energy
U
انرژی جنبنده
the pictures
U
تصویرهای جنبنده
kinema or cin
U
نگارههای جنبنده
abarticulation
U
بند جنبنده
nephroptosis
U
گرده جنبنده
kinema or cin
U
تصاویرمتحرک پیکرهای جنبنده
kinetograph
U
اسباب عکس برداری ازچیزهای جنبنده
frisson
U
لرزش
frissons
U
لرزش
quake
U
لرزش
quaked
U
لرزش
succussion
U
لرزش
tremor
U
لرزش
tremors
U
لرزش
quakes
U
لرزش
quaking
U
لرزش
flutters
U
لرزش
tremblement
U
لرزش
fluttering
U
لرزش
tremolo
U
لرزش
fluttered
U
لرزش
flutter
U
لرزش
trembling
U
لرزش
vibration
U
لرزش
tremulously
U
با لرزش
fremitus
U
لرزش
palpitation
U
لرزش
tremour
U
لرزش
palpitations
U
لرزش
shimmy
U
لرزش داشتن
flutter
U
لرزش اهتزاز
aflutter
U
در حال لرزش
fluttered
U
لرزش اهتزاز
fluttering
U
لرزش اهتزاز
tremulous
U
لرزش دار
thirl
U
لرزش طنین
trill
U
لرزش صدا
trilled
U
لرزش صدا
shimmey
U
لرزش داشتن
trills
U
لرزش صدا
shaking
U
لرزش نوسان
shaking
U
لرزش تزلزل
shakes
U
لرزش نوسان
shakes
U
لرزش تزلزل
titubation
U
لرزش تلوتلوخوردن
boom swing
U
ناحیه لرزش
shake
U
لرزش نوسان
shake
U
لرزش تزلزل
tremolant
U
لرزش دار
quaked
U
لرزش داشتن
quakes
U
لرزش داشتن
magnetic ripple
U
لرزش مغناطیسی
tremulant
U
ترسان لرزش
quaking
U
لرزش داشتن
succussion
U
لرزش مایعات
quake
U
لرزش داشتن
flutters
U
لرزش اهتزاز
trepidation
U
لرزش رعشه
tremolant
U
موجد لرزش
tremulant
U
لرزش دار
tremolo
U
لرزش صدا تحریر
vibration
U
لرزش ماساژ دادن
tirl
U
مرتعش کردن لرزش
sbend distortion
U
لرزش تصویر رادار
As you make your bed so you must lie on it
<idiom>
U
هر کسی که خربزه میخوره پای لرزش هم میشینه
scurve distortion
U
لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
shaking
U
ارتعاش
pallesthesia
U
حس ارتعاش
reverberations
U
ارتعاش
reverberation
U
ارتعاش
quiver
U
ارتعاش
quivering
U
ارتعاش
shakes
U
ارتعاش
shivering
U
ارتعاش
tremble
U
ارتعاش
tremolo
U
ارتعاش
libration
U
ارتعاش
vibration
U
ارتعاش
planegency
U
ارتعاش
plangency
U
ارتعاش
shivered
U
ارتعاش
trembled
U
ارتعاش
shiver
U
ارتعاش
vibrational
U
ارتعاش
trembles
U
ارتعاش
vibratility
U
ارتعاش
vibration sense
U
حس ارتعاش
shake
U
ارتعاش
vibrancy
U
ارتعاش
quivered
U
ارتعاش
quivers
U
ارتعاش
To accpt the consequences . to face the music .
U
پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
quavered
U
ارتعاش داشتن
period of vibratio
U
دوره ارتعاش
vibrator
U
وسیله ارتعاش
lattice vibration
U
ارتعاش شبکه
sound vibration
U
ارتعاش صوتی
phonoscope
U
ارتعاش نما
seismicity
U
حالت ارتعاش
vibratility
U
: قابلیت ارتعاش
energy of vibration
U
انرژی ارتعاش
dingle
U
لرزیدن ارتعاش
damping
U
استهلاک ارتعاش
damped vibration
U
ارتعاش میرا
vibrator
U
ارتعاش کننده
molecular vibration
U
ارتعاش مولکولی
fundamental vibration
U
ارتعاش اصلی
twisting vibration
U
ارتعاش رقاصکی
stretching vibration
U
ارتعاش کششی
bending vibration
U
ارتعاش خمشی
harmonic vibration
U
ارتعاش هماهنگ
frequency of vibration
U
تکرار ارتعاش
mode of vibration
U
شیوه ارتعاش
vibrational mode
U
شیوه ارتعاش
vibrators
U
ارتعاش کننده
vibrators
U
دستگاه ارتعاش
vibrators
U
وسیله ارتعاش
electron vibrations
U
ارتعاش الکترونها
breathing vibration
U
ارتعاش تنفسی
symmetry vibration
U
ارتعاش متقارن
resonantly
U
با پیچش و ارتعاش
quaver
U
ارتعاش داشتن
oscillator
U
ارتعاش سنج
quavers
U
ارتعاش داشتن
wagging vibration
U
ارتعاش جنبانهای
vibrate
U
ارتعاش داشتن
torsional vibration
U
ارتعاش پیچشی
vibrated
U
ارتعاش داشتن
vibrational frequency
U
بسامد ارتعاش
vibrates
U
ارتعاش داشتن
quavering
U
ارتعاش داشتن
vibratory
U
باعث ارتعاش
amplitude of vibration
U
دامنه ارتعاش
vibrating
U
ارتعاش داشتن
vibration amplitude
U
دامنه ارتعاش
vibroscope
U
ارتعاش بین
resonator
U
اسباب ارتعاش
neural reverbration
U
ارتعاش عصبی
vibrative
U
باعث ارتعاش
vibrator
U
دستگاه ارتعاش
sbend distortion
U
لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
free harmonic vibration
U
ارتعاش هارمونیک ازاد
scissoring vibration
U
ارتعاش قیچی وار
fundamental period vibration
U
دوره اصلی ارتعاش
insulation against vibration
U
حفافت در برابر ارتعاش
vibration absorption
U
میرایی نوسان یا ارتعاش
damping charactristics
U
مشخصات خفه شدن ارتعاش
shudders
U
مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shuddered
U
مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shudder
U
مشمئز شدن ارتعاش Shrine
shuddering
U
مشمئز شدن ارتعاش Shrine
moving pictures
U
تصویرهای متخرک تصویرهای جنبنده
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
bumblebee
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
bumblebees
U
تولید کننده ارتعاش صوتی نوسان ساز صوتی
crystals
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
crystal
U
قطعه کوچک از کریستال کوارتز که در فرکانس خاص به لرزش در می آید که به عنوان یک سیگنال ساعت خیلی دقیق برای کامپیوتر یا سایر برنامههای کاربردی زمان بندی شده به کار می رود
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
sensible
U
قابل درک قابل رویت
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com