Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
maximum sound pressure
U
فشار صوت حداکثر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
absolute ceiling
حداکثر ارتفاع نسبت به سطح دریا که هواپیما میتواند تحت فشار استاندارد پرواز افقی ومتعادلی داشته باشد
ultimate bearing capacity
U
حداکثر فشار متحمل پی
ultimate compressive strength
U
حداکثر مقاومت دربرابر فشار
Other Matches
max min system
U
سیستم حداکثر و حداقل سیستم انبارداری که در ان حداقل و حداکثر موجودی تعیین میگردد
maximal aerobic power
U
بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر اکسیژن مصرفی حداکثر توان توازی
maximal oxygen consumption
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
maximal oxygen uptake
U
حداکثر اکسیژن مصرفی بیشینه اکسیژن مصرفی حداکثر توان هوازی
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
capacity cost
U
هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
outside
U
حداکثر
peak
U
حداکثر
maximum
U
حداکثر
endurance
U
حداکثر
peaking
U
حداکثر
peaks
U
حداکثر
outsides
U
حداکثر
uttermost
U
حداکثر
maximal
U
حداکثر
maximal
U
وابسته به حداکثر
wage ceiling
U
حداکثر دستمزد
maximum load
U
بار حداکثر
peak
U
حداکثر کاکل
maximum frequency
U
فرکانس حداکثر
maximum gain
U
تقویت حداکثر
maximization
U
به حداکثر رسانیدن
maximum profit
U
حداکثر سود
maximum prr ermissible
U
مجاز حداکثر
maximum ratings
U
مقدار حداکثر
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
high tide
U
حداکثر مد دریا
maximum moment
U
حداکثر لنگر
maximum performance
U
کارایی حداکثر
maximum performance
U
عملکرد حداکثر
payloads
U
حداکثر بار
maximum output
U
خروجی حداکثر
maximum energy
U
انرژی حداکثر
peaking
U
حداکثر کاکل
maximum of intensity
U
حداکثر شدت
maximum efficiency
U
راندمان حداکثر
maximum limited stress
U
تنش حداکثر
payload
U
حداکثر بار
maximum price
U
حداکثر بها
peaks
U
حداکثر کاکل
peak voltage
U
ولتاژ حداکثر
flat out
U
حداکثر سرعت
relative maximum
U
حداکثر نسبی
maximum demand
U
بار حداکثر
maximum available powere
U
توان حداکثر
maximum capacity
U
فرفیت حداکثر
price ceilings
U
حداکثر قیمت
maximum deviation
U
انحراف حداکثر
maximum deflection
U
انحراف حداکثر
optimum height
U
حداکثر ارتفاع
full speed
U
حداکثر سرعت
maximum current
U
جریان حداکثر
peak demand
U
حداکثر تقاضا
peak load
U
بار حداکثر
peak output
U
حداکثر تولید
peak speed
U
حداکثر سرعت
peak current
U
جریان حداکثر
flank speed
U
حداکثر سرعت
maximum amplitude
U
دامنه حداکثر
peak load
U
حداکثر بار
maximum speed
U
حداکثر سرعت
maximum slope
U
حداکثر شیب
maximum efficiency
U
حداکثر کارائی
maximum duration
U
زمان حداکثر
maximum thermometer
U
گرماسنج حداکثر
submaximal
U
زیر حداکثر
global maximum
U
حداکثر مطلق
supercharge
U
خرج حداکثر
maximum value
U
مقدار حداکثر
maximum detector
U
اشکارساز حداکثر
maximum work
U
کار حداکثر
maximum density
U
حداکثر تراکم
intensity maximum
U
حداکثر شدت
full bore
U
حداکثر تلاش
high tides
U
حداکثر مد دریا
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
maximum demand pointer
U
عقربه مصرف حداکثر
maximum in power gain
U
تقویت قدرت حداکثر
maximum gate trigger voltage
U
ولتاژ احتراق حداکثر
maximum current rating
U
جریان نامی حداکثر
maximum gate trigger current
U
جریان احتراق حداکثر
maximum flexibility
U
خمش پذیری حداکثر
maximum direction finding
U
جهت یابی حداکثر
maximum demand meter
U
حداکثر مقدار سنج
daily flood peak
U
حداکثر سیل روزانه
maxvo
U
حداکثر اکسیژن مصرفی
maximum wavelength
U
طول موج حداکثر
angle of repose
U
حداکثر شیب استقرار
maximum temperature
U
درجه حرارت حداکثر
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
maximum stock
U
حداکثر موجودی انبار
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
maximum reverse r.m.s. voltage
U
ولتاژ سد موثر حداکثر
ceiling price
U
حداکثر قیمت قانونی
maxvo
U
حداکثر توان هوازی
flank speed
U
حداکثر سرعت قایق
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
closed height
U
حداکثر ارتفاع لیفتراک
ceiling prices
U
حداکثر قیمت قانونی
breaking load
U
حداکثر تحمل بار
endurance time
U
سرعت حداکثر مداوم
principle of miximum overlap
U
اصل حداکثر همپوشانی
profit maximization
U
به حداکثر رسانیدن سود
pron to
U
با حداکثر سرعت ممکن
