English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drilling thrust U فشار محوری مته کاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
thrusting U فشار محوری
end thrust U فشار محوری
thrusts U فشار محوری
thrust U فشار محوری
axial compression U فشار محوری
axial thrust U فشار محوری
triaxial compression test U ازمایش فشار سه محوری
double thrust ball bearing U بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing U یاطاقان با فشار محوری دوبل
axial position U حالت محوری قرارگاه محوری
to press the button U دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pivotal U محوری
monaxial U یک محوری
rotates U محوری
axial U محوری
rotated U محوری
rotate U محوری
triaxial U سه محوری
axile U محوری
adaxial U محوری
uniaxial U یک محوری
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
xenocentrism U بیگانه محوری
axial vector U بردار محوری
axisymmetric U متقارن محوری
orbital overlap U همپوشانی محوری
pluriaxial U چند محوری
axial flow impulse turbine U توربین محوری
axially symmetric U متقارن محوری
axial runout U ضربه محوری
axial section U برش محوری
axially parallel U در راستای محوری
axial stress U تنش محوری
axial runout U شوک محوری
axial flow turbine U توربین محوری
triaxial shear test U ازمایش سه محوری
axial thrust U بار محوری
nutation U رقص محوری
axial rake angle U زاویه محوری
axial load U بار محوری
axial runout U رانش محوری
pivoting window U پنجره محوری
uniaxial bending U خمش یک محوری
trochoid U محوری فرفرهای
uniaxial force U نیروی تک محوری
axial ligation U لیگاندپوشی محوری
axial position U وضعیت محوری
axially parallel U موازی محوری
axial flow U جریان محوری
axial bond U پیوند محوری
sociocentrism U جامعه- محوری
anthropocentrism U انسان محوری
egocentricity U خود محوری
compass swing U چرخش خط محوری
egocentricism U خود محوری
armature end play U بازی محوری ارمیچر
uniaxial U دارای یک محور یک محوری
axial mining U مین گذاری محوری
angular contact thrust ball bearing U بلبرینگ طولی محوری
axial rotation symmerty U تقارن چرخشی محوری
thrusts U بار محوری ضربه
radial U محوری مربوط به رادیو
offset distance U فاصله برون محوری
axial feed method U روش تغذیه محوری
triaxial deformation U تغییر شکل سه محوری
thrusting U بار محوری ضربه
shaft extension U قسمت الحاقی محوری
radials U محوری مربوط به رادیو
thrust U بار محوری ضربه
cylinder roller thrust bearing U یاطاقان غلطکی محوری
pivot journal U یاطاقان گرد محوری
tog method U روش دیدبانی محوری
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
buttress centres U فاصله محوری پشت بندها
parataxic mode U شیوه ادراکی خود- محوری
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
rachis U اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
end play U حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
sympodium U منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
reverse flow engine U توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
z axis U محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
unit cell U کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil U گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
tilt and swivel U که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
pure bending U حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
axis U مهره دوم گردن مهره محوری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
tension U فشار
sense of pressure U حس فشار
tensions U فشار
compression U فشار
pressor U فشار زا
pressuring U فشار
fantod U فشار
pressures U فشار
pushes U فشار
growing pains U فشار
brunt U فشار
exertion U فشار
exertions U فشار
isobar U هم فشار
total pressure U فشار کل
isobar U تک فشار
isobars U هم فشار
pressure U فشار
pressure curve U خم فشار
pressured U فشار
push U فشار
pressure sense U حس فشار
pushed U فشار
isobars U تک فشار
atmospheric pressure U فشار جو
press U فشار
thrusting U فشار
isobare U هم فشار
thrust U فشار
weight U فشار
isopiestic U هم فشار
zips U فشار
violence U فشار
low pressure U فشار کم
constraint U فشار
barometric pressure U فشار جو
bunt U فشار با سر
distraint U فشار
strain U فشار
ice push U فشار یخ
thrusts U فشار
strains U فشار
zip U فشار
zipped U فشار
zipping U فشار
atmospheres U فشار جو
strokes U فشار با پا
stroking U فشار با پا
pressure vessel U فشار
line of thrust U خط فشار
hydraulic pressure U فشار اب
back pressure U پی فشار
back iron U بن فشار
impact U فشار
stroked U فشار با پا
impacts U فشار
stresses U فشار
stroke U فشار با پا
presses U فشار
stress U فشار
atmosphere U فشار جو
stressing U فشار
pressing U فشار
water pressure U فشار اب
isobar surface U سطح هم فشار
pressure curve U منحنی فشار
lateral pressure U فشار جانبی
pressure face U سمت فشار
kinetic pressure U فشار سینتیک
hydrostatic U مربوط به فشار اب
hydrostatic pressure U فشار عمق
pinches U فشار دادن
pressure drop U افت فشار
hydrostatic pressure U فشار ایستائی
overlaid U فشار اوردن
hydrostatic pressure U فشار ایستابی
hydrostatic pressure U فشار عمق اب
pressure gradient U گرادیان فشار
internal pressure U فشار درونی
pressure wave U موج فشار
impaction U فشار سخت
flux density U تراکم فشار
pulse pressure U فشار نبض
increase of pressure U افزایش فشار
pushed U فشار دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com