English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ejectable U قابل دفع یا اخراج
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
expellable U قابل اخراج
Other Matches
outed U اخراج کردن اخراج شدن
out U اخراج کردن اخراج شدن
red card U علامت اخراج اخراج بازیگر
out- U اخراج کردن اخراج شدن
undesireable discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
dishonorable discharge U اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
out lawry U اخراج
disqualified U اخراج
ouster U اخراج
banishment U اخراج
deportation U اخراج
evacuation U اخراج
exclusion U اخراج
firing U اخراج
foul out U اخراج
deposal U اخراج
dismissals U اخراج
evictions U اخراج
dismissal U اخراج
eviction U اخراج
disqualifying U اخراج
disqualify U اخراج
disqualifies U اخراج
the boot U اخراج
expulsion U اخراج
ejection U اخراج
lay off U اخراج
expulsions U اخراج
rustication U اخراج
deport U اخراج
deported U اخراج
deporting U اخراج
deports U اخراج
excomminucation U اخراج
extrusion U اخراج
dislodgement U اخراج
swopped U اخراج کردن
swopping U اخراج کردن
send off U اخراج بازیگر
swops U اخراج کردن
send-offs U اخراج بازیگر
avaunt U دستور اخراج
expulsion U اخراج از کشور
evictions U اخراج کردن
expel U اخراج کردن
exorcise U اخراج کردن
eviction U اخراج کردن
cast out U اخراج کردن
out U اخراج بازیگر
swaps U اخراج کردن
excommunicable U سزاوارتکفیریا اخراج
clearing out [of a place] U اخراج [از مکانی]
dismission U انفصال اخراج
brush off U اخراج بی ادبانه
out- U اخراج بازیگر
swapped U اخراج کردن
expulsions U اخراج از کشور
outed U اخراج بازیگر
bad conduct discharge U اخراج از خدمت
expelled U اخراج کردن
expelling U اخراج کردن
suspension U اخراج موقت
to expel [from] U اخراج کردن [از]
dis- U اخراج کردن
can U اخراج کردن
canning U اخراج کردن
give someone the ax <idiom> U اخراج شدن
xenelasia U اخراج بیگانگان
deportation U اخراج از کشور
out with U اخراج کردن
suspensions U اخراج موقت
walking papers <idiom> U برگه اخراج
let go <idiom> U اخراج شدن
get the ax <idiom> U اخراج شدن
reseau U اخراج اشعه
swap U اخراج کردن
cans U اخراج کردن
expels U اخراج کردن
ousting U اخراج کردن
dismissal U اخراج از خدمت
dismissal U انفصال اخراج
send-off U اخراج بازیگر
dismissal U اخراج از شغل
dismissals U اخراج از خدمت
dismissals U انفصال اخراج
dismissals U اخراج از شغل
ousts U اخراج کردن
ousted U اخراج کردن
deportees U اخراج شده
oust U اخراج کردن
send down U اخراج کردن
deportee U اخراج شده
dismisses U سوزاندن توپزن و اخراج او
duck U اخراج توپزن بی امتیاز
pink slip <idiom> U برگه اخراج از شغل
dismiss U سوزاندن توپزن و اخراج او
discharges U اخراج تخلیه الکتریکی
game misconduct penalty U 01 دقیقه اخراج بازیگرخطاکار
wrongful dismissal U انفصال یا اخراج ناروا
discharge U اخراج تخلیه الکتریکی
misconduct penalty U جریمه 01 دقیقه اخراج
ducked U اخراج توپزن بی امتیاز
dismissing U سوزاندن توپزن و اخراج او
duckings U اخراج توپزن بی امتیاز
ducks U اخراج توپزن بی امتیاز
sacked U اخراج کردن یاشدن
sack U اخراج کردن یاشدن
explusion foul U خطای منجر به اخراج
sacks U اخراج کردن یاشدن
boot U اخراج چاره یافایده
rusticate U با اخراج تنبیه کردن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
major penalty U اخراج بازیگر برای 5 دقیقه
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
minor penalty U خطای کوچک و 2 دقیقه اخراج
extrusive U اخراج کننده بیرون امده
He was deported from Iran. U اورااز ایران اخراج کردند
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
He was dismissed though (while) he was in fact innocent. U اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
bad conduct discharge U اخراج به علت عدم صلاحیت
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
somebody's days are numbered <idiom> U از کار اخراج شدن کسی
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
extracts U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extract U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
extracted U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
discharge without honor U اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharges U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
yorked U توپزن سوخته و اخراج شده کریکت
two U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
pay off U با دادن مزد کامل اخراج کردن
discharge U اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
twos U دو انگشت داور به معنی دودقیقه اخراج
extracting U گلنگدن زدن اخراج کردن پوکه
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
penalty time keeper U حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
not out U توپزنی که هنوز اخراج نشده اعلام خطا
to get [be given] the pink slip [American E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
to get [be given] your card [British E] <idiom> U برگه اخراج از شغل را گرفتن [اصطلاح روزمره]
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
to discharge someone without honor [from the army] U اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
innings U نوبت هر توپزن تا اخراج او مدتی که یک تیم توپ می زند
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
blind score U امتیاز اضافی به تیمی که عضو ان غایب یا اخراج شده و جانشینی ندارد
outed U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
out- U مربوط به 9بخش اول زمین 81 بخشی گلف سوختن یا اخراج توپزن
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
sensible U قابل درک قابل رویت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
expellee U افراد اخراجی از مملکت اخراج شدگان یا تبعید شدگان سیاسی تبعیدی
boot out <idiom> U اخراج کردن ،کسی را مجبوربه ترک یا رفتن کردن
To dismiss (discharge) someone. U کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
banish U اخراج بلد کردن دور کردن
banished U اخراج بلد کردن دور کردن
banishes U اخراج بلد کردن دور کردن
throw out <idiom> U اخراج کردن،مجبور به ترک کردن
banishing U اخراج بلد کردن دور کردن
deportees U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
run out <idiom> U به زور بیرون کردن ،اخراج کردن
deportee U محکوم به تبعید یا اخراج تبعید شده
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
extraction U عمل اخراج در عمل سلاح
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
foul U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler U فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com