English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
abatement U فروکش جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ebbed U فروکش
deflation U فروکش
let-up U فروکش
let up U فروکش
refluence U فروکش
ebbs U فروکش
ebb U فروکش
ebbing U فروکش
let-ups U فروکش
subsidence U فروکش
lysis U فروکش
quenching U فروکش
appeasement U فروکش
subside U فروکش کردن
lowers U فروکش کردن
sudden drawdown U فروکش انی
refluent U فروکش کننده
lowering U فروکش کردن
lowered U فروکش کردن
catabatic U فروکش کننده
low tide or water U گاه فروکش اب
ebb current U فروکش کردن اب
abated U فروکش کردن
lower U فروکش کردن
abates U فروکش کردن
drawdown U فروکش سطح اب
abate U فروکش کردن
low water U فروکش اب رودخانه
subsiding U فروکش کردن
subsides U فروکش کردن
subsided U فروکش کردن
abating U فروکش کردن
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
to be fever began to a bate U تب شروع کردبه فروکش کردن یا فرونشستن
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
ebbed U فروکش کردن افول کردن
ebb U فروکش کردن افول کردن
ebbs U فروکش کردن افول کردن
ebbing U فروکش کردن افول کردن
stoppages U جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
suppression U جلوگیری
debarment U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
countercheck U جلوگیری
restraint U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
prevention U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
restraints U جلوگیری
premunition U جلوگیری
contraception U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
interception U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
suppressive U جلوگیری کننده
repessive U جلوگیری کننده
rule out U جلوگیری کردن
to provide against U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
suppressor U جلوگیری کننده
restrain U جلوگیری کردن از
prohibit U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
hindered U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
interceptive U جلوگیری کننده
restraining U جلوگیری کردن از
hinders U جلوگیری کردن
quenchable U قابل جلوگیری
preservatives U ماده جلوگیری
restrains U جلوگیری کردن از
prevenience U منع جلوگیری
erosion control U جلوگیری از فرسایش
premune U ناشی از جلوگیری
preclusive U جلوگیری کننده
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
letted U منع جلوگیری
repressed U جلوگیری شده
interdict U جلوگیری ممنوعیت
accident prevention U جلوگیری از سانحه
checkless U غیرقابل جلوگیری
controlment U اختیارداری جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
inhibitive U وابسته به جلوگیری
inhibiter U جلوگیری کننده
preservative U ماده جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
preventive U جلوگیری کننده
preventive U عامل جلوگیری
prevent U جلوگیری کردن
prevent U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
preventing U جلوگیری کردن
preventing U جلوگیری کردن از
prevents U جلوگیری کردن
prevents U جلوگیری کردن از
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
pull up U جلوگیری کردن
preventible U قابل جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
preventable U قابل جلوگیری
hold in U جلوگیری کردن
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
checked U جلوگیری کردن از
contraception U جلوگیری از ابستنی
arrested U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
irrepressible U جلوگیری نکردنی
arrests U جلوگیری از سقوط
checks U جلوگیری کردن از
bridling U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
inhibit U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری کردن
holds U جلوگیری کردن
quenchless U غیرقابل جلوگیری
hold U جلوگیری کردن
inhibits U جلوگیری کردن
bridle U جلوگیری کردن از
bridled U جلوگیری کردن از
arrested U جلوگیری از سقوط
check U جلوگیری کردن از
rebuffs U جلوگیری کردن
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
stops U جلوگیری منع
stopping U جلوگیری منع
stopped U جلوگیری منع
keeps U جلوگیری کردن
keep U جلوگیری کردن
stop U جلوگیری منع
arrest U جلوگیری از سقوط
preservation U محافظت جلوگیری
birth control U جلوگیری از ابستنی
arrests U جلوگیری کردن
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
prohibitive U گران جلوگیری کننده
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
control U بازرسی نظارت جلوگیری
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
stoppers U توپی جلوگیری کننده
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
stopper U توپی جلوگیری کننده
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
prohibitory U گران جلوگیری کننده
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
snub U جلوگیری سرزنش کردن
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preservative U جلوگیری کننده از فساد
out of hand U غیر قابل جلوگیری
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com