English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i maintain U قائل هستم به اینکه ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
holding U در رهگیری هوایی اعلام اینکه من در وضعیت فرمان داده شده باقی هستم دستور جدیدبدهید
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
tellers U قائل
teller U قائل
discriminator U قائل به تبعیض
euhemerism U قائل شدن
ditheist U قائل بدوخدا
disallows U قائل نشدن
disallowing U قائل نشدن
disallowed U قائل نشدن
disallow U قائل نشدن
make an exception U استثناء قائل شدن
to d. a distinction U فرقی قائل شدن
price U بها قائل شدن
prices U بها قائل شدن
forejudge U تبعیض قائل شدن
forjudge U تبعیض قائل شدن
discriminate U تبعیض قائل شدن
valuer U ارزش قائل شونده
valuers U ارزش قائل شونده
discriminates U تبعیض قائل شدن
discriminated U تبعیض قائل شدن
preferentially U با قائل شدن حقوق امتیازی
externalize U واقعیت خارجی قائل شدن
segregate U تبعیض نژادی قائل شدن
segregates U تبعیض نژادی قائل شدن
to make an exception U استثنا کردن یا قائل شدن
valorize U ارزش قائل شدن برای
externalising U واقعیت خارجی قائل شدن
externalized U واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes U واقعیت خارجی قائل شدن
overvaluing U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalues U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalued U بیش از حد ارزش قائل شدن
overvalue U بیش از حد ارزش قائل شدن
stand in awe of <idiom> U احترام قائل شدن برای
externalises U واقعیت خارجی قائل شدن
externalised U واقعیت خارجی قائل شدن
demur U استثنا قائل شدن تاخیر
deification U قائل به الوهیت شخص یاچیزی
externalizing U واقعیت خارجی قائل شدن
dualize U دوتاداشتن از اثنویت قائل شدن
demurred U استثنا قائل شدن تاخیر
demurring U استثنا قائل شدن تاخیر
demurs U استثنا قائل شدن تاخیر
segregating U تبعیض نژادی قائل شدن
favoritism U استثناء قائل شدن نسبت بکسی
deifying U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
specifying U جنبه خاصی قائل شدن برای
specify U جنبه خاصی قائل شدن برای
specifies U جنبه خاصی قائل شدن برای
to tread on somebody's foot <idiom> U برای کسی تبعیض قائل شدن
to hold somebody in esteem U برای کسی احترام قائل شدن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
deified U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
euhemerize U اساس تاریخی قائل شدن برای
deifies U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
deify U پرستیدن مقام الوهیت قائل شدن
monolater U قائل بچند خداو پرستنده یکی
anthropomorphize U جنبه انسانی برای خدا قائل شدن
anthropomorphism U قائل شدن جنبه انسانی برای خدا
am U هستم
i am pushed for money U هستم
I'm U من هستم
prizes U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prize U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prizing U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
prized U غنیمت ارزش بسیار قائل شدن مغتنم شمردن
we owe him for his services U خدمات او هستم
iam d. to go U ارزومندرفتن هستم
i have not a dry t. on me U سر تا پا خیس هستم
i feel U گرسنه هستم
i am under obligation to him U من ممنون او هستم
I'm thirsty. من تشنه هستم.
I'm your age. U من هم سن شما هستم.
I'm hungry. من گرسنه هستم.
I am sure that ... U من مطمئن هستم که ...
own a house U دارای خانهای هستم
i am at your service U در خدمت شما هستم
i am bend on going U مصمم هستم بروم
Join the club! U من هم درشرایطی مشابه هستم !
i am under obligation to him U زیر بارمنت او هستم
i pause for a reply U منتظر پاسخ هستم
i own that house U من صاحب ان خانه هستم
i feel sleepy U خواب الود هستم
Next to you I'm slim. U در مقایسه با تو من لاغر هستم.
iam in bad U خیلی در تنگی هستم
i await you U منتظر شما هستم
I am at your disposal. U من دراختیار تان هستم
feet dry U روی هدف هستم
I am certain of it. U من درباره اش مطمئن هستم.
i a with you on that matter U من در ان موضوع با شماموافق هستم
i am impatient for it U ازان بابت بیطاقت هستم
i am in a hurry for it U عجله دارم یا در شتاب هستم
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
i am about that U من در این خصوص دلواپس هستم
I am a strange in this town. U دراین شهر غریب هستم
That is my line ( field ) . U خودم این کاره هستم
I come from Iran . I am Iranian. U من اهل ایران هستم (ایرانی ام )
iam a for his life U برای جانش دل واپس هستم
I am on intimate terms with one of the ministers . U با یکی از وزراء نزدیک هستم
i owe him & U پنج لیره به او بدهکار هستم
ritualize U رسمی و تشریفاتی کردن شعائر دینی رابجا اوردن قائل به تشریفات شدن
nonmonetarists U ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
I'm looking forward to seeing you again. U منتظر دیدار دوباره شما هستم.
