Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 107 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reflex force
U
فشارعکس العمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divert action
U
عکس العمل متضاد عکس العمل مخالف
commission
U
حق العمل
factorage
U
حق العمل
brokerage
U
حق العمل
brokage
U
حق العمل
commissioning
U
حق العمل
commissions
U
حق العمل
premiums
U
حق العمل
premium
U
حق العمل
commission fee
U
حق العمل
rough and ready
U
سریع العمل
factorage
U
حق العمل کاری
commission agent
U
حق العمل کار
commissioner
U
حق العمل کار
respond
U
عکس العمل
resilient
U
عکس العمل
responds
U
عکس العمل
responded
U
عکس العمل
reactions
U
عکس العمل
reactive effect
U
عکس العمل
prompt
U
عکس العمل
factors
U
حق العمل کار
commissioners
U
حق العمل کار
factor
U
حق العمل کار
prompts
U
عکس العمل
prompted
U
عکس العمل
reactional
U
عکس العمل
reaction
U
عکس العمل
actual instruction
U
دستور العمل واقعی
latency
U
دوره عکس العمل
n address instruction
U
دستور العمل با N نشانی
reaction equation
U
معادله عکس العمل
reactors
U
عامل عکس العمل
on commission
U
بطورحق العمل کاری
reactor
U
عامل عکس العمل
pseudoinstruction
U
شبه دستور العمل
armature reaction
U
عکس العمل ارمیچر
background count
U
عکس العمل تشعشع
reaction curve
U
منحنی عکس العمل
reaction force
U
نیروی عکس العمل
reaction time
U
زمان عکس العمل
modulus of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
coefficient of subgrade reaction
U
ضریب عکس العمل
immediate action
U
عکس العمل فوری
reflexology
U
عکس العمل شناسی
repercussion
U
عکس العمل واکنش
transfer instruction
U
دستور العمل انتقال
reflex force
U
نیروی عکس العمل
reactions
U
انفعال عکس العمل
commissions
U
حق العمل مامور شدن
responses
U
عکس العمل به دلیلی
interaction
U
عکس العمل متقابل
rapid
U
سریع العمل چابک
commission
U
حق العمل مامور شدن
reflex
U
عکس العمل غیرارادی
commissioning
U
حق العمل مامور شدن
factors
U
حق العمل کار نماینده
factor
U
حق العمل کار نماینده
reflexes
U
عکس العمل غیرارادی
retaliation
U
عکس العمل متقابل
reaction
U
انفعال عکس العمل
response
U
عکس العمل به دلیلی
returning
U
مراجعت کردن عکس العمل
return
U
مراجعت کردن عکس العمل
returned
U
مراجعت کردن عکس العمل
returns
U
مراجعت کردن عکس العمل
reaction of support
U
عکس العمل تکیه گاه
shiping agent
U
حق العمل کار بارگیری کشتی
commission
U
حق العمل کاری امانت فروشی
commission
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
react
U
عکس العمل نشان دادن
commissions
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissions
U
حق العمل کاری امانت فروشی
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
commissioning
U
حق العمل نمایندگی یا ماموریت دادن
commissioning
U
حق العمل کاری امانت فروشی
acoustic circuit
U
مدار عکس العمل انفجار صوتی
backlash
U
عکس العمل سیاسی واکنش شدید
responsive
U
دارای عکس العمل سریع جواب گو
boomerangs
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranged
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomeranging
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
boomerang
U
عملی که عکس العمل ان بخودفاعل متوجه باش د
triggerman
U
ادمکش سریع العمل درمیان جماعت اوباش
deadbeats
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
deadbeat
U
زدن ضربه بدون برگشت وعکس العمل
operation
U
درستور العمل ریاضی که بر روی داده انجام میشود
interactive
U
پردازش آن و اعمال عکس العمل بلاد رنگ روی آن
antigens
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
antigen
U
مادهای که در بدن ایجادعکس العمل علیه خودش میکند
del credere
U
ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
dummies
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
U
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
reaction time
U
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات
reactionpropulsion
U
سیستم پرتاب جت با استفاده از نیروی عکس العمل گازهای خروجی از یک لوله
anthropomorphic software
U
نرم افزاری که به آنچه کاربر می گوید عکس العمل نشان میدهد
interactive
U
سیستم نمایش که قادر به عکس العمل نشان دادن به ورودی مختلف کاربر است
hydrofoil
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
hydrofoils
U
سطح صاف یا موربی که دراثر حرکت اب از خلال ان بحرکت وعکس العمل دراید وغالبابشکل پرده یا باله ای ست
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
fire fighting
U
عکس العمل نسبت به اتش دشمن مبارزه با اتش سوزی
fail-safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
fail safe
U
ماسوره تامین شده از نظرعمل کرد دستگاههای داخلی ماسوره مطمئن العمل
first fire mixture
U
خرج انفجاری یا چاشنی انفجاری سریع العمل چاشنی اولیه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com