Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reflow
U
فروکش کردن جریان مجدد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
abates
U
فروکش کردن
abating
U
فروکش کردن
subsiding
U
فروکش کردن
subsides
U
فروکش کردن
subsided
U
فروکش کردن
ebb current
U
فروکش کردن اب
subside
U
فروکش کردن
abated
U
فروکش کردن
abate
U
فروکش کردن
lowered
U
فروکش کردن
lowering
U
فروکش کردن
lower
U
فروکش کردن
lowers
U
فروکش کردن
to be fever began to a bate
U
تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
inverts
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert
U
جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
ebb
U
فروکش کردن افول کردن
ebbed
U
فروکش کردن افول کردن
ebbing
U
فروکش کردن افول کردن
ebbs
U
فروکش کردن افول کردن
marking current
U
جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
charges
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charge
U
ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement
U
پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
regenerate
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerating
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates
U
1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
ebbing
U
فروکش
quenching
U
فروکش
subsidence
U
فروکش
appeasement
U
فروکش
lysis
U
فروکش
ebb
U
فروکش
let-ups
U
فروکش
let-up
U
فروکش
ebbs
U
فروکش
let up
U
فروکش
refluence
U
فروکش
deflation
U
فروکش
ebbed
U
فروکش
hardest
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
harder
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
hard
U
که معادل خاموش کردن و سپس روشن کردن مجدد کامپیوتر است
reloading
U
پر کردن مجدد
reloads
U
پر کردن مجدد
reloaded
U
پر کردن مجدد
reload
U
پر کردن مجدد
low tide or water
U
گاه فروکش اب
catabatic
U
فروکش کننده
refluent
U
فروکش کننده
low water
U
فروکش اب رودخانه
sudden drawdown
U
فروکش انی
drawdown
U
فروکش سطح اب
abatement
U
فروکش جلوگیری
relays
U
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relay
U
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed
U
عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
reproduction
U
تولید کردن مجدد
reconditioning
U
شرطی کردن مجدد
reprecipitation
U
رسوب کردن مجدد
remelt
U
ذوب کردن مجدد
subdevice
U
بخش کردن مجدد
subdevice
U
قسمت کردن مجدد
redesign
U
طراحی مجدد کردن
reproductions
U
تولید کردن مجدد
referred
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
refer
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
recapitalize
U
سرمایه گذاری مجدد کردن
refers
U
مراجعه کردن بازدید مجدد
retrieve
U
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
reworks
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
retrieves
U
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
reworking
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
reworked
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
rework
U
برای کاربرد مجدد آماده کردن
retrieved
U
اصلاح یا تهذیب کردن حصول مجدد
reboot
U
بار کردن مجدد سیستم عامل در حین محاسبه
flowed
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flow
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver
U
گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows
U
سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull
U
وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit
U
جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents
U
جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amp
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps
U
واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne
U
ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor
U
مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
write permit ring
U
چرخ نوار مغناطیسی که امکان نوشتن مجدد یا پاک کردن به نوارمیدهد
nonerasable storage
U
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
storage
U
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
constrictor
U
گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
rearming
U
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
constant current
U
جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current
U
جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
induction current
U
جریان القاء شده جریان تحریک
flowed
U
جریان جاری کردن
flows
U
جریان جاری کردن
switch
U
جریان را عوض کردن
switched
U
جریان را عوض کردن
switches
U
جریان را عوض کردن
flow
U
جریان جاری کردن
runoff coefficient
U
ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number
U
این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
auto
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
autos
U
توانایی کامپیوتر برای مقدار دهی اولیه و بار کردن مجدد سیستم عامل در صورت بروز خرابی یا قط ع
current compensation
U
کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow
U
سیلان جریان فلوی جریان
three phase current
U
جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current
U
جریان نشتی جریان خارجی
To swim against the current.
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
grid current limiting
U
محدود کردن جریان شبکه
flumming
U
تنگ کردن مقطع جریان اب
electrolyze
U
تجزیه کردن بوسیله جریان برق
damper
U
الت میزان کردن جریان هوا
denationalization
U
تبدیل مجدد مالکیت عمومی به مالکیت خصوصی بازگشت به وضع قبل از ملی کردن
gresham's law
U
پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
to swim against the tide
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
to strive against the stream
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
throttled
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
to buck the trend
<idiom>
U
بر خلاف جریان آب شنا کردن
[اصطلاح مجازی]
processes
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
throttle
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
process
U
جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
throttling
U
جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
unstart
U
انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter
U
دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry
U
شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
garbage
U
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
vortex ring state
U
حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
weather helm
U
تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector
U
صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fanning
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanned
U
1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
plenum chamber
U
محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
d.c. machine
U
ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer
U
ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators
U
ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
DVD
U
درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
seconds
U
مجدد
further
U
مجدد
seconded
U
مجدد
reflorescence
U
مجدد
furthermore
U
مجدد
further on
U
مجدد
second
U
مجدد
furthered
U
مجدد
furthers
U
مجدد
seconding
U
مجدد
furthering
U
مجدد
renewed
U
مجدد
recounting
U
شمارش مجدد
recreation
U
خلق مجدد
recounts
U
شمارش مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
revisits
U
ملاقات مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
reorganises
U
سازماندهی مجدد
recounted
U
شمارش مجدد
recreations
U
خلق مجدد
reassurance
U
اطمینان مجدد
reorganising
U
تشکیلات مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reassurances
U
اطمینان مجدد
reorganize
U
تشکیلات مجدد
recount
U
شمارش مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
remand
U
بازداشت مجدد
remands
U
بازداشت مجدد
re-examination
U
بازپرسی مجدد
re examination
U
بازپرسی مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
after shrinkage
U
انقباض مجدد
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
reversion
U
ترجمه مجدد
revisited
U
ملاقات مجدد
revisit
U
ملاقات مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
remanded
U
بازداشت مجدد
revisiting
U
ملاقات مجدد
reconditioning
U
تعمیر مجدد
reproduction
U
تولید مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com