English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intervisibility U قابلیت دید متقابل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
counteroffensive U تعرض وحمله متقابل حمله تعرضی متقابل
recriminate U اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
counter memorial U یادداشت متقابل اخطار متقابل
mutual inductance U اندوکتیویته متقابل اندوکتانس متقابل
interoperability U قابلیت همکاری با قسمتها یایکانهای دیگر قابلیت تعمیم کار یک یکان
range resolution U قابلیت رادار برای تعیین مسافت اشیای مختلف قابلیت تفکیک بردی
elasticity U خاصیت فنری قابلیت ارتجاع و خم شدن قابلیت انعطاف
airmobility U قابلیت حمل به وسیله هوارو قابلیت تحرک هوایی
electromagnetic compatability U قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
swimming capability U قابلیت شناوری یا غوطه وری در اب قابلیت عبور از اب
serviceability U قابلیت استفاده مجدد قابلیت به کار بردن
flotation U قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
commensurability U قابلیت قیاس قابلیت اندازه گیری
accession U قابلیت دسترسی قابلیت اجرا و انجام
ductility U قابلیت کشش قابلیت تورق
reflectance U قابلیت بازتاب قابلیت انعکاس
warsaw treaty U پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
strain hardenability U قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
countered U متقابل
countering U متقابل
opposed U متقابل
opposing U متقابل
polar U متقابل
interactive U متقابل
counter U متقابل
mutual U متقابل
reciprocal U متقابل
reciprocative U متقابل
interactional U متقابل
correspounding U متقابل
back pressure U فشار متقابل
countermine U توط ئه متقابل
opposite phase U فاز متقابل
countermeasures U اقدامات متقابل
countermeasure U اقدام متقابل
counterclaim U دعوی متقابل
reciprocal trading U مبادله متقابل
mutual terms U شرایط متقابل
counterpawn U پیاده متقابل
cross bill U شکایت متقابل
set off U دعوی متقابل
cross action U دعوی متقابل
retaliation U عمل متقابل
reciprocity U عمل متقابل
counterwork U عمل متقابل
countervailing credit U اعتبار متقابل
counterrevolution U انقلاب متقابل
counterpoise U سیم متقابل
counterpoise U وزنه متقابل
inter play U اثر متقابل
counter U ضربت متقابل
counter attraction U کشش متقابل
counter claim U دعوی متقابل
counter credit U اعتبار متقابل
countered U ضربت متقابل
counter current U جریان متقابل
counter fire U اتش متقابل
countering U ضربت متقابل
counter gambit U گامبی متقابل
transinformation U اگاهی متقابل
counter offer U پیشنهاد متقابل
counter offensive U حمله متقابل
antitype U نوع متقابل
counter offer U عرضه متقابل
counter purchase U خرید متقابل
counterclaim U ادعای متقابل
counterclaim U دعوای متقابل
counterbid U پیشنهاد متقابل
counterattack U حمله متقابل
counter-measures U اقدام متقابل
counter-measure U اقدام متقابل
proportional U متقابل یا هماهنگ
counteraction U اقدام متقابل
counter transference U انتقال متقابل
reciprocation U عمل متقابل
counter propaganda U تبلیغ متقابل
counter trade U تجارت متقابل
counter offensive U پدافند متقابل
cross feed U خورد متقابل
crosstalk U مکالمه متقابل
interaction U کنش متقابل
recrimination U تهمت متقابل
interaction U عمل متقابل
recrimination U اتهام متقابل
mutual U متقابل یا متقابله
cross reference U مراجعه متقابل
iteraction U عمل متقابل
cross reference U ارجاع متقابل
cross-reference U مراجعه متقابل
logrolling U همکاری متقابل
intervisibility U دید متقابل
interaction U اثر متقابل
mutual relationship U رابطه متقابل
recriminations U اتهام متقابل
interplay U اثر متقابل
mutual inductance U القاگری متقابل
crossecheck U بررسی متقابل
mutual energy U انرژی متقابل
mutual consistency U سازگاری متقابل
transfer characteristic U مشخصه متقابل
mutual assistance U کمک متقابل
m U القاگری متقابل
mutual induction U القای متقابل
cross purpose U قصد متقابل
eclipsed form U شکل متقابل
cross index U شاخص متقابل
