English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
appreciable U قابل ارزیابی محسوس
appreciably U قابل ارزیابی محسوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ratable U قابل ارزیابی
assessable U قابل ارزیابی یا تقویم
inappreciable U غیر قابل ارزیابی
imperceivable U غیر قابل ادراک غیر محسوس
patents U محسوس
phenomenally U محسوس
tangible U محسوس
patent U محسوس
patented U محسوس
patenting U محسوس
tangibly U محسوس
phenomenal U محسوس
significance U محسوس
sensible U محسوس
concrete U محسوس
pert U Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
tangible benefit U سود محسوس
tangible property U دارائی محسوس
sensed difference U تفاوت محسوس
impalpable U غیر محسوس
inappreciable U غیر محسوس
sense datum U شیی محسوس
just noticeable difference U کمترین تفاوت محسوس
perceivable U درک کردنی محسوس
palpably U بطور محسوس یا اشکار
insensibly U بطور غیر محسوس
phosphoresce U بدون گرمای محسوس
jnd U کمترین تفاوت محسوس
markedly U بطور برجسته یا محسوس
sensibly U بطور نمایان یا محسوس
incorporal U مجرد غیر محسوس
inappreciative U غیر محسوس جزئی
feel U لمس کردن محسوس شدن
sense datum U امر محسوس وقابل تحلیل
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
feels U لمس کردن محسوس شدن
overt act U عملی که در عالم خارج محسوس باشد
to melted in to another form U بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
gradate U بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
civil damage assessment U ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment U ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
inflationary gap U وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
estimated U ارزیابی
appraisement U ارزیابی
appraisals U ارزیابی
evalution U ارزیابی
valuations U ارزیابی
appraisal U ارزیابی
estimates U ارزیابی
assessment U ارزیابی
it was valued at rials 000 U ارزیابی شد
attack assessment U ارزیابی تک
valuation U ارزیابی
estimate U ارزیابی
evaluations U ارزیابی
evaluation U ارزیابی
cost accounting U ارزیابی
estimating U ارزیابی
assessments U ارزیابی
indiction U ارزیابی
attack assessment U ارزیابی نتایج تک
assessed U ارزیابی کردن
unverified <adj.> U ارزیابی نشده
appraises U ارزیابی کردن
assessing U ارزیابی کردن
project evaluation U ارزیابی طرح
assesses U ارزیابی کردن
assess U ارزیابی کردن
valued U ارزیابی شده
appraised U ارزیابی کردن
evaluated U ارزیابی کردن
rates U ارزیابی کردن
untested <adj.> U ارزیابی نشده
uninspected <adj.> U ارزیابی نشده
unexamined <adj.> U ارزیابی نشده
unchecked <adj.> U ارزیابی نشده
unaudited <adj.> U ارزیابی نشده
job evaluation U ارزیابی شغل
job costing U ارزیابی هزینه ها
evaluates U ارزیابی کردن
rate U ارزیابی کردن
evaluating U ارزیابی کردن
appraising U ارزیابی کردن
enquire into U ارزیابی کردن
valuation of stock U ارزیابی موجودی
look into U ارزیابی کردن
scrutinize U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
revaluation U ارزیابی مجدد
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
stock valuation U ارزیابی موجودی
check U ارزیابی کردن
bolt [examine] U ارزیابی کردن
estimates U ارزیابی تخمین
validation U تصدیق ارزیابی
determine U ارزیابی کردن
estimated U ارزیابی تخمین
estimating U ارزیابی تخمین
economic appraisal U ارزیابی اقتصادی
holistic evalution U ارزیابی کلی
examine U ارزیابی کردن
personality assessment U ارزیابی شخصیت
estimate U ارزیابی تخمین
explore U ارزیابی کردن
unevaluated <adj.> U ارزیابی نشده
investigate U ارزیابی کردن
make an evaluation U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
study U ارزیابی کردن
supplier evaluation U ارزیابی فروشنده
reappraisals U ارزیابی تازه
rated U ارزیابی شده
reappraisal U ارزیابی تازه
formative evaluation U ارزیابی تکوینی
analyse [British] U ارزیابی کردن
survey U ارزیابی کردن
surveyed U ارزیابی کردن
surveys U ارزیابی کردن
appraise U ارزیابی کردن
dissect [analyse] U ارزیابی کردن
evaluate U ارزیابی کردن
cost accountant U متخصص ارزیابی
summative evaluation U ارزیابی تلخیصی
assay U ارزیابی کردن
inspect U ارزیابی کردن
analyze [American] U ارزیابی کردن
evaluation score U نمره ارزیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
scout U ارزیابی حریف اینده
scouted U ارزیابی حریف اینده
scouts U ارزیابی حریف اینده
rates U سرعت ارزیابی کردن
rate U سرعت ارزیابی کردن
assess U جریمه کردن ارزیابی
loss assessment U ارزیابی میزان خسارت
taxation of costs U ارزیابی هزینههای دعوی
assesses U جریمه کردن ارزیابی
reappraise U دوباره ارزیابی کردن
marketing audit U ارزیابی سیاستهای فروش
assessing U جریمه کردن ارزیابی
aims U ارزیابی کردن شمردن
assessed U جریمه کردن ارزیابی
reappraises U دوباره ارزیابی کردن
aimed U ارزیابی کردن شمردن
reappraised U دوباره ارزیابی کردن
aim U ارزیابی کردن شمردن
appraisal U تقویم ارزیابی کردن
appraisals U تقویم ارزیابی کردن
evaluation U ارزیابی اخبار رسیده
revaluing U دوباره ارزیابی کردن
appraisement U تقویم و ارزیابی مال
revalues U دوباره ارزیابی کردن
revalued U دوباره ارزیابی کردن
revalue U دوباره ارزیابی کردن
terrain evaluation U ارزیابی وضع زمین
evaluations U ارزیابی اخبار رسیده
reappraising U دوباره ارزیابی کردن
evaluation report U گزارش ارزیابی وضعیت
the concert of europe U منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
evaluation U ارزیابی کردن تقویم اخبار
estimates U تخمین زدن ارزیابی کردن
estimate U تخمین زدن ارزیابی کردن
social audit U ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
evaluations U ارزیابی کردن تقویم اخبار
control and assessment team U تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
estimated U تخمین زدن ارزیابی کردن
program evaluation review technique (per U روش ارزیابی و بررسی برنامه
fitness report U گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
estimating U تخمین زدن ارزیابی کردن
assessment U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
atomistic evalution U ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
assessments U تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
army training and evaluation program U برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
downy's will temperament test U ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
terrain appreciation U ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
triage U سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
trajectory scorer U وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
tangible costs U هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
overrates U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate U بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
re axtent U تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
sensible U قابل درک قابل رویت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com