English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
evocable U قابل احضار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
citations U احضار احضار به بازپرسی
citation U احضار احضار به بازپرسی
repeal U احضار کردن احضار
repeals U احضار کردن احضار
citations U احضار
summonsing U احضار
summonses U احضار
summonsed U احضار
vocations U احضار
vocation U احضار
calling U احضار
summons U احضار
recalling U احضار
convocations U احضار
convocation U احضار
citation U احضار
summoning U احضار
spiritism U احضار روح
summon U احضار فراخواستن
arraign U احضار نمودن
ban U اگهی احضار
summon U احضار کردن
summoned U احضار فراخواستن
summoned U احضار کردن
bans U اگهی احضار
banning U اگهی احضار
summoner U احضار کننده
invocation U حکم احضار
countermand U احضار کردن
invocations U حکم احضار
impeachment U احضار بدادگاه
evoke U احضار کردن
evokes U احضار کردن
evoking U احضار کردن
processes U احضار کردن
impeach U احضار نمودن
impeached U احضار نمودن
impeaching U احضار نمودن
countermanded U احضار کردن
countermanding U احضار کردن
countermands U احضار کردن
ouija board U لوح احضار
warning sign U علامت احضار
process U احضار کردن
function invocation U احضار تابع
recall U احضار کردن
recall U فراخوانی احضار
recalled U احضار کردن
recalled U فراخوانی احضار
recalls U احضار کردن
recalls U فراخوانی احضار
annunciator U زنگ احضار
drop annunciator U زنگ احضار
vouch U احضار کردن
phantasmagorias U احضار روح
invoke U احضار کردن
phantasmagoria U احضار روح
call to quarters U شیپور احضار
invoking U احضار کردن
impeaches U احضار نمودن
invokes U احضار کردن
invoked U احضار کردن
spiritualism U اعتقاد به احضار ارواح
seance U جلسه احضار روح
arraignment U احضار به محکمه تعقیب
subpoenas U احضاریه حکم احضار
annunciator wire U سیم زنگ احضار
gravity drop U زنگ احضار وزنی
to call somebody back U کسی را احضار کردن
to recall somebody U کسی را احضار کردن
to bring somebody back U کسی را احضار کردن
to order somebody back U کسی را احضار کردن
automatic annunciator U زنگ احضار خودکار
at his call U بر حسب اخطار یا احضار او
subpoena U احضاریه حکم احضار
to summon somebody back U کسی را احضار کردن
subpoenaing U احضاریه حکم احضار
venire faciac U حکم احضار به محکمه
subpoenaed U احضاریه حکم احضار
remanding U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripts U به خدمت وفیفه احضار کردن
remands U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
evocations U احاله بدادگاه بالاتر احضار
evocation U احاله بدادگاه بالاتر احضار
adduse U احضار کردن بگواهی خواستن
call-ups U شیپور احضار بخاطر اوردن
remanded U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
call-ups U احضار برای فعالیتهای نظامی
call-up U شیپور احضار بخاطر اوردن
summoned U فراخواندن احضار قانونی کردن
call-up U احضار برای فعالیتهای نظامی
summon U فراخواندن احضار قانونی کردن
call up U شیپور احضار بخاطر اوردن
draftee U احضار شده به خدمت نظام
conscripting U به خدمت وفیفه احضار کردن
call up U احضار برای فعالیتهای نظامی
conscript U به خدمت وفیفه احضار کردن
remand U به بازداشتگاه برگرداندن احضار کردن
conscripted U به خدمت وفیفه احضار کردن
recalled U فرا خواندن احضار لغو کردن
compellation U عمل خطاب یا احضار کردن نام
recalls U فرا خواندن احضار لغو کردن
recall U فرا خواندن احضار لغو کردن
adjutant's call U احضار یکانها به منظور انجام تشریفات
double click U احضار یک فرمان توسط دکمه دستگاه OUSE
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
minuteman U داوطلبانی که متعهد بودند بمحض احضار حاضر بخدمت نظام شوند
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
sensible U قابل درک قابل رویت
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
achievable U قابل وصول قابل تفریق
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
habeas corpus U دستور احضار زندانی دستوری که دادگاه به زندان محل توقیف زندانی یی که توقیفش را غیر قانونی می داند
arraign U احضار متهم زندانی به دادگاه جهت پاسخگویی به مفاد کیفرخواست تعقیب یا متهم کردن به طور اعم
mustered U احضار کردن جمع اوری کردن
musters U احضار کردن جمع اوری کردن
mustering U احضار کردن جمع اوری کردن
muster U احضار کردن جمع اوری کردن
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
citing U احضار کردن استشهاد کردن
cites U احضار کردن استشهاد کردن
cited U احضار کردن استشهاد کردن
cite U احضار کردن استشهاد کردن
floatable U قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
irrefrangible U غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
inconvertible U غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indiscoverable U غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
indemonstrable U غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably U بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendible U قابل فروش جنس قابل فروش
vendable U قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable U قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
recredential U نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
solvable U قابل حل
abler U قابل
apt U قابل
able U قابل
capable U قابل
incapable U نا قابل
good U قابل
sensible U قابل حس
thorough paced U قابل
qualified U قابل
acceptor U قابل
soluble U قابل حل
ablest U قابل
dissoluble U قابل حل
justiciable U قابل دادرسی
justifiable U قابل توجیه
pivoting U قابل چرخش
irrigable U قابل ابیاری
detectable U قابل کشف
limsy U قابل انحناء
inventible U قابل جعل
livable U قابل زیستن
judicable U قابل قضاوت
limpsy U قابل انحناء
noticeable U قابل توجه
leviable U قابل تحمیل
kenspeckle U قابل شناسایی
limit of inflammability U حد قابل اشتعال
insurable U قابل بیمه
licensable U قابل اجازه
investigable U قابل رسیدگی
limpsey U قابل انحناء
drinkable U قابل اشامیدن
apparent U قابل رویت
selective U قابل انتخاب
selectively U قابل انتخاب
interconvertible U قابل تبدیل
inventible U قابل اختراع
multipliable U قابل تکثیر
livable U قابل معاشرت
regrettable U قابل تاسف
meltable U قابل ذوب
moot U قابل بحث
mentionable U قابل ذکر
merchantable U قابل معامله
enforceable U قابل اجرا
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com