recriminations U تهمت متقابل
interrelation U رابطه متقابل
cross-reference U ارجاع متقابل
cross-check U بررسی متقابل
reciprocal U متقابل معکوس
cross-checks U بررسی متقابل
cross-checking U بررسی متقابل
mutual characteristic U مشخصه متقابل
reciprocal U عمل متقابل
cross-checked U بررسی متقابل
interrelationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
cross check U بررسی متقابل
mutual conductance U رسانایی متقابل
grid anode transconductance U رسانایی متقابل
interdependence U اتکاء متقابل
cross-references U مراجعه متقابل
transconductance U رسانایی متقابل
interdependence U وابستگی متقابل
interdependency U اتکاء متقابل
intercorrelation U همبستگی متقابل
cross-references U ارجاع متقابل
harmonic mean U اعداد متقابل
interaction curve U خم کنش متقابل
differential field winding U سیمپیچ اهنربایی متقابل
greco counter gambit U گامبی متقابل گرکو
rebuttals U عمل متقابل پس زنی
retorts U جواب متقابل تلافی
repost U ضربه متقابل زدن
conversion transconductance U رسانایی متقابل وارون
scandinavian defence U دفاع متقابل مرکزی
benoni counter gambit U گامبی متقابل بنونی
intract U عمل متقابل کردن
compensation trading U داد و ستد متقابل
social interaction U کنش متقابل اجتماعی
counter current principle U اصول جریان متقابل
coefficient of mutual induction U ضریب القای متقابل
centre counter defence U دفاع متقابل مرکزی
crossfertilize U لقاح متقابل کردن
riposting U ضربه متقابل زدن
counterattack U حمله متقابل کردن
countercheck U سرزنش وتوبیخ متقابل
interaction U عکس العمل متقابل
rebutting U جواب متقابل دادن
retaliation U عکس العمل متقابل
counteracts U عمل متقابل کردن
counteracted U عمل متقابل کردن
counteract U عمل متقابل کردن
riposte U ضربه متقابل زدن
counterplay U بازی شطرنج متقابل
ripostes U ضربه متقابل زدن
rebutted U جواب متقابل دادن
rebuts U جواب متقابل دادن
rebut U جواب متقابل دادن
cross fire U اتش گلوله متقابل
riposted U ضربه متقابل زدن
retorts U جواب متقابل دادن
retort U جواب متقابل تلافی
retort U جواب متقابل دادن
cross reference table U جدول ارجاع متقابل
counteracting U عمل متقابل کردن
rebuttal U عمل متقابل پس زنی
counter purchase U داد وستد متقابل
cross magnetizing U میدان مغناطیسی متقابل
internecine U کشتار متقابل قاتل
visual interaction U کنش متقابل بصری
end centered unit cell U سلول واحد دو وجهی متقابل پر
unrequited U بدون تلافی یا عمل متقابل
countermine U با دسیسه متقابل خنثی کردن
counter charge U دعوی متقابل در امر جزایی
mutual exclusion U ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
queen's pawn counter gambit U گامبی متقابل پیاده وزیرشطرنج
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
simultaneous foul U خطای متقابل در یک لحظه واخراج هر دو بازیگر
counteractive U خنثی کننده دارای عمل متقابل
blamenfeld counter gambit U گامبی متقابل بلومنفند دردفاع بنونی
countermeasures U اقدامات ضد عملیات دشمن عمل متقابل
cross fertile U اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
subcontrary U مغایر درمرحله فرعی درجهت متقابل
staunton defence U دفاع استاونتن در گامبی متقابل بنونی
countermeasures U پیش گیریهای متقابل اقدامات کنترلی
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
cross-references U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
falkbeer counter gambit U گامبی متقابل فالکبیر درگامبی شاه شطرنج
cross reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
cross-reference U مراجعه ازفهرستی به فهرست دیگر ارجاع متقابل
eastern european mutual assisstance trea U پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
counter thrust variation U واریاسیون پیاده رانده متقابل در دفاع هندی شاه شطرنج
input output analysis U تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
contemptibility U قابلیت
habilitation U قابلیت
solvability U قابلیت حل
credential U قابلیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com