Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
anoxia
U
فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
irretrievability
U
جبران ناپذیری
irreparableness
U
جبران ناپذیری
TCP/IP
U
پروتکل ارسال داده در شبکه ها وسیستمهای ارتباطی . اغلب در شبکههای مبتنی برUnix استفاده میشود این پروتکل برای تمام ارتباط تحت کنترل مرکز استفاده میشود
hi res graphics
U
graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
CD quality
U
اغلب به وسایلی گفته میشود که می توانند الگوهای بیتی رادر ثانیه ذخیره کنند
atony
U
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonia
U
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
atonicity
U
فقدان کشیدگی طبیعی عضلانی فقدان تونوس
oxygen convertor
U
مبدل اکسیژن مایع به اکسیژن گازی در سیستمهای تنفسی
oxygenize
U
با اکسیژن ترکیب کردن اکسیژن زدن
inexpiably
U
بطور کفاره ناپذیری بطورجبران ناپذیری
haematocele
U
دمل خونی ورم خونی
consumption diseconomies
U
زیانهای مصرفی
internal diseconomies
U
زیانهای داخلی
negative externalities
U
زیانهای خارجی
lanceolate leaves
U
برگ های اسلیمی
[شاه عباسی]
[نیزه ای]
[شعله]
[اغلب در یک یا دو سمت برگ بصورت کنگره بوده و در اغلب فرش های لچک ترنج و باغی بکار می رود.]
bad debts
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
bad debt
U
طلب لاوصول حساب ذخیرهای که برای جبران مطالبات لاوصول نگهداری میشود
maximal oxygen consumption per minute
U
حداکثر اکسیژن مصرفی دردقیقه بیشینه اکسیژن مصرفی در دقیقه
hematic
U
خونی بیماری خونی
papilla
U
استطاله بافتی
endobiotic
U
درون بافتی
histophysiology
U
فیزیولوژی بافتی
histochemistry
U
شیمی بافتی وسلولی
histopathology
U
مبحث امراض بافتی
compensatory time
U
ساعاتی از کار رسمی که به عنوان جبران کار فوق العاده از کار کارگر حذف و به اومرخصی داده میشود
apraxic
U
وابسته به تغییرات بافتی مغز
apractic
U
وابسته به تغییرات بافتی مغز
deoxygenate
U
اکسیژن گیری کردن از فاقد اکسیژن کردن
papilla
U
زائده بافتی ریشه پرو موی سر و بدن و امثال ان
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
unipolar
U
سلولهای عصبی یک قطبی
odontoblast
U
سلولهای عاج ساز
turgor
U
ورم سلولهای زنده گیاهی
extracellular
U
واقع درخارج سلولهای بدن
dendrite
U
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
somatogenic
U
ایجادکننده سلولهای جداری وجسمی
leukocytoblast
U
سلولهای موجدگلبولهای سفید خون
somatogenic
U
ناشی از سلولهای جداری وبدنه
exodermis
U
لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
manubrium
U
سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
myeloma
U
تومور بدخیم سلولهای مغز استخوان
acanthoma
U
اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی
autogenesis
U
ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
offsetting
U
جبران کردن جبران
offset
U
جبران کردن جبران
haploid
U
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
salt bag
U
کیسه نمک
[بافتی پارچه ای یا زیر و رو و یا بصورت قالیچه کوچک دارای پرز که جهت نگهدای از نکمک یا غلات بافته شده.]
