English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 264 (26 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
press U فشار دادن
presses U فشار دادن
push U فشار دادن
pushed U فشار دادن
pushes U فشار دادن
force U فشار دادن
forces U فشار دادن
forcing U فشار دادن
pushing U فشار دادن
hustle U فشار دادن
hustled U فشار دادن
hustles U فشار دادن
hustling U فشار دادن
pinch U فشار دادن
pinches U فشار دادن
yerk U فشار دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
click U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicks U صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
press U فشار دادن با انگشتان
presses U فشار دادن با انگشتان
attack U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacked U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
attacks U فشار برای پایان دادن به عمل یک بازیگر کریکت
tension U بحران تحت فشار قرار دادن
tensions U بحران تحت فشار قرار دادن
push U نشاندن فشار دادن
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U نشاندن فشار دادن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U نشاندن فشار دادن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
glide U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glided U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
glides U حمله با سر دادن شمشیرروی شمشیر حریف ارام دویدن برای فشار نهایی چرخش به دور میله بارفیکس
squeeze U چلاندن فشار دادن
squeezed U چلاندن فشار دادن
squeezes U چلاندن فشار دادن
squeezing U چلاندن فشار دادن
clicking U فشار دادن دکمه بالای دستگاه ماوس paste and cut
suppress U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppresses U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
suppressing U مانع شدن تحت فشار قرار دادن
thrust U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts U فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
clamp U بندزدن فشار دادن
clamped U بندزدن فشار دادن
clamping U بندزدن فشار دادن
clamps U بندزدن فشار دادن
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
embattle U حاضر بجنگ شدن تحت فشار شدید قرار دادن
f key U برنامه کمکی مکینتاش که توسط فشار دادن کلیدهای Command و Shift باکلیدهای عددی از صفر تا 9اجرا میشود
pressure breathing U تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
pushbutton U آنچه با فشار دادن یک دکمه کار کند
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to press the button U دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
trigger squeeze U فشار دادن ماشه
To try to strangle someone . U گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
to make a typing error [mistake] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to make a typo [American E] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to hit the wrong key [on the PC/phone/calculator] U اشتباه روی دکمه ای فشار دادن [کلید یا تلفن]
to poke somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
to prod somebody U کسی را با نوک انگشت فشار دادن
Other Matches
cabin pressure U فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
pressurized cabin U اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve U شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure U فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
cabin pressurization safety valve U شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio U نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic U دارای فشار یکسان خط هم فشار
low head plant U نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber U مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
high voltage transformer U ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
impluse level U سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears U متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
low voltage distribution system U شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric U مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
consent U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consented U اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
tension U فشار
isobare U هم فشار
isopiestic U هم فشار
pushed U فشار
ice push U فشار یخ
pressuring U فشار
fantod U فشار
atmospheres U فشار جو
tensions U فشار
atmosphere U فشار جو
push U فشار
compression U فشار
low pressure U فشار کم
pushes U فشار
strains U فشار
