Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ratable
U
قابل ارزیابی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
appreciable
U
قابل ارزیابی محسوس
appreciably
U
قابل ارزیابی محسوس
assessable
U
قابل ارزیابی یا تقویم
inappreciable
U
غیر قابل ارزیابی
Other Matches
pert
U
Technique Review Evaluationand Program فن ارزیابی و بررسی برنامه Technique Review Evaluationand Project روش مرور و ارزیابی پروژه
civil damage assessment
U
ارزیابی خسارات غیرنظامی ارزیابی کل خسارات وارده به موسسات غیرنظامی
area assessment
U
ارزیابی اطلاعاتی منطقه عملیات ارزیابی منطقه ازنظر اطلاعاتی
appraisement
U
ارزیابی
it was valued at rials 000
U
ارزیابی شد
evaluations
U
ارزیابی
evaluation
U
ارزیابی
valuations
U
ارزیابی
attack assessment
U
ارزیابی تک
estimating
U
ارزیابی
estimates
U
ارزیابی
estimated
U
ارزیابی
estimate
U
ارزیابی
appraisals
U
ارزیابی
evalution
U
ارزیابی
valuation
U
ارزیابی
appraisal
U
ارزیابی
assessment
U
ارزیابی
cost accounting
U
ارزیابی
indiction
U
ارزیابی
assessments
U
ارزیابی
unevaluated
<adj.>
U
ارزیابی نشده
surveys
U
ارزیابی کردن
evaluation score
U
نمره ارزیابی
unaudited
<adj.>
U
ارزیابی نشده
check
U
ارزیابی کردن
rates
U
ارزیابی کردن
reappraisals
U
ارزیابی تازه
reappraisal
U
ارزیابی تازه
appraise
U
ارزیابی کردن
valued
U
ارزیابی شده
holistic evalution
U
ارزیابی کلی
job costing
U
ارزیابی هزینه ها
formative evaluation
U
ارزیابی تکوینی
survey
U
ارزیابی کردن
surveyed
U
ارزیابی کردن
investigate
U
ارزیابی کردن
inspect
U
ارزیابی کردن
unverified
<adj.>
U
ارزیابی نشده
analyse
[British]
U
ارزیابی کردن
analyze
[American]
U
ارزیابی کردن
dissect
[analyse]
U
ارزیابی کردن
study
U
ارزیابی کردن
explore
U
ارزیابی کردن
evaluate
U
ارزیابی کردن
bolt
[examine]
U
ارزیابی کردن
examine
U
ارزیابی کردن
enquire into
U
ارزیابی کردن
look into
U
ارزیابی کردن
assay
U
ارزیابی کردن
unexamined
<adj.>
U
ارزیابی نشده
uninspected
<adj.>
U
ارزیابی نشده
untested
<adj.>
U
ارزیابی نشده
rate
U
ارزیابی کردن
attack assessment
U
ارزیابی نتایج تک
rated
U
ارزیابی شده
appraised
U
ارزیابی کردن
appraises
U
ارزیابی کردن
survey
U
ارزیابی کردن
appraising
U
ارزیابی کردن
determine
U
ارزیابی کردن
project evaluation
U
ارزیابی طرح
estimates
U
ارزیابی تخمین
personality assessment
U
ارزیابی شخصیت
validation
U
تصدیق ارزیابی
assessed
U
ارزیابی کردن
estimate
U
ارزیابی تخمین
estimated
U
ارزیابی تخمین
assess
U
ارزیابی کردن
valuation of stock
U
ارزیابی موجودی
assesses
U
ارزیابی کردن
evaluated
U
ارزیابی کردن
assessing
U
ارزیابی کردن
evaluates
U
ارزیابی کردن
evaluating
U
ارزیابی کردن
evaluate
U
ارزیابی کردن
estimating
U
ارزیابی تخمین
summative evaluation
U
ارزیابی تلخیصی
job evaluation
U
ارزیابی شغل
scrutinize
U
ارزیابی کردن
revaluation
U
ارزیابی مجدد
stock valuation
U
ارزیابی موجودی
economic appraisal
U
ارزیابی اقتصادی
unchecked
<adj.>
U
ارزیابی نشده
make an evaluation
U
ارزیابی کردن
corporate appraisal
U
ارزیابی شرکت
supplier evaluation
U
ارزیابی فروشنده
cost accountant
U
متخصص ارزیابی
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
rates
U
سرعت ارزیابی کردن
taxation of costs
U
ارزیابی هزینههای دعوی
evaluations
U
ارزیابی اخبار رسیده
terrain evaluation
U
ارزیابی وضع زمین
aim
U
ارزیابی کردن شمردن
assessed
U
جریمه کردن ارزیابی
aimed
U
ارزیابی کردن شمردن
scout
U
ارزیابی حریف اینده
assess
U
جریمه کردن ارزیابی
scouted
U
ارزیابی حریف اینده
scouts
U
ارزیابی حریف اینده
assesses
U
جریمه کردن ارزیابی
rate
U
سرعت ارزیابی کردن
assessing
U
جریمه کردن ارزیابی
