English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
permeability U قابلیت عبور دادن رطوبت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
permeable U قابل عبور دادن رطوبت
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
fordability U قابلیت عبور
practicableness U قابلیت عبور
trafficability U قابلیت عبور
trafficability U قابلیت عبور ومرور
gradeability U قابلیت عبور خودرو از شیبها
impassablility U امکان ناپذیری عدم قابلیت عبور
ferry U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferries U گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ret U در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
relative humidity U رطوبت نسبی [مقدار این رطوبت در فضای کارگاه بافت حائز اهمیت بوده و کم یا زیاد بودن آن اثر مستقیم بر کار بافنده می گذارد.]
optimum moisture U رطوبت بهینه رطوبت مناسب
reeve U عبور دادن طناب از شیار
franked U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frankest U اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
fuse U آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
fused U آب شدن فیوز با عبور دادن جریان زیاد از آن
miscibility U قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
weaving shed U [فضای خالی بین تارهای ضربی جهت عبور دادن پود.]
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
bloop U عبور دادن مغناطیس از روی نوار برای پاک کردن سیگنالهایی که نیازی به آنها نیست
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
wading crossing U عبور از اب درقسمتهای قابل عبور
ratline U عملیات عبور دادن مواد وپرسنل بطور پنهانی از مرزیا داخل داخل منطقه دشمن
energy transition U عبور انرژی [ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
precipitation U در صد رطوبت
moisture U رطوبت
damp U رطوبت
precipitation U رطوبت
dampest U رطوبت
dewiness U رطوبت
miosture U رطوبت
dampers U رطوبت
moisteness U رطوبت
humidity U رطوبت
moistness U رطوبت
wets U رطوبت
wettest U رطوبت
wetted U رطوبت
humidity of the atmosphere U رطوبت جو
Humidifier U رطوبت زن
dampness U رطوبت
wet U رطوبت
desicant U رطوبت گیر
free moisture U رطوبت سطحی
water proof U رطوبت ناپذیر
psychrometer U رطوبت سنج
water content U درصد رطوبت
air dry U بدون رطوبت
air humidity U رطوبت هوا
free moisture U رطوبت ازاد
absolute humidity U رطوبت مطلق
mesic U نیازمند به رطوبت
moisture content U مقدار رطوبت
moisture determination U تعیین رطوبت
mustiness U بوی رطوبت
dehumidify U رطوبت گرفتن
dehumidification U رطوبت زدایی
capillary U رطوبت موئینهای
capillaries U رطوبت موئینهای
sebaceous humour U رطوبت شحمی
humidity U چگالی رطوبت
humidity U غلظت رطوبت
humidity U میزان رطوبت
air moisture U رطوبت هوا
surface moisture U رطوبت سطحی
humidification U رطوبت افزایی
the vitreoud humour U رطوبت زجاجیه
soil moisture U رطوبت خاک
hygroscope U رطوبت نما
specific humidity U رطوبت ویژه
hygrometry U رطوبت سنجی
hygrometer U رطوبت سنج
synovia U رطوبت مفصلی
hydrometer U رطوبت سنج
permeable U رطوبت پذیر
hygrosensitive U حساس به رطوبت
precipitation U میزان رطوبت
impermeable U رطوبت ناپذیر
relative humidity U رطوبت نسبی
dampened U رطوبت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
groundsheets U فرش رطوبت ناپذیر
dampen U رطوبت پیدا کردن
absolute humidity of gas U رطوبت مطلق گاز
groundsheet U فرش رطوبت ناپذیر
silica gel U ماده جاذب رطوبت
wettish U رطوبت دار خیس
to fog off U دراثر رطوبت پوسیدن
aqueous corrosion U پوسیدگی در اثر رطوبت
hyalitis U ورم رطوبت زجاجی
hygrology U گفتار در رطوبت هوا
hygrophyte U گیاه رطوبت گرای
equilibrium moisture content U درصد رطوبت متعادل
hyalitis U اماس رطوبت شیشهای
hygroscopic moisture U رطوبت موجود در هوا
intravitreous U واقع در درون رطوبت شیشهای
humectant U مادهای که رطوبت را بخودجذب میکند
optimum moisture content U درصد رطوبت مناسب خاک
moisture content U درصد رطوبت موجود در خاک
unavailable water U رطوبت غیر قابل استفاده
traffic post U پست کنترل و عبور مرور پاسگاه کنترل عبور و مرور
deformation due to moisture and tempratu U تغییر شکل ناشی از رطوبت وحرارت
hygrometer U الات وادوات سنجش رطوبت هوا
cold wet clothing U لباس گرم و مقاوم در مقابل رطوبت و برودت
damp land pit curing U نگهداری رطوبت بتن برای نمونههای ازمایشی درازمایشگاه
mags U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
mag U ماده شیمیایی برای جذب رطوبت دست ژیمناست
humidistat U اسبابی برای تنظیم ونگاهداری درجه رطوبت درحد معینی
hygrograph U دستگاه خود کاری برای اندازه گیری رطوبت جوی
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
rainout U ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
solvability U قابلیت حل
capacities U قابلیت
abilities U قابلیت
capacity U قابلیت
capability U قابلیت
contemptibility U قابلیت
habilitation U قابلیت
competence U قابلیت
qualification U قابلیت
skill U قابلیت
credential U قابلیت
fitness U قابلیت
adaptability U قابلیت
eligibility U قابلیت
solubility U قابلیت حل
ability U قابلیت
competence U قابلیت
susceptibility U قابلیت
rights of way U حق عبور
right of way U حق عبور
right of passage U حق عبور
road haulage U حق عبور
alpha canis majoris U عبور
transit U عبور
transmittancy U عبور
transmissions U عبور
transmittance U عبور
transmittal U عبور
passages U عبور
transmission U عبور
passage U عبور
passage U حق عبور
passages U حق عبور
tolling U حق عبور
passage of lines U عبور از خط
toll U حق عبور
cross-Channel U عبور
tolls U حق عبور
fording U عبور از اب
crossing U عبور
immersion proof U وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
psychrometer U دستگاه بخار سنج هوا رطوبت سنج
anti blush tinner U ماده رقیق کننده ایکه به کندی خشک میشود و در شرایط رطوبت زیاد برای جلوگیری از التهاب لعاب روی سطح بکار میرود
productivity U قابلیت تولید
availability U قابلیت استفاده
disqualifications U سلب قابلیت
fermentability U قابلیت تخمیر
extensibility U قابلیت کشش
susceptibility U قابلیت حساسسیت
efficiency U قابلیت کاردانی
tolerability U قابلیت پذیرش
extensibility U قابلیت تمدید
disqualification U سلب قابلیت
emissivity U قابلیت انتشار
expansibility U قابلیت انبساط
appealability U قابلیت استیناف
accessibility U قابلیت وصول
attainability U قابلیت حصول
audibility U قابلیت استماع
habitability U قابلیت سکنی
habitableness U قابلیت سکونت
erodibility U قابلیت فرسایش
approachability U قابلیت تقرب
acceptability U قابلیت قبول
excitability U قابلیت تحریک
adaptability U قابلیت انطباق
alterability U قابلیت تغییر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com