Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
aneroid
U
فشارسنجی که فشار مطلق رااندازه میگیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cabin pressure
U
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
naturally aspirated engine
U
موتور پیستونی بدون سوپرشارژر که ورود هوا به ان تحت فشار محیط صورت میگیرد
absolute pressure
U
فشار مطلق
manometry
U
فشارسنجی
pressure altitude
U
ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
absolute volue
U
مقدار مطلق قدر مطلق
pressurized cabin
U
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
U
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
that right inheres in him
U
ان حق باو تعلق میگیرد
airy-fairy
U
کسی که خود را میگیرد
fully paid
U
که حقوق خودراتمام میگیرد
hydraulic cement
U
سیمانی که در زیر اب میگیرد
hookers
U
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
hooker
U
قایقی که با قلاب ماهی میگیرد
all in contract
U
قراردادی که همه چیز را در بر میگیرد
candlelit
U
اتاقیا میزیکهبا شمعنور میگیرد
lunt
U
کبریتی که بکندی اتش میگیرد
weaner
U
کسیکه بچه را از شیر میگیرد
the freak takes him
U
وسواس میگیردش وسواسش میگیرد
heliograph
U
دستگاهی که افتاب را اندازه میگیرد
it is very easily done
U
بسیار اسان انجام میگیرد
cabin pressurization safety valve
U
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio
U
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
U
دارای فشار یکسان خط هم فشار
bass clef
U
کلیدی که زیر f ومیان cقرار میگیرد
undertakers
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
quantity allowance
U
تخفیفی که به خرید عمده تعلق میگیرد
undertaker
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
nursling
U
بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
fusion reactor
U
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
undertaking
U
کسیکه طرح یاکاری رابعهده میگیرد
quarterbacks
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
quarterback
U
بازیگری که توپ را میگیرد وبازی را رهبری میکند
sheet lighning
U
برقی که روشنایی ان پخش شده همه جا را میگیرد
it is ridiculously small
U
بقدری کوچک است که ادم خنده اش میگیرد
kelson or keelson
U
کالبدزیرین کشتی که روی تیرحمال قرار میگیرد
disc
U
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
discs
U
حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
grandfather clock
U
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
cross to bear/carry
<idiom>
U
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
decalescence point
U
دمایی که در ان تغییر شکل کریستالی در فولاد صورت میگیرد
indian giver
U
کسی که چیزی بکسی میدهد وبعد انرا پس میگیرد
outwork
U
قسمتی از کار شرکت که توسط افرادخارجی انجام میگیرد
grandfather clocks
U
ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
design points
U
ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
hot test
U
تست استاتیک موتور راکت که در ان احتراق واقعی صورت میگیرد
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
bridge
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
working section
U
قسمتی از تونل باد که مدل یاجسم مورد ازمایش در ان قرار میگیرد
bridged
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
bridges
U
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
cold rolling
U
عملیاتی که برای افزایش سختی و استکام فولاد روی ان صورت میگیرد
perfect infinitive
U
مصدری که با اسم مفعول ساخته میشودو جای ماضی کامل را میگیرد
coma
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
comas
U
پوشش گازی که هسته یک ستاره دنباله دار یا کومت رادر بر میگیرد
geomancer
U
کسیکه بادیدن خاک ریخته شده در روی زمین فال میگیرد
group contracts
U
قراردادهای کلی قراردادهایی که دران کالاهای مختلف موردمعامله قرار میگیرد
gantline
U
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
lighter aboard ship
نحوه حمل سریع کالا که در آن دوبه و بار آن برروی کشتی قرار میگیرد
low head plant
U
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
haulage
U
پولی که راه اهن بابت حمل ونقل قطارهای بیگانه در مسیر خود میگیرد
cw system
U
سیستمی که از سیگنالهی امواج پیوسته برای کسب اطلاعات درمورد مسیر پروازبهره میگیرد
design strength
U
مقاومتی که در محاسبات مورداستفاگه قرار میگیرد و برابراست با مقاومت مشخصه تقسیم بر ضریب تقلیل
quick opener
U
بازی تهاجمی که مدافع تیم توپ را از مهاجم میگیرد وبه سمت شکاف خط رقیب می دود
hung start