appraisement
U
تقویم و ارزیابی مال
reappraises
U
دوباره ارزیابی کردن
reappraising
U
دوباره ارزیابی کردن
loss assessment
U
ارزیابی میزان خسارت
evaluation
U
ارزیابی اخبار رسیده
reappraised
U
دوباره ارزیابی کردن
appraisal
U
تقویم ارزیابی کردن
appraisals
U
تقویم ارزیابی کردن
marketing audit
U
ارزیابی سیاستهای فروش
reappraise
U
دوباره ارزیابی کردن
evaluation report
U
گزارش ارزیابی وضعیت
revalues
U
دوباره ارزیابی کردن
revaluing
U
دوباره ارزیابی کردن
revalue
U
دوباره ارزیابی کردن
aims
U
ارزیابی کردن شمردن
revalued
U
دوباره ارزیابی کردن
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
fitness report
U
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
social audit
U
ارزیابی عملکرد اجتماعی موسسه
evaluations
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
evaluation
U
ارزیابی کردن تقویم اخبار
program evaluation review technique (per
U
روش ارزیابی و بررسی برنامه
estimate
U
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimated
U
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimates
U
تخمین زدن ارزیابی کردن
estimating
U
تخمین زدن ارزیابی کردن
control and assessment team
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج تک ش م ر
assessment
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
assessments
U
تقویم ارزیابی به منظور تعیین مالیات
atomistic evalution
U
ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
downy's will temperament test
U
ازمون داونی برای ارزیابی اراده و خلق
army training and evaluation program
U
برنامه اموزش و ارزیابی یکانهای نیروی زمینی
trajectory scorer
U
وسیله ارزیابی دقت و صحت مسیر سهمی گلوله
terrain appreciation
U
ارزیابی و بررسی وضع زمین منطقه از نظر نظامی
triage
U
سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
overrates
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrate
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
re axtent
U
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
sensible
U
قابل درک قابل رویت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
post implementation review
U
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
system follow up
U
ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
control and reporting center
U
تیم کنترل و ارزیابی نتایج خسارات وارده به منطقه مرکز کنترل و گزارش هوایی
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
valuate
U
ارزش چیزی رامعین کردن ارزیابی کردن
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
rates
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
rate
U
مشمول مالیات کردن ارزیابی کردن
stock evaluation
U
بررسی موجودی انبار ارزیابی موجودی
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
share
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shared
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
shares
U
IB که برای ارزیابی محصولات تهیه شده برای فروشندگان تشکیل شده است سازمانی از استفاده کنندگان سیستمهای کامپیورتی متوسط و بزرگ
charge and discharge statements
U
حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
fragment
U
[فرشی که در طول زمان بصورت تکه تکه درآمده باشد. باستان شناسان با مطالعه همین تکه ها عمر فرش، قدمت رنگرزی، نوع طرح و محل بافت را ارزیابی می کنند.]
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
dissoluble
U
قابل حل
solvable
U
قابل حل
abler
U
قابل
ablest
U
قابل
soluble
U
قابل حل
thorough paced
U
قابل
apt
U
قابل
good
U
قابل
acceptor
U
قابل
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com