English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disputability U قابل اعتراض بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
condemnable U قابل اعتراض
controvertible U قابل اعتراض
challengeable U قابل اعتراض
unlikely U قابل اعتراض
impugnable U قابل اعتراض
objectionable U قابل اعتراض
contestable U قابل اعتراض
objectionably U بطور قابل اعتراض
challenges U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged U مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
his conduct is object U رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
protestingly U بطور اعتراض ازروی اعتراض
to bear comparison with U قابل مقایسه بودن با
to stand comparison with U قابل مقایسه بودن با
applying U قابل اجرا بودن
to be valid U قابل قبول بودن
apply U قابل اجرا بودن
to hold water U قابل قبول بودن
solvency U قابل وصول بودن
bribable U قابل رشوه بودن
sociability U قابل معاشرت بودن
memorability U قابل یادداشت بودن
serviceableness U قابل استفاده بودن
noteworthiness U قابل ملاحظه بودن
credibility U قابل قبول بودن
remerkableness U قابل ملاحظه بودن
applies U قابل اجرا بودن
irremovability U غیر قابل عزل بودن
indivisibility U غیر قابل تقسیم بودن
imperceptibility U غیر قابل مشاهده بودن
indigestibility U غیر قابل هضم بودن
incomprehensibility U غیر قابل فهم بودن
springs U جهیدن قابل ارتجاع بودن
to be available for delivery at short notice U بلافاصله قابل تحویل بودن
irrevocability U غیر قابل فسخ بودن
spring U جهیدن قابل ارتجاع بودن
irresistibleness U غیر قابل مقاومت بودن سختی
visibility U قابلیت دید قابل رویت بودن
protested U اعتراض اعتراض کردن
protests U اعتراض اعتراض کردن
protest U اعتراض اعتراض کردن
protesting U اعتراض اعتراض کردن
to go down [in a particular way] with somebody U برای کسی [به سبک ویژه ای] قابل پذیرش بودن
imparity U غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
rule of law U قانون تساوی افراد در برابرقانون و قابل رسیدگی بودن اعمال مامورین دولت درمحاکم عمومی
cases U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
case U جعبه محتوی باروت و فشنگ و غیره قابل انعطاف بودن کمان حق تقدم درتیراندازی انداختن قلاب به اب
attributing U مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attributes U مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
attribute U مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
protested U اعتراض
objections U اعتراض
protests U اعتراض
contestation U اعتراض
objection U اعتراض
protesting U اعتراض
impeachment U اعتراض
remonstrance U اعتراض
challenged U اعتراض
exception U اعتراض
challenges U اعتراض
impugnment U اعتراض
exceptions U اعتراض
protest U اعتراض
protestations U اعتراض
protestation U اعتراض
challenge U اعتراض
impugnation U اعتراض
power of reservation U حق اعتراض
animadversion U اعتراض
condemnation U اعتراض
condemnations U اعتراض
contesting U اعتراض کردن
contested U اعتراض کردن
contested U اعتراض داشتن بر
contests U اعتراض داشتن بر
exceptionable U اعتراض پذیر
demurrer U اعتراض کننده
contests U اعتراض کردن
fussed U اعتراض کردن
appose U اعتراض کردن
remonstrance U تعرض اعتراض
impugns U اعتراض کردن
fuss U اعتراض کردن
unobjectionable U اعتراض ناپذیر
demurrable U اعتراض پذیر
impugned U اعتراض کردن
impugn U اعتراض کردن
demurrant U اعتراض کننده
exept U اعتراض کردن
protest for non acceptance U اعتراض نکول
fusses U اعتراض کردن
contesting U اعتراض داشتن بر
objector U اعتراض کننده
fussing U اعتراض کردن
contest U اعتراض داشتن بر
contest U اعتراض کردن
objectors U اعتراض کننده
obtest U اعتراض کردن
except U اعتراض کردن
objects U اعتراض داشتن
objects U اعتراض کردن
indirect objects U اعتراض داشتن
protest U اعتراض رسمی
protested U اعتراض رسمی
impugning U اعتراض کردن
objecting U اعتراض کردن
objecting U اعتراض داشتن
object U اعتراض داشتن
object U اعتراض کردن
indirect objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض کردن
direct objects U اعتراض داشتن
objected U اعتراض داشتن
objected U اعتراض کردن
to enter a protest U اعتراض کردن
unquestioning U غیرقابل اعتراض
kicker U اعتراض کننده
protesting U اعتراض رسمی
bill of exception U اعتراض نامه
fulminates U اعتراض کردن
fulminate U اعتراض کردن
protests U اعتراض کردن
implicit U بلا اعتراض
defiance U مقاومت اعتراض
fulminated U اعتراض کردن
protesting U اعتراض کردن
unquestionable U غیرقابل اعتراض
squawk U اعتراض کردن
to e. a protest U اعتراض کردن
disputable U اعتراض پذیر
squawks U اعتراض کردن
protested U اعتراض کردن
squawked U اعتراض کردن
protest U اعتراض کردن
take exception to U اعتراض کردن به
to a on or upon U اعتراض کردن بر
protests U اعتراض رسمی
indirect objects U کالا اعتراض کردن
impugned U مورد اعتراض قراردادن
impugn U مورد اعتراض قراردادن
direct objects U کالا اعتراض کردن
retour sans protet U اعاده بدون اعتراض
implicit obedience U فرمانبرداری بدون اعتراض
to protest against something U به چیزی اعتراض کردن
to cry shame upon U اعتراض سخت بر...کردن
confrontational U رفتار همراهبا اعتراض
to take exception to anything U به چیزی اعتراض کردن
object U کالا اعتراض کردن
objects U کالا اعتراض کردن
Whoever else that may object . U هر کس دیگه که اعتراض کند
condemnation U محکوم کردن اعتراض
condemnations U محکوم کردن اعتراض
And exactly what do you mean by that ? U مقصود ؟( درمقام اعتراض )
objecting U کالا اعتراض کردن
objected U کالا اعتراض کردن
impugns U مورد اعتراض قراردادن
demurrer U اعتراض بصلاحیت دادگاه
adhominem U حمله یا اعتراض به اشخاص
impugning U مورد اعتراض قراردادن
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
animadvert U اعتراض کردن متوجه شدن
protesting U اعتراض به رای داور کشتی
contested U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
impugning U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protested U اعتراض به رای داور کشتی
to plead against a decision U نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to venture on an objection U باجرات اعتراض به کسی کردن
impugn U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
impugned U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contest U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
protests U اعتراض به رای داور کشتی
contesting U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protest U اعتراض به رای داور کشتی
impugns U مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contests U مورد تردید یا اعتراض قراردادن
loud-mouthed U اهل جیغ و داد و اعتراض
The people protested vocally. U صدای مردم درآمد ( اعتراض )
questions U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
questioned U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
fin de non recevoir U رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
question U مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigate U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
I take exception to the tone of your remarks. U من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
litigated U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigates U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigating U دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
I strongly protest against such allegations! U من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
condemns U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemn U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments) U این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
condemning U مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com