line of thrust U خط فشار
strain U فشار
pressure U فشار
isobars U هم فشار
pressured U فشار
isobar U تک فشار
isobar U هم فشار
isobars U تک فشار
exertions U فشار
pressures U فشار
thrusts U فشار
thrusting U فشار
thrust U فشار
exertion U فشار
brunt U فشار
growing pains U فشار
hydraulic pressure U فشار اب
stroking U فشار با پا
stress U فشار
constraint U فشار
sense of pressure U حس فشار
pressure sense U حس فشار
impact U فشار
presses U فشار
violence U فشار
total pressure U فشار کل
press U فشار
bunt U فشار با سر
pressing U فشار
strokes U فشار با پا
barometric pressure U فشار جو
back pressure U پی فشار
stroked U فشار با پا
back iron U بن فشار
stroke U فشار با پا
stressing U فشار
atmospheric pressure U فشار جو
stresses U فشار
pressor U فشار زا
zipped U فشار
distraint U فشار
water pressure U فشار اب
zipping U فشار
zip U فشار
pressure vessel U فشار
weight U فشار
pressure curve U خم فشار
impacts U فشار
zips U فشار
high tension U فشار قوی
inclined compression U فشار مایل
to press up U با فشار بالابردن
impluse voltage U فشار ضربهای
initial pressure U فشار ابتدایی
impaction U فشار سخت
impact pressure U فشار اصابت
stresses U فشار اوردن بر
stresses U فشار روانی
wind pressure U فشار باد
tension adjustment میزان فشار
The pressure of the atmosphere U فشار جو ؟( اتمسفر )
inflationary pressure U فشار تورمی
induction voltage U فشار القائی
increase of pressure U افزایش فشار
stressing U فشار اوردن بر
stressing U فشار روانی
bars U واحد فشار
incompressible U فشار ناپذیر
hydrostatic pressure U فشار ایستابی
wheel pressure U فشار چرخ
to squeeze to death U با فشار کشتن
hydrostatic pressure U فشار ایستائی
hydrostatic U مربوط به فشار اب
torisonal strain U فشار پیچشی
torsional strain U فشار پیچشی
hydraulic pressure U فشار هیدرولیکی
osmotic pressure U فشار اسمزی
vapour pressure U فشار بخار اب
under the stimulus of hunger U از فشار گرسنگی
vapor pressure U فشار بخار
high tension magneto U مگنت پر فشار
hydrostatic pressure U فشار عمق اب
stress U فشار اوردن بر
hydrostatic pressure U فشار عمق
stress U فشار روانی
water suit U لباس ضد فشار اب
water guage U فشار سنج اب
voltmeter U فشار سنج
compressor U ماشین فشار
compressors U ماشین فشار
uplift pressure U فشار بالابرنده
insulation voltage U فشار ازمایش
low voltage U فشار ضعیف
partial pressure U فشار جزئی
partial pressure U فشار جزیی
piezometry U فشار سنجی
piston pressure U فشار پیستون
platen U اهن فشار
platten U اهن فشار
pore pressure U فشار درونی
overlaid U فشار اوردن
pressure above the atmosphere U فشار بالای جو
lateral pressure U فشار جانبی
pressure adjustment U تنظیم فشار
kinetic pressure U فشار سینتیک
pressure curve U منحنی فشار
low tension magneto U مگنت کم فشار
pressure drop U افت فشار
pressure face U سمت فشار
overvoltage U ازدیاد فشار
overvoltage U فشار زیاد
overpressure U فشار بیش از حد
low tension U فشار ضعیف
low voltage line U خط فشار ضعیف
low pressure U منطقه کم فشار
low pressure U فشار خفیف
manifold pressure U فشار گازگاه
manometer U فشار سنج
low potential system U دستگاه کم فشار
low potential U فشار ضعیف
measuring voltage U فشار سنجش
bar U واحد فشار
molding pressure U فشار قالب
low air pressure U فشار هوای کم
loss of pressure U افت فشار
longitudinal compression U فشار طولی
molding pressure U فشار پرس
isobar surface U سطح هم فشار
pressure gaverner U ناطم فشار
intermediate pressure U فشار متوسط
social pressure U فشار اجتماعی
soil strain U فشار زمین
sound pressure U فشار صوت
standard atmospheric pressure U فشار متعارفی جو
voltages U فشار الکتریکی
voltage U فشار الکتریکی
static head U فشار ایستایی
static pressure U فشار ایستایی
stress of poverty U فشار بینوایی
ram U راندن با فشار
rammed U راندن با فشار
intermediate high voltage line U خط فشار متوسط
thrust of the arch U فشار طاق
rams U راندن با فشار
intake pressure U فشار ورودی
internal pressure U فشار درونی
blood pressure U فشار خون
pressure gradient U گرادیان فشار
pressure head U ارتفاع فشار
pressure hull U بدنه ضد فشار
pressure of speech U فشار تکلم
pressure surface U سطح فشار
pressure tendency U گرایش فشار
pressure transducer U مبدل فشار
pressure wave U موج فشار
pulse pressure U فشار نبض
radiation pressure U فشار تشعشع
reduced pressure U فشار کاهیده
reservoir pressure U فشار مخزن
restrainer U فشار دهنده
set forward U فشار پیشروی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com