Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
appraisable
U
قابل تقویم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
assessable
U
قابل ارزیابی یا تقویم
ratable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
ratable
U
قابل تقویم مشمول مالیات
rateable
U
مشمول مالیات قابل تقویم
Other Matches
gregorian calendar
U
تقویم یا گاهنامه گریگوری تقویم مسیحی
almanac
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacs
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
almanacks
U
تقویم سالیانه تقویم نجومی
rating
U
تقویم
valuation
U
تقویم
valuations
U
تقویم
ratings
U
تقویم
appraisals
U
تقویم
evaluations
U
تقویم
evaluation
U
تقویم
desktop
U
تقویم
calender
U
تقویم
calendar
U
تقویم
calendars
U
تقویم
appraisal
U
تقویم
valuing
U
تقویم کردن
air almanac
U
تقویم هوانوردی
appraiser
U
تقویم کننده
address calendar
U
تقویم نجومی
information processing
U
تقویم اخبار
assess
U
تقویم کردن
assessed
U
تقویم کردن
almanach
U
تقویم نجومی
value
U
تقویم کردن
calendar
U
تقویم ورزشی
calendars
U
تقویم ورزشی
values
U
تقویم کردن
ephermeris
U
تقویم نجومی
ephemeris
U
تقویم نجومی
apprise
U
تقویم کردن
assesses
U
تقویم کردن
assessing
U
تقویم کردن
estimated
U
تخمین تقویم
estimates
U
تخمین تقویم
estimating
U
تخمین تقویم
evaluates
U
تقویم کردن
evaluating
U
تقویم کردن
apprising
U
تقویم کردن
apprises
U
تقویم کردن
assessments
U
تقویم براورد
evaluated
U
تقویم کردن
evaluate
U
تقویم کردن
julain date
U
تقویم ژولین
estimate
U
تخمین تقویم
assessment
U
تقویم براورد
appraisal
U
تقویم ارزیابی کردن
kalendar
U
تقویم گاه نما
estimation
U
پیش بینی تقویم
appraisement
U
تقویم و ارزیابی مال
appraisals
U
تقویم ارزیابی کردن
estimations
U
پیش بینی تقویم
misvalue
U
اشتباها تقویم کردن
clock calendar board
U
تخته ساعت / تقویم
misestimate
U
بناحق تقویم کردن
anno hegirae
U
مطابق تقویم هجری
appraise
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraised
U
تقویم کردن تخمین زدن
appraises
U
تقویم کردن تخمین زدن
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
appraising
U
تقویم کردن تخمین زدن
September
U
نهمین ماه تقویم مسیحی
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
Persian
[Iranian ]
calendar
U
گاه شماری ایرانی
[تقویم فارسی]
undervaluation
U
تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
appraised
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
syntheses
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraises
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraising
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
synthesis
U
استنتاج تفسیر و تقویم اخبار در کسب اطلاعات
appraise
U
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
sidekicks
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
sidekick
U
تقویم ملاقات وشماره گیر خودکار تلفن ارائه میدهد
personal
U
امکان نرم افزاری که تاریخ روزانه کاربر را مدیریت و ذخیره میکند مثل تقویم
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
entry
U
نقط های در زمان که یک برنامه یا کار یادسته اجرا میشود توسط تقویم سیستم عامل
Schedule+
U
برنامه نرم افزاری که حاوی اصول مدیریت اطلاعات شخصی از قبیل تقویم روزانه است
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
workgroup
U
برنامهای که طوری طراحی شده که چندین کاربر استفاده کنند تا کارایی بالا رود. مثل تقویم یا زمان بند
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
sensible
U
قابل درک قابل رویت
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
evaluates
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluated
U
تقویم کردن قیمت کردن
evaluate
U
تقویم کردن قیمت کردن
calender year
U
سال کامل تقویم یک سال
evaluating
U
تقویم کردن قیمت کردن
processes
U
تقویم کردن تولید کردن
process
U
تقویم کردن تولید کردن
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
action agent
U
مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
good
U
قابل
qualified
U
قابل
apt
U
قابل
incapable
U
نا قابل
solvable
U
قابل حل
thorough paced
U
قابل
soluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
capable
U
قابل
abler
U
قابل
sensible
U
قابل حس
acceptor
U
قابل
able
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
descendible
U
قابل انتقال
recommendable
U
قابل توصیف
detonatable
U
قابل انفجار
describable
U
قابل توصیف
derivable
U
قابل اشتقاق
exactable
U
قابل مطالبه
exactable
U
قابل تحمیل
evocable
U
قابل احضار
descendible
U
قابل نزول
examinable
U
قابل امتحان
excludable
U
قابل استثناء
exchangeable
U
قابل مبادله
demonstrability
U
قابل شرح
demountable
U
قابل برداشتن
discussable
U
قابل بحث
demountable
U
قابل انتقال
deniable
U
قابل انکار
deniable
U
قابل تکذیب
denumerable
U
قابل شمارش
deportable
U
قابل تبعید
deposable
U
قابل عزل
deprivable
U
قابل محرومیت
evaporable
U
قابل تبخیر
despisable
U
قابل استحقار
dirigible
U
قابل هدایت
dividable
U
قابل تقسیم
discountable
U
قابل کسر
discoverable
U
قابل کشف
distributable
U
قابل توزیع
discriminable
U
قابل تمیز
discussible
U
قابل بحث
distillable
U
قابل تقطیر
dislikable
U
قابل تنفر
disputable
U
قابل بحث
displaceable
U
قابل تغییر
diminishable
U
قابل کاستن
dubitable
U
قابل تردید
effable
U
قابل تغییر
detachable bottom
U
کف قابل تفکیک
erodible
U
قابل فرسایش
erodible
U
قابل سایش
determinable
U
قابل تعیین
detonable
U
قابل انفجار
erectile
U
قابل نعوظ
eradicable
U
قابل استیصال
diffusible
U
قابل انتشار
enforcible
U
قابل اجرا
eludible
U
قابل گریز
dilatable
U
قابل اتساع
effaceable
U
قابل زدودن
dislikeable
U
قابل تنفر
forgeable
U
قابل اهنگری
grantable
U
قابل اهداء
guidable
U
قابل راهنمایی
healable
U
قابل ملاحظه
heritable
U
قابل توارث
ignitable
U
قابل احتراق
ignitable
U
قابل اشتعال
ignitible
U
قابل احتراق
imitable
U
قابل تقلید
imaginal
U
قابل درک
governable
U
قابل حکومت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com