English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
thrust U فشار محوری
thrusting U فشار محوری
thrusts U فشار محوری
axial compression U فشار محوری
axial thrust U فشار محوری
end thrust U فشار محوری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
double thrust ball bearing U بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing U یاطاقان با فشار محوری دوبل
drilling thrust U فشار محوری مته کاری
triaxial compression test U ازمایش فشار سه محوری
Other Matches
axial position U حالت محوری قرارگاه محوری
variable stroke U پمپ مایعی با پیستونهایی بصورت محوری یا خطی که بصورت محوری یا خطی نوسان میکند
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
axial U محوری
triaxial U سه محوری
axile U محوری
monaxial U یک محوری
rotate U محوری
rotates U محوری
pivotal U محوری
uniaxial U یک محوری
adaxial U محوری
rotated U محوری
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
axial rake angle U زاویه محوری
axially parallel U در راستای محوری
axially symmetric U متقارن محوری
axial bond U پیوند محوری
axial load U بار محوری
axisymmetric U متقارن محوری
pivoting window U پنجره محوری
pluriaxial U چند محوری
egocentricism U خود محوری
anthropocentrism U انسان محوری
axial flow impulse turbine U توربین محوری
axial flow U جریان محوری
axially parallel U موازی محوری
orbital overlap U همپوشانی محوری
axial runout U رانش محوری
axial runout U شوک محوری
axial runout U ضربه محوری
axial section U برش محوری
axial stress U تنش محوری
axial position U وضعیت محوری
axial thrust U بار محوری
axial ligation U لیگاندپوشی محوری
axial vector U بردار محوری
nutation U رقص محوری
egocentricity U خود محوری
uniaxial force U نیروی تک محوری
uniaxial bending U خمش یک محوری
compass swing U چرخش خط محوری
xenocentrism U بیگانه محوری
axial flow turbine U توربین محوری
sociocentrism U جامعه- محوری
triaxial shear test U ازمایش سه محوری
trochoid U محوری فرفرهای
axial feed method U روش تغذیه محوری
cylinder roller thrust bearing U یاطاقان غلطکی محوری
thrusting U بار محوری ضربه
uniaxial U دارای یک محور یک محوری
offset distance U فاصله برون محوری
armature end play U بازی محوری ارمیچر
thrust U بار محوری ضربه
axial mining U مین گذاری محوری
pivot journal U یاطاقان گرد محوری
triaxial deformation U تغییر شکل سه محوری
radials U محوری مربوط به رادیو
radial U محوری مربوط به رادیو
axial rotation symmerty U تقارن چرخشی محوری
tog method U روش دیدبانی محوری
angular contact thrust ball bearing U بلبرینگ طولی محوری
thrusts U بار محوری ضربه
shaft extension U قسمت الحاقی محوری
buttress centres U فاصله محوری پشت بندها
rotation about ... U دوران دور ... [محوری یا جایی]
parataxic mode U شیوه ادراکی خود- محوری
sympodium U منحرف شونده یا ممتد درجهت محوری
rachis U اندام ساقهای یا محوری مهرههای پشت
end play U حرکت محوری یا خطی ناخواسته شفت
reverse flow engine U توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
ornithopter U هواپیمایی که در ان بالهاحول محوری نوسان میکنندولی دوران نمیکنند
z axis U محوری که روی یک صفحه مختصات عمق رانشان میدهد
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
unit cell U کوچکترین چندوجهی را که با یک دستگاه مختصات سه محوری بتوان نشان داد
axil U گوشه یا زاویه بین شاخه یا برگ با محوری که از ان منشعب میشود
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
tilt and swivel U که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
pure bending U حالت خمشی که در ان نیروهای محوری وتلاش بتنی و لنگ خمشی برابر صفرست
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
axis U مهره دوم گردن مهره محوری
total pressure U فشار کل
pressing U فشار
pressure vessel U فشار
atmospheres U فشار جو
pressure sense U حس فشار
low pressure U فشار کم
presses U فشار
bunt U فشار با سر
press U فشار
atmosphere U فشار جو
atmospheric pressure U فشار جو
ice push U فشار یخ
water pressure U فشار اب
weight U فشار
hydraulic pressure U فشار اب
line of thrust U خط فشار
thrust U فشار
strains U فشار
strain U فشار
thrusting U فشار
isopiestic U هم فشار
isobare U هم فشار
fantod U فشار
impact U فشار
violence U فشار
exertions U فشار
exertion U فشار
brunt U فشار
growing pains U فشار
constraint U فشار
stressing U فشار
zips U فشار
isobars U تک فشار
zipped U فشار
isobars U هم فشار
zipping U فشار
isobar U تک فشار
isobar U هم فشار
back pressure U پی فشار
pushes U فشار
pressure curve U خم فشار
tensions U فشار
thrusts U فشار
tension U فشار
stroked U فشار با پا
compression U فشار
strokes U فشار با پا
stroking U فشار با پا
impacts U فشار
sense of pressure U حس فشار
pushed U فشار
distraint U فشار
barometric pressure U فشار جو
stroke U فشار با پا
push U فشار
stresses U فشار
pressure U فشار
stress U فشار
back iron U بن فشار
pressor U فشار زا
pressures U فشار
pressured U فشار
pressuring U فشار
zip U فشار
diffraction loading U منتجه فشار
equilibrium pressure U فشار تعادلی
equilibrium vapor pressure U فشار به حد تعادل
critical pressure U فشار بحرانی
excess pressure U فشار اضافی
contact pressure U فشار تماسی
flux density U تراکم فشار
external pressure U فشار برونی
forced draft U هوای با فشار
gage pressure U فشار گیج
gage pressure U فشار مانومتری
constant pressure U فشار ثابت
gossypium U داروی فشار
external pressure U فشار خارجی
cost push U فشار قیمت
cost push U فشار هزینه
group pressure U فشار گروهی
contact pressure U فشار تماس
eyestrain U فشار باصره
dynamic pressure U فشار پویا
earth pressure U فشار خاک
effective pressure U فشار موثر
edge pressure U فشار لبه
central head U فشار مرکزی
centre of pressure U مرکز فشار
economic pressure U فشار اقتصادی
ciderpress U سیب فشار
ciderpress U میوه فشار
cold water test pressure U ازمایش فشار اب
hydraulic pressure test U ازمایش فشار اب
dynamic pressure U فشار دینامیکی
deflationary pressure U فشار انقباضی
deflationary pressure U فشار ضدتورمی
electric tension U فشار الکتریکی
diastolic pressure U فشار دیاستولی
carebaria U احساس فشار در سر
direct pressure U فشار مستقیم
discharge pressure U فشار تخلیه
center of pressure U مرکز فشار
pressure transducer U مبدل فشار
confined water U سفره اب با فشار
drag loading U فشار کششی
drag mark U محل فشار
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com