Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
trigger squeeze
U
فشار دادن ماشه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squeeze off
U
تیراندازی با فشار ماشه
push
U
فشار دادن
press
U
فشار دادن
pushing
U
فشار دادن
presses
U
فشار دادن
yerk
U
فشار دادن
forces
U
فشار دادن
pinch
U
فشار دادن
hustle
U
فشار دادن
pinches
U
فشار دادن
pushes
U
فشار دادن
force
U
فشار دادن
pushed
U
فشار دادن
hustled
U
فشار دادن
hustling
U
فشار دادن
forcing
U
فشار دادن
hustles
U
فشار دادن
pushed
U
نشاندن فشار دادن
squeezed
U
چلاندن فشار دادن
clamp
U
بندزدن فشار دادن
pushes
U
نشاندن فشار دادن
clamped
U
بندزدن فشار دادن
squeezes
U
چلاندن فشار دادن
clamping
U
بندزدن فشار دادن
clamps
U
بندزدن فشار دادن
presses
U
فشار دادن با انگشتان
squeeze
U
چلاندن فشار دادن
squeezing
U
چلاندن فشار دادن
push
U
نشاندن فشار دادن
press
U
فشار دادن با انگشتان
tension
U
بحران تحت فشار قرار دادن
tensions
U
بحران تحت فشار قرار دادن
to prod somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to poke somebody
U
کسی را با نوک انگشت فشار دادن
suppressing
U
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
pushbutton
U
آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
suppresses
U
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppress
U
مانع شدن تحت فشار قرار دادن
to make a typo
[American E]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
to make a typing error
[mistake]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
attacked
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attack
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks
U
فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
To try to strangle someone .
U
گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
U
اشتباه روی دکمه ای فشار دادن
[کلید یا تلفن]
thrusting
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
click
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
embattle
U
حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
clicking
U
فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
clicked
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
thrust
U
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
to press the button
U
دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
triggerman
U
ماشه کش
trigger
U
ماشه
triggers
U
ماشه
pincer
U
ماشه
pinchers
U
ماشه
triggered
U
ماشه
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
triggers
U
ماشه اسلحه
trigger
U
ماشه اسلحه
hammer
U
ماشه چخماق
trips
U
چکانیدن ماشه
trigger bar
U
اهرم ماشه
percussion lock
U
ماشه تفنگ
triggering
U
ماشه کشی
trigger bar
U
میله ماشه
triggered
U
ماشه تفنگ
trip
U
چکانیدن ماشه
tripped
U
چکانیدن ماشه
firing pin
U
سوزن ماشه
trigger
U
ماشه تفنگ
trigger squeeze
U
کشیدن ماشه
hammers
U
ماشه چخماق
gun cotton
U
طناب ماشه
triggers
U
ماشه تفنگ
hammered
U
ماشه چخماق
trigger control
U
تنظیم با ماشه
triggered
U
ماشه اسلحه
glides
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glide
U
حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
f key
U
برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
hair trigger
U
ماشه دوم تفنگ
sears
U
گیر در ماشه تفنگ
seared
U
گیر در ماشه تفنگ
sear
U
گیر در ماشه تفنگ
slacks
U
قوزک اول ماشه
slackest
U
قوزک اول ماشه
slack
U
قوزک اول ماشه
triggered
U
چرخ نگهدار ماشه
triggers
U
چرخ نگهدار ماشه
trigger
U
چرخ نگهدار ماشه
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
activate
U
چکانیدن ماشه جنگ افزار
triggered spark gap
U
دهانه جرقه ماشه دار
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
pressure breathing
U
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
activating
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activates
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
activated
U
به کار انداختن چاشنی مین را کشیدن چکانیدن ماشه جنگ افزار
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
BNC connector
U
متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
thrusts
U
فشار
pressures
U
فشار
pressuring
U
فشار
impacts
U
فشار
push
U
فشار
pressing
U
فشار
pushed
U
فشار
atmospheres
U
فشار جو
atmosphere
U
فشار جو
pushes
U
فشار
stroking
U
فشار با پا
strokes
U
فشار با پا
compression
U
فشار
hydraulic pressure
U
فشار اب
tensions
U
فشار
pressor
U
فشار زا
pressure curve
U
خم فشار
pressure sense
U
حس فشار
sense of pressure
U
حس فشار
low pressure
U
فشار کم
line of thrust
U
خط فشار
isopiestic
U
هم فشار
isobare
U
هم فشار
ice push
U
فشار یخ
tension
U
فشار
stroke
U
فشار با پا
stressing
U
فشار
isobars
U
تک فشار
pressure
U
فشار
pressured
U
فشار
isobars
U
هم فشار
isobar
U
تک فشار
stresses
U
فشار
thrust
U
فشار
thrusting
U
فشار
stroked
U
فشار با پا
growing pains
U
فشار
brunt
U
فشار
exertion
U
فشار
exertions
U
فشار
isobar
U
هم فشار
presses
U
فشار
zipping
U
فشار
pressure vessel
U
فشار
constraint
U
فشار
atmospheric pressure
U
فشار جو
back iron
U
بن فشار
strain
U
فشار
violence
U
فشار
distraint
U
فشار
impact
U
فشار
press
U
فشار
bunt
U
فشار با سر
total pressure
U
فشار کل
zips
U
فشار
water pressure
U
فشار اب
fantod
U
فشار
strains
U
فشار
barometric pressure
U
فشار جو
stress
U
فشار
weight
U
فشار
zipped
U
فشار
zip
U
فشار
back pressure
U
پی فشار
blood pressure
U
فشار خون
inclined compression
U
فشار مایل
rams
U
راندن با فشار
pulse pressure
U
فشار نبض
radiation pressure
U
فشار تشعشع
wheel pressure
U
فشار چرخ
incompressible
U
فشار ناپذیر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com