English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
acceptability U قابلیت قبول
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
incredibility U عدم قابلیت قبول
ineligibility U عدم قابلیت برای انتخاب شدن محرومیت از انتخاب شدن غیرقابل قبول
Other Matches
Lets play that again . قبول ندارم. [قبول نیست دربازی وغیره ]
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
adopted types U انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
admission U قبول
acceptances U قبول
compliance U قبول
adoption U قبول
acknowledgment U قبول
admissions U قبول
acceptance U قبول
reception U قبول
receptions U قبول
imprimatur U قبول
intromission U قبول
reasonable U قابل قبول
admitting U قبول کردن
admits U قبول کردن
admit U قبول کردن
disclaims U قبول نکردن
disclaiming U قبول نکردن
disclaimed U قبول نکردن
implied acceptance U قبول ضمنی
agreements U قرار قبول
agreement U قرار قبول
express acceptance U قبول صریح
reply paid U جواب قبول
receivable U قابل قبول
intolerance U عدم قبول
rejection U عدم قبول
rejection U قبول نکردن
ready acceptance U حسن قبول
disclaim U قبول نکردن
agreed <adj.> <past-p.> U قبول شده
adopts U قبول کردن
honoured U قبول کردن
honour U قبول کردن
honors U قبول کردن
honoring U قبول کردن
honored U قبول کردن
approved <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> U قبول شده
authorized <adj.> <past-p.> U قبول شده
passed <adj.> <past-p.> U قبول شده
honouring U قبول کردن
honours U قبول کردن
allowed <adj.> <past-p.> U قبول شده
incompliance U عدم قبول
adopting U قبول کردن
adopt U قبول کردن
accepter U قبول کننده
offer and acceptance U ایجاب و قبول
non acceptance U عدم قبول
intolerancy U عدم قبول
the g. or refusal of anything U قبول یا ردچیزی
allowable load U بارقابل قبول
compliantly U با قبول و رضایت
adopter U قبول کننده
naturalization U قبول تابعیت
admittable U قابل قبول
admission of liability U قبول بدهی
adhibit U قبول کردن
Agreed . that is a deal . U قبول ( قبوله )
acknowladgement of debt U قبول بدهی
compliancy U قبول اجابت
reply paid /RP/ [reply prepaid] U جواب قبول
aceptive U قابل قبول
acceptance by words U قبول قولی
acceptance by conduct U قبول فعلی
acceptably U بطورقابل قبول
allowable U قابل قبول
entertains U قبول کردن
entertained U قبول کردن
entertain U قبول کردن
the optio to accept or reject U اختیار قبول یا رد
I agree. U قبول دارم.
acceptance limit U حد قابل قبول
to take in U قبول کردن
embracement U قبول اتخاذ
acceptor U قبول کننده
acceptation tacite U قبول ضمنی
taken U مورد قبول
acceptant U قبول کننده
acceptancy U اماده قبول
received U مورد قبول
disallowance U عدم قبول
impossible [colloquial] <adj.> U غیرقابل قبول
satisfactory <adj.> U قابل قبول
admissible U قابل قبول
sufficiently <adv.> U قابل قبول
adequately [sufficiently] <adv.> U قابل قبول
believable U قابل قبول
pass U قبول کردن
accepts U قبول شدن
compliant U قبول کننده
concede U قبول شکست
conceded U قبول شکست
acceptability U قبول شدگی
accept U قبول کردن
ratification U قبول قبولی
accords U قبول کردن
passed U قبول کردن
accepts U قبول کردن
passes U قبول کردن
accorded U قبول کردن
accord U قبول کردن
tolerable U قابل قبول
passable U قابل قبول
unacceptable U غیرقابل قبول
adequate <adj.> U قابل قبول
conceding U قبول شکست
sufficing <adj.> U قابل قبول
sufficient <adj.> U قابل قبول
good [sufficient] <adj.> U قابل قبول
withdraw U قبول نکردن
withdraws U قبول نکردن
adoption U قبول به فرزندی
acceptances U قبول قرارداد
acceptable <adj.> U قابل قبول
concedes U قبول شکست
unacceptably U غیرقابل قبول
valid U قابل قبول
accepting U قبول شدن
acceptable U قابل قبول
accept U قبول شدن
acceptance U قبول قرارداد
accepting U قبول کردن
ineligible U غیرقابل قبول
accepting bank U بانک قبول کننده
accepting U پسندیدن قبول کردن
eligibly U بطور قابل قبول
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
accepts U پسندیدن قبول کردن
incredible U غیرقابل قبول افسانهای
acceptance tolerance U حد مجاز قابل قبول
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
credibility U قابل قبول بودن
valid assumptions U فروض قابل قبول
To assume responsibility . U قبول مسئولیت کردن
sit right (negative) <idiom> U غیر قابل قبول
availabe time U زمان مورد قبول
complier U قبول کننده همدست
brinkmanship U سیاست قبول مخاطره
suffrage U کمک همراهی قبول
to be valid U قابل قبول بودن
To pass an examination . U درامتحان قبول شدن
To accept an invitation . دعوتی را قبول کردن
zone of acceptability U منطقه قابل قبول
admissibility U مقبولیت قابلت قبول
admissible load U بار قابل قبول
admissible stress U تلاش قابل قبول
admissibleness U بطور قابل قبول
d. of a request U عدم قبول خواهش
recognized refugee U پناهنده قبول شده
To pass (fail,flunk) an exam. U درامتحان قبول ( رد )شدن
aknowledge character U کاراکتر مورد قبول
He wouldnt dare refuse. U سگ کیست که قبول نکند
take to <idiom> U سریعا قبول کردن
loss appraisal U قبول تلفات در جنگ
disapprove U قبول نکردن رد کردن
loss appraisal U ضایعات قابل قبول
to incur a risk U ریسکی را قبول کردن
popularity U قابل قبول عامه
permissible stress U خستگی قابل قبول
persona grata U شخص مورد قبول
non compliance U عدم قبول یا انجام
acceptances U حوالهء قبول شده
matriculant U قبول شده در دانشگاه
adhesion U انضمام قبول عضویت
legal tender U پول قابل قبول
matriculating U قبول کردن پذیرفتن
matriculates U قبول کردن پذیرفتن
matriculated U قبول کردن پذیرفتن
matriculate U قبول کردن پذیرفتن
disapproves U قبول نکردن رد کردن
hard currencies U ارز قابل قبول
conventional U مورد قبول عامه
to hold water U قابل قبول بودن
takers U قبول کننده شرط
acceptance U حوالهء قبول شده
honour U یاحوالهای را قبول کردن
honoring U یاحوالهای را قبول کردن
honored U یاحوالهای را قبول کردن
honoured U یاحوالهای را قبول کردن
acceptance number U عدد ملاک قبول
honors U یاحوالهای را قبول کردن
sign a waiver U قبول اغماض نمودن
honours U یاحوالهای را قبول کردن
taker U قبول کننده شرط
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com