U
شرایطی در استارت توربینهای گاز که در ان احتراق صورت میگیرد ولی موتور به سرعت خودکفایی نمیرسد
fusion welding
U
اتصال دولبه فلزی به یکدیگرکه با ذوب کردن مستقیم انهاصورت میگیرد و دو فلز درهم نفوذ میکنند
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
critical raynold's number
U
عددی رینولدی که در ان تغییرات قابل توجهی از قبیل تبدیل جریان اشفته یا کاهش ناگهانی پسا صورت میگیرد
energy absorber
U
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
U
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
U
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
gyro
U
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
solarium
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
solariums
U
اتاق افتاب رو اطاق مریضخانه که دران مریض حمام افتاب میگیرد
normative economics
U
اقتصاد اخلاقی اقتصاد رفاه که در ان قضاوت ارزشی صورت میگیرد
undertaker
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertaking
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
undertakers
U
کسیکه کفن ودفن مرده را بعهده میگیرد مقاطعه کارکفن ودفن متعهد
diabatic process
U
پوسهای در یک سیستم ترمودینامیک که در ان انتقال انرژی بین داخل و خارج سیستم صورت میگیرد
stage payments
U
پرداختهای مرحلهای پرداختهای که در چند مرحله صورت میگیرد
pitot pressure
U
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
clear one's ears
U
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
aileron spar
U
تیرکی تنها درقسمتی از طول بال وجود دارد و نقاط لولاشدن فلپ به بال روی انهاقرار میگیرد
constant speed drive
U
چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
unrestrained
U
مطلق
sovereign
U
مطلق
totalling
U
مطلق
total
U
مطلق
totaling
U
مطلق
totaled
U
مطلق
totalled
U
مطلق
utter
U
مطلق
uttered
U
مطلق
totals
U
مطلق
magisterial
U
مطلق
sheer
U
مطلق
absolutes
U
مطلق
autocratic
U
مطلق
absolute
U
مطلق
arbitrary
U
مطلق
utters
U
مطلق
downright
U
مطلق
positive
U
مطلق
categorical
U
مطلق
implicit
U
مطلق
abstract
U
مطلق
slickest
U
مطلق
unalterable
<adj.>
U
مطلق
frees
U
مطلق
freeing
U
مطلق
freed
U
مطلق
free
U
مطلق
purest
U
مطلق
purer
U
مطلق
pure
U
مطلق
unalienable
<adj.>
U
مطلق
inevitable
<adj.>
U
مطلق
thetic
U
مطلق
abstracts
U
مطلق
allodial
U
مطلق
alodial
U
مطلق
abstracting
U
مطلق
thorough going
U
مطلق
absolute
<adj.>
U
مطلق
inalienable
<adj.>
U
مطلق
thetical
U
مطلق
indispensable
<adj.>
U
مطلق
inconditionate
U
مطلق
starkest
U
مطلق
starker
U
مطلق
sovereigns
U
مطلق
starkly
U
مطلق
slick
U
مطلق
stark
U
مطلق
unconditional
U
مطلق
categoric
U
مطلق
low voltage distribution system
U
شبکه پخش فشار ضعیف تاسیسات پخش فشار ضعیف
hypobaric
U
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
dead halt
U
توقف مطلق
command automatism
U
فرمانبری مطلق
autarky
U
حاکم مطلق
ens
U
هستی مطلق
autarchy
U
حاکم مطلق
an abstroct number
U
عدد مطلق
dynamic viscosity
U
گرانروی مطلق
alodium
U
ملک مطلق
almightly
U
قادر مطلق
absolute volue
U
ارزش مطلق
absolute volume
U
حجم مطلق
absolute zaro
U
صفر مطلق
absolute zero
U
صفر مطلق
absolute frequency
U
فراوانی مطلق
freeholder
U
مالک مطلق
quiet enjoyment
U
واگذاری مطلق
abstractly
U
بطور مطلق
freehold
U
ملک مطلق
magistrially
U
بطور مطلق
absolute permeability
U
نفوذپذیری مطلق
summum bonum
U
خیر مطلق
absolutism
U
مطلق نگری
categorical imperative
U
امر مطلق
omnipotent
U
قادر مطلق
absolute advantage
U
برتری مطلق
past or preterite d.
U
ماضی مطلق
simpliciter
U
بطور مطلق
autocracy
U
حکومت مطلق
absolutism
U
مطلق گرائی
absolutism
U
مطلق گرایی
welsh mortgage
U
رهن مطلق
oversoul
U
حقیقت مطلق
perfect loss
U
زیان مطلق
magisterially
U
بطور مطلق
absolute majority
U
اکثریت مطلق
seisin
U
تصرف مطلق
seizin
U
تصرف مطلق
all-powerful
U
قادر مطلق
arbitrary
U
مطلق مستبدانه
the preterite tense
U
ماضی مطلق
the positive d.
U
درجه مطلق
pansophism
U
دانش مطلق
absolute price
U
قیمت مطلق
absolute liability
U
بدهی مطلق
absolute limen
آستانه مطلق
absolute threshold
آستانه مطلق
absolute loader
U
بارکننده مطلق
absolute luminosity
U
درخشندگی مطلق
absolute magnitude
U
قدر مطلق
absolute judgment
U
قضاوت مطلق
absolute frequency
U
بسامد مطلق
absolute gravity
U
سنگینی مطلق
absolute humidity
U
رطوبت مطلق
absolute value
U
مقدار مطلق
absolute methanol
U
متانول مطلق
absolute temperature scale
U
مقیاس مطلق
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com