English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
blamable U قابل سرزنش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unimpeachable U غیر قابل سرزنش
irreprovable U غیر قابل سرزنش
Other Matches
sail into U به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
twit U سرزنش
reproofs U سرزنش
reproaching U سرزنش
reproaches U سرزنش
reproach U سرزنش
rocket [British E] U سرزنش
censuring U سرزنش
censures U سرزنش
censured U سرزنش
rail U سرزنش
reproached U سرزنش
reproof U سرزنش
twits U سرزنش
scolding U سرزنش
demerit U سرزنش
demerits U سرزنش
nagging U سرزنش
blame U سرزنش
blamed U سرزنش
blames U سرزنش
blaming U سرزنش
chastiesement U سرزنش
rating U سرزنش
upbraiding U سرزنش
dressing-down U سرزنش
condemnation U سرزنش
railing U سرزنش
railings U سرزنش
reprehension U سرزنش
remonstrance U سرزنش
censure U سرزنش
ratings U سرزنش
condemnations U سرزنش
increpation U سرزنش
exprobration U سرزنش
expostulation U سرزنش
sneap U سرزنش
repoach U سرزنش
stinger U سرزنش
call down U سرزنش کردن
vituperatively U سرزنش کنان
raillery U سرزنش انتقاد
blameworthiness U شایستگی سرزنش
berated U سرزنش کردن
berate U سرزنش کردن
rebuke U سرزنش کردن
obloquy U سرزنش افترا
chid U سرزنش کردن
rebukes U سرزنش کردن
vituperator U سرزنش کننده
vituperatory U سرزنش امیز
vituperate U سرزنش کردن
repoachful U سرزنش امیز
objurgatory U سرزنش امیز
dispraise U سرزنش کردن
objurgation U سرزنش سخت
rebuking U سرزنش کردن
call over the coals U سرزنش کردن
vituperation U بدگویی سرزنش
reprimand U سرزنش کردن
nattered U سرزنش کردن
nattering U سرزنش کردن
natters U سرزنش کردن
give it to <idiom> U سرزنش کردن
ram (something) down one's throat <idiom> U سرزنش کردن
lash vt U سرزنش کردن
irreproachable U سرزنش نکردنی
talking-to U سرزنش رسمی
reprehensible U سرزنش کردنی
reproachless U سرزنش نکردنی
irreprehensible U سرزنش نکردنی
bite someone's head off <idiom> U سرزنش کردن
natter U سرزنش کردن
twitter U سرزنش کننده
reprimanded U سرزنش کردن
reprimanding U سرزنش کردن
reprimands U سرزنش کردن
twitters U سرزنش کننده
talking to U سرزنش رسمی
berates U سرزنش کردن
berating U سرزنش کردن
blameful U سزاوار سرزنش
blamable U سزاوار سرزنش
twittered U سرزنش کننده
reprehensible U سزاوار سرزنش
reprovingly U سرزنش کنان
reproved U سرزنش کردن
reproves U سرزنش کردن
reproving U سرزنش کردن
upbraid U سرزنش کردن
upbraided U سرزنش کردن
to get ticked off [British E] <idiom> U سرزنش شدن
to get a rocket [British E] <idiom> U سرزنش شدن
upbraids U سرزنش کردن
rebuked U سرزنش کردن
censure U سرزنش کردن
haze U سرزنش کردن
reprove U سرزنش کردن
tongue lash U سرزنش کردن
reprovable U شایان سرزنش
reprehend U سرزنش کردن
repoach U سرزنش کردن
scolder U سرزنش کننده
admonition U سرزنش دوستانه
admonitions U سرزنش دوستانه
sneap U سرزنش کردن
rater U سرزنش کننده
taunter U سرزنش کننده
railer U سرزنش کننده
threap U سرزنش کردن
to dress down U سرزنش کردن
censured U سرزنش کردن
censures U سرزنش کردن
twit U سرزنش کردن
sarcasm U ریشخند سرزنش
chide U سرزنش کردن
raps U سرزنش سخت
rap U سرزنش سخت
chided U سرزنش کردن
chiding U سرزنش کردن
chides U سرزنش کردن
twittering U سرزنش کننده
twits U سرزنش کردن
twittingly U سرزنش کنان
trounces U سرزنش کردن
trounced U سرزنش کردن
trouncing U سرزنش کردن
wig U سرزنش کردن
wigs U سرزنش کردن
censuring U سرزنش کردن
trounce U سرزنش کردن
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
bobs U سرزنش یا طعنه شوخی
bobbing U سرزنش یا طعنه شوخی
bob U سرزنش یا طعنه شوخی
scolded U زن غرولندو سرزنش کردن
reprimands U سرزنش وتوبیخ رسمی
reproachfully U بطور سرزنش امیز
renounces U سرزنش یا متهم کردن
renounce U سرزنش یا متهم کردن
renouncing U سرزنش یا متهم کردن
rebukes U توبیخ کردن سرزنش
reprimand U سرزنش وتوبیخ رسمی
irreproachability U غیرقابل سرزنش بودن
reprimanded U سرزنش وتوبیخ رسمی
reprimanding U سرزنش وتوبیخ رسمی
renouncer U سرزنش و انتقاد کننده
scolds U زن غرولندو سرزنش کردن
expostulated U سرزنش دوستانه کردن
expostulates U سرزنش دوستانه کردن
rebuking U توبیخ کردن سرزنش
expostulating U سرزنش دوستانه کردن
scold U زن غرولندو سرزنش کردن
irreproachableness U غیرقابل سرزنش بودن
blameworthy U گناهکار سزاوار سرزنش
wite U توهین سرزنش کردن
renounced U سرزنش یا متهم کردن
(on the) safe side <idiom> U سخت سرزنش کردن
expostulate U سرزنش دوستانه کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
to drop on U سرزنش یاتنبیه کردن
to hall over the couls U سرزنش یا توبیخ کردن
to read one a lecture U کسیرا سرزنش کردن
snub U کلفت وکوتاه سرزنش
snub U جلوگیری سرزنش کردن
snubbed U کلفت وکوتاه سرزنش
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snubbing U کلفت وکوتاه سرزنش
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U کلفت وکوتاه سرزنش
pricks of conscience U سرزنش ها یا نیشهای وجدان
rebuked U توبیخ کردن سرزنش
to tick somebody off [British E] U کسی را سرزنش کردن
finger-wagging U سرزنش [اصطلاح روزمره]
censure U سرزنش [اصطلاح روزمره]
reproof U سرزنش [اصطلاح روزمره]
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
to tell somebody off U کسی را سرزنش کردن
rebuke U توبیخ کردن سرزنش
chidden U صداکردن سرزنش کردن
to chide somebody U کسی را سرزنش کردن
to take somebody to task U کسی را سرزنش کردن
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
snubber U سرزنش کننده کمک فنر
ranten U سرزنش کردن یاوه سرایی
imputable U اسناد دادنی سزاوار سرزنش
slater U سرزنش کننده کارگرسنگ لوح
twinges U سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
twinge U سوزش سرزنش وجدان دردشدیدوناگهانی
chew out (someone) <idiom> U به شدت سرزنش کردن (شخصی)
skin alive <idiom> U سرزنش کردن،کتک زدن
rants U سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting U سرزنش کردن یاوه سرایی
ranted U سرزنش کردن یاوه سرایی
rant U سرزنش کردن یاوه سرایی
take to task <idiom> U به خاطر اشتباه سرزنش شدن
term of reproach U سخن سرزنش امیز یا ننگ اور
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com