I'm full. U من سیر شدم [هستم] . [اصطلاح روزمره]
i am not made of salt U مگر من نمک هستم که ازباران بترسم
I look forward to receiving your reply. U من در انتظار دریافت پاسخ شما هستم.
I'll be happy to help [assist] you. U من با کمال میل در اختیار شما هستم.
I agree with you completely. U من کاملا با نظر شما موافق هستم.
I have done my homework. I know how to cope . U من درسم را روان هستم (می دانم چه؟ کنم )
i wrote as neatly as he did U من همان اندازه پاکیزه هستم که او نوشت
I am the bread winner of the family . U نان آور خانه ( خانواده ) هستم
I always make a point of being on time . I always try to be punctual . U همیشه مقید هستم که سر وقت بیایم
I am very orderly and systematic in my work . U درکارهایم خیلی مرتب ومنظم هستم
I am your humble servant . I defer to you . U من کوچک شما هستم (اخلاص ارادت )
I know the area more or less . U کم وبیش با این منطقه آشنا هستم
universal legacy U وصیتی که دران موصی جهت تسلیم موردوصیت به ورثه شرطی قائل نشده باشد
My only problem is money . U تنها گرفتاریم پول است ( محتاج آن هستم )
I am prepared for any eventuality. U برای هر گونه پیش آمدی آماده هستم
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
steadied U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
Apropos of nothing, she then asked me if I was hungry. U سپس او [زن] از من بی دلیل پرسید که آیا من گرسنه هستم.
steady U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadying U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadies U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
steadiest U فرمان داده شده هستم در رهگیری هوایی
I'm dying to know what happened. U خیلی هیجان زده هستم که بشنوم چه اتفاقی افتاده.
I very much look forward to meeting you soon. U من خیلی مشتاقانه منتظر دیدار با شما به زودی هستم.
I'm old enough to take care of myself. U من به اندازه کافی بزرگ هستم که مواضب خودم باشم.
salvos U در رهگیری هوایی یعنی موافب باشید اماده شلیک هستم
I am thinking of baby number two as I am not getting any younger. U من به فکر داشتن کودک شماره دو هستم چون من که جوانترنمی شوم .
Can you show me on the map where I am? U آیا ممکن است به من روی نقشه نشان بدهید که کجا هستم؟
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
popeye U در رهگیری هوایی یعنی درداخل ابر هستم یا نقطهای که دید کور است
spitting U در رهگیری هوایی یعنی درحال رها کردن بویههای صوتی ضد زیردریایی هستم
differentiates U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiate U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
differentiating U فرق گذاشتن فرق قائل شدن
how much do i owe you U چقدر بشما بدهکار هستم چقدرباید بشما بدهم چقدرطلب شمامیشود
I´m as hungry as a horse. U آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
pounces U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounced U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing U در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
feet wet U من روی هدف دریایی هستم هواپیمای رهگیر یا مامورپشتیبانی مستقیم روی دریاست
or U یا اینکه
up to/till/until <idiom> U تا اینکه
in order to ... U تا [اینکه ]
so as to U تا [اینکه ]
in order that U تا اینکه
unless U جز اینکه
the fact that U اینکه
in spite of the face that U اینکه
howbeit U با اینکه
save that U جز اینکه
i suffer from headache U سردرد دارم دچار سردرد هستم
as though U مثل اینکه
on the supposition that U بخیال اینکه
owing to the fact that U نظر به اینکه
save that U الا اینکه
insomuch U نظر به اینکه
ere U قبل از اینکه
instantly U به محض اینکه
whilst U ضمن اینکه
in view of the fact that U نظر به اینکه
wherein U دراثنای اینکه
in order that U برای اینکه
notwithstanding U باوجود اینکه
to the end that U تا اینکه بقصداینکه
on the supposition that U بتصور اینکه
owing to the fact that U به واسطه اینکه
that's that U اینکه از این
forasmuch as U نظر به اینکه
hent U ربودن تا اینکه
the reason why U دلیل اینکه
whenas U بعلت اینکه
the reason why U علت اینکه
providing U مشروط بر اینکه
to sum up U خلاصه اینکه
even though U ولو اینکه
In view of the fact that … whereas … U نظر به اینکه
Despite the fact that… U با وجود اینکه
whereas U نظر به اینکه
pray consider my case U تمنی اینکه
inorder to U برای اینکه
as if U مثل اینکه
as soon as U بمحض اینکه
as thought U مثل اینکه
in view of <idiom> U به خاطر اینکه
so that U برای اینکه
to the end that U برای اینکه
instead U بجای اینکه
in order to ... U برای [اینکه]
because U برای اینکه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com