English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
disabled list U فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
move list U فهرست بازیگران غیرفعال
standings U فهرست نام بازیگران یا تیمها
brain injured U اسیب دیده مغزی
damaged shipments U کالاهای اسیب دیده
suffering economy U اقتصاد اسیب دیده
cauliflowr ear U گوش اسیب دیده
injured muscle U عضله اسیب دیده
battlefield evacuation U تخلیه پرسنل اسیب دیده
ding U قسمت اسیب دیده تخته موج
nerved U قطع عصب پای اسیب دیده اسب
short round U فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
keloid or cheloid U یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
put-down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put down U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
put-downs U کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
up and back U بازیگران عقب و جلو در بازی تنیس دوبل
pathologists U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologist U پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
vehicle summary U فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
blacklisting U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklist U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklisted U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
blacklists U فهرست اسامی مجرمین واشخاص مورد سوء فن فهرست سیاه
concordance U فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
concordances U فهرست الفبایی کلمات وعبارات در نوشته فهرست راهنما
active list U فهرست افراد اماده به خدمت فهرست سربازان
rota U صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
rotas U صورت فهرست نگهبانی فهرست اسامی یا ادرس
waiting list U فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
waiting lists U فهرست منتظران مشاغل فهرست داوطلبان
picking list U فهرست کالاهای انتخابی فهرست انتخاب
part list U فهرست قطعات فهرست لوازم یدکی
glossaries U فهرست معانی فهرست لغات
glossary U فهرست معانی فهرست لغات
indexes U فهرست فهرست اعلام
index U فهرست فهرست اعلام
indexed U فهرست فهرست اعلام
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
players U بازیگران
the profession U جماعت بازیگران
registration of player U نامنویسی بازیگران
dramatis personoe U بازیگران نمایش
green room U انتظارگاه یاخلوتگاه بازیگران
pavilion U باشگاه بازیگران در انگلستان
pavilions U باشگاه بازیگران در انگلستان
seeding U رده بندی بازیگران
personage U شخصیت بازیگران داستان
company U دسته هیئت بازیگران
companies U دسته هیئت بازیگران
solid U تیمی با بازیگران خوب
personages U شخصیت بازیگران داستان
scorecard U برگه نام بازیگران
solids U تیمی با بازیگران خوب
scorecards U برگه نام بازیگران
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
troupes U دسته بازیگران ونمایش دهندگان
horses U بازیگران قوی تیم مهاجم
troupe U دسته بازیگران ونمایش دهندگان
taxiing U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxies U عضو گروه بازیگران قراردادی
taxi U عضو گروه بازیگران قراردادی
opera hat U کلاه نرم که بازیگران برسرمیگذارند
taxied U عضو گروه بازیگران قراردادی
greenrooms U اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
greenroom U اطاق انتظاریا خلوتگاه بازیگران
dugouts U پناهگاه کنار زمین بازیگران
bases boaded U ضربه با حضور بازیگران درپایگاههای 1 و 2 و 3
dugout U پناهگاه کنار زمین بازیگران
pro am U مسابقه گلف بازیگران حرفهای و اماتور
huddling U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
scenarios U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
scenario U دستورنوشته ورود وخروج بازیگران نمایش
huddled U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
field player U بازیگران جز دروازه بان بازیگر ثابت
taxi squad U گروه بازیگران قراردادی درباشگاه حرفهای
prim buffa U سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
huddles U گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
short side U خط بازیگران با تعداد کمتری بازیگر دهانه دروازه
penalty time keeper U حساب نگهدار پنالتیهاو مدت اخراج بازیگران
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
clean the bases U ضربه زدنی که بازیگران درپایگاهها را به پایگاه اصلی می رساند
call time U تام یک دقیقهای مربی برای راهنمایی کردن بازیگران
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
zone ride U کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
golf cart U گاری دوچرخه برای حمل وسایل بازیگران در زمین گلف
rotation U چرخش بازیگران والیبال به شکل عقربه ساعت از محل سرو زدن
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
harmed U اسیب
harms U اسیب
traumatic U اسیب زا
to escape with life and limb U بی اسیب
teen U اسیب
damage U اسیب
lesions U اسیب
lesion U اسیب
harm U اسیب
traumas U اسیب
inconvenience U اسیب
inconvenienced U اسیب
inconveniences U اسیب
head injury U اسیب سر
torts U اسیب
what impaired his reputation U وی اسیب زد
tort U اسیب
inconveniencing U اسیب
pathology U اسیب
trauma U اسیب
harming U اسیب
injury U اسیب
Bureaucracy . Red tape . U کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
crippled U اسیب دیدن
cripple U اسیب دیدن
pathology U اسیب شناسی
tennis elbow U اسیب ارنج
harming U اسیب رساندن
damaging U اسیب اور
injury U اسیب خسارت
invulnerability U اسیب ناپذیری
injure U اسیب زدن
birth injury U اسیب تولد
brain damage U اسیب مغزی
pathological U اسیب شناختی
i hurt my self U اسیب دیدم
harmavoidance U اسیب گریزی
traumatism U اسیب دیدگی
mar U اسیب رساندن
mar U اسیب زدن
marred U اسیب رساندن
marred U اسیب زدن
marring U اسیب رساندن
marring U اسیب زدن
vulnerable U اسیب پذیر
damage U اسیب دیدن
it injured his hands U بدستهایش اسیب زد
deleterious U اسیب رسان
injurious U اسیب رسان
crippling U اسیب دیدن
cripples U اسیب دیدن
brain injury U اسیب مغزی
break down U اسیب دیدن
harm U اسیب رساندن
vulnerability U اسیب پذیری
harmed U اسیب رساندن
impair U اسیب زدن
impaired U اسیب زدن
damage control U اسیب گیری
impairing U اسیب زدن
impairs U اسیب زدن
pathologist U اسیب شناس
pathologists U اسیب شناس
traumatophobia U اسیب هراسی
traumatic experience U تجربه اسیب زا
out of harm's way U دوراز اسیب
injures U اسیب زدن
endamage U اسیب رساندن
injuring U اسیب زدن
psychic trauma U اسیب روانی
nobbeing U اسیب رسان
harms U اسیب رساندن
social pathology U اسیب شناسی اجتماعی
obs U نشانگان اسیب مغزی
marred U صدمه زدن اسیب
vulnerable area U منطقه اسیب پذیر
neuropathologist U اسیب شناس اعصاب
marring U صدمه زدن اسیب
mar U صدمه زدن اسیب
hurt U اسیب زدن به ازردن
it will injure his prestige U به حیثیت او لطمه یا اسیب زد
irreversible damage U اسیب جبران ناپذیر
psychopathologist U اسیب شناس روانی
hurts U اسیب زدن به ازردن
psychopathology U اسیب شناسی روانی
pathologic U وابسته به اسیب شناسی
hurts U خسارت رساندن اسیب
organic brain syndrome U نشانگان اسیب مغزی
vulnerable U درمعرض اسیب در معرض
hurting U اسیب زدن به ازردن
hurt U خسارت رساندن اسیب
hurting U خسارت رساندن اسیب
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
i hurt my finger U انگشتم اسیب دید
adventitious deafness U ناشنوایی اسیب زاد
susceptibility U درمعرض اسیب بودن
graphopathology U اسیب شناسی خط شناختی
damage control party U گروه اسیب گیر
vulnerability U قابلیت اسیب پذیری
damage density U چگالی اسیب رسانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com