maximum ratings
U
مقدار نامی حداکثر
extreme
U
حداکثر درمنتهی الیه
maximum natality
U
حداکثر زاد و ولد
maximum modulating frequency
U
فرکانس حداکثر مدولاسیون
maximum load
U
بار گذاری حداکثر
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
utility maximization
U
به حداکثر رسانیدن مطلوبیت
utmost good faith
U
حداکثر حسن نیت
maximum light transmission
U
انتقال نور حداکثر
maximum landing weight
U
حداکثر وزن فرود
maximum operating voltage
U
ولتاژ کار حداکثر
maximum output voltage
U
ولتاژ خروجی حداکثر
maximum permissible load
U
بار مجاز حداکثر
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
maximum power operation
U
کار با توان حداکثر
maximum power gain
U
تقویت توان حداکثر
maximum permissible voltage
U
ولتاژ مجاز حداکثر
high run
U
حداکثر امتیاز در یک دوربیلیارد
marginal
U
حداکثر نزدیک به انتها
utmost
U
منتهای کوشش حداکثر
traffic peak
U
حداکثر عبور و مرور
maximum input frequency
U
فرکانس ورودی حداکثر
low tide
U
حداکثر جذر دریا
maximum and minimum thermometer
U
گرماسنج حداقل و حداکثر
at full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
sprints
U
با حداکثر سرعت دویدن
sprinted
U
با حداکثر سرعت دویدن
full blast
<adv.>
U
در حداکثر قدرت یا شدت
high water
U
حداکثر ارتفاع اب مد دریا
maximum control current
U
جریان کنترل حداکثر
maximum allowable concentration
U
حداکثر غلظت مجاز
sprint
U
با حداکثر سرعت دویدن
layer depth
U
که در ان سرعت صوت به حداکثر می رسد
throughput
U
حداکثر فرفیت میزان محصول
power
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
plimsoll mark
U
خط شاخص حداکثر وزن بارکشتی
powering
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
ramp weight
U
حداکثر وزن ممکن هواپیما
powered
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
extremum
U
حداکثر یا حداقل تابع ریاضی
maximum recording attachment
U
دستگاه ضبط کننده حداکثر
maximum safe temperature
U
درجه حرارت مجاز حداکثر
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
maximum r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
maximum forward r.m.s. on state current
U
جریان رفت موثر حداکثر
wall up
U
رسیدن موج به حداکثر اوج
payload
U
حداکثر قابلیت حمل بار
payloads
U
حداکثر قابلیت حمل بار
hull speed
U
حداکثر سرعت نظری قایق
hard charge
U
بشدت و حداکثر سرعت راندن
maximum surface temperature
U
درجه حرارت سطحی حداکثر
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
U
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
maximum load rating
U
قابلیت بارگیری نامی حداکثر
great tropic range
U
حداکثر اختلاف جذر و مداستوایی
maximum scale value
U
مقدار درجه بندی حداکثر
powers
U
حداکثر تلاش در کمترین زمان
maximum powerpoint voltage
U
ولتاژ در نقطه توان حداکثر
in the groove
<idiom>
U
حداکثر کار را انجام دادن
maximum power point current
U
جریان در نقطه توان حداکثر
deadweight tonnage
U
حداکثر تناژ وسیله نقلیه
capacity load
U
حداکثر فرفیت بارگیری ناو
maximum range
U
حداکثر برد جنگ افزار
brushes
U
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
transition level
U
سطح حداکثر انحراف درارتفاع پرواز
to put one's best foot formost
<idiom>
حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
maximum current circuit breaker
U
کلید قطع کننده جریان حداکثر
mean distance
U
فاصله حداکثر وحداقل سیاره از قمر
brush
U
به حداکثر سرعت رفتن اسب درمسابقه
speed limits
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
to rack rent
U
حداکثر اجاره رابر ملکی بستن
speed limit
U
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
vertex height
U
قله مسیرگلوله حداکثر ارتفاع منحنی
permissible velocity
U
حداکثر سرعت اب در یک کانال که ایجادفرایش نکند
road capacity
U
کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
great diurnal range
U
حداکثر اختلاف جذر و مد بیست و چهار ساعته
hovering ceiling
U
حداکثر سقف پرواز ثابت درنزدیک زمین
maximum gradeability
U
حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
optimize
U
کار کردن چیزی با حداکثر کارایی ممکن
maximum permissible temperature rise
U
حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
supercharge
U
خرجی که حداکثر سرعت ابتدایی با ان بدست می اید
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com