English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inferable U قابل استنباط
inferible U قابل استنباط
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
educible U قابل استخراج یا استنباط
inferrable U قابل استنباط برامدنی
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
Other Matches
inferences U استنباط
inference U استنباط
elicitation U استنباط
eduction U استنباط
sequitur U استنباط
corollary U استنباط
corollaries U استنباط
reading U استنباط
readings U استنباط
presumptions U استنباط
presumption U استنباط
deduces U استنباط کردن
presumption of law U استنباط قانونی
deduced U استنباط کردن
deducing U استنباط کردن
reads U استنباط کردن
educt U استخراج یا استنباط
read U استنباط کردن
educe U استنباط کردن
deducible U استنباط شدنی
to be deduced U استنباط شدن
deduce U استنباط کردن
inferentially U ازراه استنباط
infers U استنباط کردن
inducted U استنباط کردن
followed U پیروی استنباط
inference program U برنامه استنباط
follows U پیروی استنباط
induct U استنباط کردن
presumption U استنباط گستاخی
presumptions U استنباط گستاخی
infer U استنباط کردن
inducting U استنباط کردن
follow U پیروی استنباط
inducts U استنباط کردن
inferring U استنباط کردن
inferred U استنباط کردن
implication U مفهوم استنباط
implications U مفهوم استنباط
nonsequitur U عدم استنباط قضایا
ruled based deduction U استنباط بر مبنای مقررات
presumption of fact U استنباط از روی امارات
divining U کشیش استنباط کردن
divined U کشیش استنباط کردن
inferentally U بطریق استنتاج یا استنباط
infer U استنباط کردن پی بردن به
inferred U استنباط کردن پی بردن به
infers U استنباط کردن پی بردن به
inferring U استنباط کردن پی بردن به
divine U کشیش استنباط کردن
divines U کشیش استنباط کردن
to i. from somebodies words U از حرفهای کسی استنباط کردن
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
deduction U استنباط پی بردن ازکل به جزء یاازعلت به معلول
implied assumpist U تعهد غیر رسمی که از نحوه عمل متعهد ناشی و استنباط میشود
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
multipe expansion of credit U استنباط مضاعف اعتبارات حقی که خزانه داری کل درقبول چک امانتی به مقداری بیش از ذخیره و اعتبار خوددارد
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
derived information U اطلاعات استنباط شده اطلاعات به دست امده ازرادار
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
achievable U قابل وصول قابل تفریق
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
sensible U قابل درک قابل رویت
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
construes U تعبیر کردن استنباط کردن
construed U تعبیر کردن استنباط کردن
construe U تعبیر کردن استنباط کردن
elicit U استخراج کردن استنباط کردن
elicits U استخراج کردن استنباط کردن
eliciting U استخراج کردن استنباط کردن
elicited U استخراج کردن استنباط کردن
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
able U قابل
good U قابل
soluble U قابل حل
acceptor U قابل
sensible U قابل حس
incapable U نا قابل
capable U قابل
qualified U قابل
thorough paced U قابل
ablest U قابل
solvable U قابل حل
abler U قابل
dissoluble U قابل حل
apt U قابل
plausible U قابل استماع
inventible U قابل اختراع
mobilizable U قابل تجهیز
limpsey U قابل انحناء
drinkable U قابل اشامیدن
leviable U قابل تحمیل
trustworthy U قابل اعتماد
eligible U قابل انتخاب
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
kenspeckle U قابل شناسایی
justiciable U قابل دادرسی
mibeable U قابل استخراج
selectively U قابل انتخاب
licensable U قابل اجازه
selective U قابل انتخاب
nota bene U قابل توجه
noticeable U قابل توجه
irrecusable U غیر قابل رد
minable U قابل استخراج
mistakable U قابل اشتباه
regrettable U قابل تاسف
irrigable U قابل ابیاری
observable U قابل مراعات
judicable U قابل قضاوت
inventible U قابل جعل
limpsy U قابل انحناء
livable U قابل زندگی
multiplicable U قابل تکثیر
namable U قابل ذکر
separable U قابل تفکیک
liveable U قابل معاشرت
liveable U قابل زندگی
machinable U قابل تراش
macroscopic U قابل رویت
maintainable U قابل نگاهداری
medicable U قابل معالجه
trusty U قابل اعتماد
meltable U قابل ذوب
merchantable U قابل فروش
mentionable U قابل ذکر
digestible U قابل هضم
enforceable U قابل اجراء
enforceable U قابل اجرا
negotiating U قابل انتقال
negotiates U قابل انتقال
negotiated U قابل انتقال
negotiate U قابل انتقال
liveable U قابل زیستن
moot U قابل بحث
pivoting U قابل چرخش
moveable U قابل تغییر
limsy U قابل انحناء
livable U قابل زیستن
livable U قابل معاشرت
multipliable U قابل تکثیر
merchantable U قابل معامله
handier U قابل استفاده
objectionable U قابل اعتراض
refillable U قابل تعویض
reflexible U قابل انعکاس
vulnerable U قابل حمله
refractile U قابل انکسار
comprehensible U قابل درک
intelligible U قابل درک
intelligible U قابل فهم
refrangible U قابل انکسار
registrable U قابل ثبت
regulable U قابل تعدیل
reimbursable U قابل پرداخت
remittable U قابل پرداخت
redeemable U قابل ابتیاع
recoupable U قابل جبران
quizzable U قابل ریشخند
quodlibet U نکته قابل
admissible U قابل قبول
quoteworthy U قابل اقتباس
ratable U قابل ارزیابی
rebuttable U قابل رو کردن
rebuttable presumptions U احکام قابل رد
receivable U قابل قبول
reclaimable U قابل استرداد
distinct U قابل تشخیص
discernible U قابل تشخیص
discernible U قابل تمیز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com