macromere
U
سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
unbalanced cell
U
سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
oftentimes
U
اغلب
a lot of times
<adv.>
U
اغلب
many times
<adv.>
U
اغلب
often
<adv.>
U
اغلب
oft
[archaic, literary]
<adv.>
U
اغلب
frequently
U
اغلب
on any number of occasions
<adv.>
U
اغلب
regularly
[often]
<adv.>
U
اغلب
frequently
<adv.>
U
اغلب
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
forfeiting
U
فقدان
deficiencies
U
فقدان
lacked
U
فقدان
lacks
U
فقدان
apyrexy
U
فقدان تب
forfeit
U
فقدان
deficiency
U
فقدان
forfeited
U
فقدان
forfeiture
U
فقدان
lack
U
فقدان
loss
U
فقدان
absences
U
فقدان
forfeits
U
فقدان
absence
U
فقدان
plethoric
U
خونی
hemal
U
خونی
sanguinity
U
هم خونی
haemic
U
خونی
bloody
U
خونی
sanguinary
U
خونی
haematic
U
خونی
anaemia
U
کم خونی
haemal
U
خونی
poverty of the blood
U
کم خونی
bloodier
U
خونی
anemia
U
کم خونی
bloodiest
U
خونی
gory
U
خونی
consanguity
U
هم خونی
bloodstain
U
خونی
bloodstained
U
خونی
sanguine
U
خونی
haemoptysis
U
تف خونی
analgesia
U
فقدان حس درد
amenorrhea
U
فقدان قاعدگی
hypoprosessis
U
فقدان توجه
akinesthesia
U
فقدان حس حرکت
hypoprosexia
U
فقدان توجه
anosmia
U
فقدان حس شامه
incoordination
U
فقدان هم اهنگی
incapacity
U
فقدان اهلیت
lacking
U
فقدان کمبود
deprivations
U
فقدان انعزال
lacks
U
فقدان کسری
deprivation
U
فقدان انعزال
lack of incentive
U
فقدان انگیزه
acathexis
U
فقدان نیروگذاری
loss of accuracy
U
فقدان دقت
absence of intention
U
فقدان قصد
insanitation
U
فقدان بهداشت
loss of claim
U
فقدان غرامت
lack
U
فقدان کسری
inattention
U
فقدان توجه
lacked
U
فقدان کسری
gonidium
U
یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
hematoma
U
غده خونی
haematocele
U
کورک خونی
hematozoon
U
انگلهای خونی
hematoblast
U
پلاکتهای خونی
greensickness
U
کم خونی زنان
haematoma
U
ورم خونی
haematoma
U
دمل خونی
haematozoon
U
انگل خونی
haematuria
U
پیشاب خونی
bloody flux
U
اسهال خونی
toxemia
U
مسمومیت خونی
blood group
U
گروه خونی
blood vessel
U
عروق خونی
ischaemia
U
کم خونی موضعی
ischemia
U
کم خونی موقت
ischemia
U
کم خونی موضعی
ischmia
U
کم خونی موضعی
blood cell
U
گویچههای خونی
blood types
U
گروه خونی
blood type
U
گروه خونی
blood groups
U
گروه خونی
hypoglycemia
U
کم قند خونی
septicemia
U
گند خونی
sanguineous
U
خونی دموی
sanguine a
U
سکته خونی
blood cells
U
گویچههای خونی
red water
U
پیشاب خونی
pernicious anemia
U
کم خونی خطرناک
common
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
commoners
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
moviegoer
U
کسی که اغلب به سینما میرود
moviegoers
U
کسی که اغلب به سینما میرود
commonest
U
آنچه اغلب اتفاق میافتد
in and out
<idiom>
U
اغلب به بیرون رفتوآمد کردن
interdiction
U
فقدان اهلیت محجوریت
inclemency
U
بی اعتدالی فقدان ملایمت
the losser of a child
U
فقدان یا داغ فرزند
inconsequence
U
فقدان ارتباط منطقی
want
U
کسر داشتن فقدان
wanted
U
کسر داشتن فقدان
ineligibility
U
فقدان شرایط لازم
evanescence
U
فقدان تدریجی ناپایداری
inhospitality
U
فقدان مهمان نوازی
anhedonia
U
فقدان احساس لذت
achromia
U
فقدان رنگ دانه
ahedonia
U
فقدان احساس لذت
anandria
U
فقدان ویژگیهای نرینگی
aniconia
U
فقدان تصویر ذهنی
acrotism
U
فقدان ضربان یا تپش
achroma
U
فقدان رنگ دانه
anorgasmia
U
فقدان اوج جنسی
anorgasmy
U
فقدان اوج جنسی
oxygen carrier
U
اکسیژن بر
empyreal air
U
اکسیژن
oxybiont
U
اکسیژن زی
oxygen
U
اکسیژن
frequenting
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
sorrel
U
اسب کهر اغلب با یال و دم سفید
frequent
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequented
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
frequents
U
آنچه می آید و می رود و اغلب رخ میدهد
life blood
U
خونی که زندگی به ان نیازمنداست
sanguine temperament
U
مزاج خونی یا دموی
vendetta
U
دشمنی خونی خانوادگی
septicaemic
U
مبتلا بگند خونی
vendettas
U
دشمنی خونی خانوادگی
transient ischemia
U
کم خونی موضعی موقت
dysentery
U
اسهال خونی دیسانتری
chlorotic
U
سبزرنگی براثرکم خونی
illimitability
U
حد ناپذیری
illimitableness
U
حد ناپذیری
indissolubility
U
حل ناپذیری
imperviousness
U
نم ناپذیری
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
acheilia
U
فقدان لب بطور مادرزادی نوزاد بی لب
colourblindness
U
فقدان قوه تشخیص رنگ
copper
[police officer]
U
پلیس
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
cambric tea
U
نوشابه گرمی از اب و شیر وشکر و اغلب چای
copper
[police officer]
U
پاسبان
[اغلب تحقیر آمیز]
[اصطلاح عامیانه]
oxidization
U
ترکیب با اکسیژن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com