Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
excusable
U
قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forgivable
U
بخشیدنی بخشش پذیر
venial
U
قابل اغماض بخشیدنی
pardoable
U
امرزش پذیر قابل بخشش
irremissible
U
بخشش ناپذیر غیر قابل عفو
impunity
U
معافیت از مجازات معافیت از زیان
exemption
U
معافیت مالیاتی معافیت گمرکی
absolvable
U
بخشیدنی
pardoable
U
بخشیدنی
remissible
U
بخشیدنی
exemption
[from]
U
معافیت
[از]
dispensation
U
معافیت
exemption
U
معافیت
dispensations
U
معافیت
franchise
U
معافیت
franchises
U
معافیت
relief
U
معافیت
freedom
U
معافیت اسانی
tax exemption
U
معافیت مالیاتی
freedoms
U
معافیت اسانی
immunity
U
بخشودگی معافیت
exemption from taxation
U
معافیت از مالیات
tax remission
U
معافیت مالیاتی
exemptions from age restriction
U
معافیت از شرط سن
venia etatis
U
معافیت از شرط سن
exonerative
U
متضمن معافیت
extra good time
U
وقت معافیت از زندان
exemption from territorial jurisdiction
U
معافیت از سیستم حقوقی یک کشور
carded for record
U
معافیت از خدمت به خاطر ثبت درپرونده
legal aid
U
معافیت ازهزینه دادرسی معادل assistance judicial
pardons
U
بخشش
forgiveness
U
بخشش
bestowment
U
بخشش
givig
U
بخشش
lot
U
بخشش
generosity
U
بخشش
bounty
U
بخشش
munificence
U
بخشش
gratia
U
بخشش
grants
U
بخشش
granted
U
بخشش
pities
U
بخشش
pitied
U
بخشش
boon
U
بخشش
boons
U
بخشش
pity
U
بخشش
absolution
U
بخشش
pardon
U
بخشش
benefaction
U
بخشش
grant
U
بخشش
clemency
U
بخشش
pardoning
U
بخشش
remission
U
بخشش
pardoned
U
بخشش
dotation
U
بخشش
profusion
U
بخشش
gifts
U
بخشش
gift
U
بخشش
donations
U
بخشش
endowments
U
بخشش
donation
U
بخشش
bestowal
U
بخشش
endowment
U
بخشش
releases
U
بخشش
released
U
بخشش
release
U
بخشش
remittal
U
بخشش
largess
U
بخشش
baksheesh
U
بخشش
bountifulness
U
بخشش
subsidy
U
حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
to ask for quarter
U
بخشش طلبیدن
absolutory
U
بخشش امیز
grace
U
بخشش بخت
mercy
U
بخشش مرحمت
apanage
U
متعلفات بخشش
debt forgiveness
U
بخشش بدهکای
forgivingly
U
از روی بخشش
debt relief
U
بخشش بدهکای
magneficence
U
بخشش کرم
absolvable
U
بخشش پذیر
debt cut
U
بخشش بدهکای
beneficence
U
بخشش نیکوکاری
gracing
U
بخشش بخت
graced
U
بخشش بخت
graces
U
بخشش بخت
irremissibility
U
بخشش ناپذیری
gifted
U
دارای بخشش
remission of sins
U
بخشش یا امرزش گناهان
pardoned
U
بخشش فرمان عفو
irremissibly
U
بطور بخشش ناپذیر
deprecation
U
دعای بخشش یاشفاعت
pardon
U
بخشش فرمان عفو
pardons
U
بخشش فرمان عفو
pardoning
U
بخشش فرمان عفو
haircut
U
بخشش بدهکای
[اصطلاح مجازی]
donatory
U
گیرنده بخشش یاهدیه یاهبه
I think we are out of the woods.
<idiom>
U
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
tax deduction
U
تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
acquest
U
مال بدست اورده ازدسترنج یا بخشش مال غیرموروثی
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
sensible
U
قابل درک قابل رویت
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
solvable
U
قابل حل
abler
U
قابل
good
U
قابل
acceptor
U
قابل
apt
U
قابل
qualified
U
قابل
soluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
sensible
U
قابل حس
thorough paced
U
قابل
incapable
U
نا قابل
able
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
capable
U
قابل
minable
U
قابل استخراج
mistakable
U
قابل اشتباه
eligible
U
قابل انتخاب
mibeable
U
قابل استخراج
negotiates
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
interconvertible
U
قابل تبدیل
multiplicable
U
قابل تکثیر
justiciable
U
قابل دادرسی
investigable
U
قابل رسیدگی
namable
U
قابل ذکر
negotiable
U
قابل مذاکره
multipliable
U
قابل تکثیر
inventible
U
قابل اختراع
moveable
U
قابل تغییر
selectively
U
قابل انتخاب
moot
U
قابل بحث
selective
U
قابل انتخاب
drinkable
U
قابل اشامیدن
mobilizable
U
قابل تجهیز
inventible
U
قابل جعل
pivoting
U
قابل چرخش
licensable
U
قابل اجازه
detectable
U
قابل کشف
macroscopic
U
قابل رویت
irrigable
U
قابل ابیاری
machinable
U
قابل تراش
liveable
U
قابل زندگی
justifiable
U
قابل توجیه
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
noticeable
U
قابل توجه
liveable
U
قابل زیستن
livable
U
قابل زندگی
limpsey
U
قابل انحناء
livable
U
قابل معاشرت
regrettable
U
قابل تاسف
livable
U
قابل زیستن
limpsy
U
قابل انحناء
imaginable
U
قابل درک
maintainable
U
قابل نگاهداری
liveable
U
قابل معاشرت
judicable
U
قابل قضاوت
leviable
U
قابل تحمیل
kenspeckle
U
قابل شناسایی
merchantable
U
قابل فروش
merchantable
U
قابل معامله
mentionable
U
قابل ذکر
digestible
U
قابل هضم
enforceable
U
قابل اجراء
apparent
U
قابل رویت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com