English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 153 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fleet commander U فرمانده ناوگان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
declared speed U سرعت اعلام شده به ناوگان سرعت استاندارد ناوگان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
armada U ناوگان
armadas U ناوگان
fleet U ناوگان
fleets U ناوگان
argosy U ناوگان تجارتی
numbered fleet U ناوگان وابسته
fleet in being U ناوگان موجود
merchant marine U ناوگان بازرگانی
shipping U کشتیرانی ناوگان
navies U بحریه ناوگان
navies U ناوگان دریایی
navy U بحریه ناوگان
navy U ناوگان دریایی
auxiliary fleet U ناوگان تدارکاتی
flotilla U ناوگان کوچک
commercial marine U ناوگان دریایی
flotillas U ناوگان کوچک
admiral of the fleet U امیرالبحر فرماندهء ناوگان
watch dog U ناو نگهبان ناوگان
fleet operating base U پایگاه عملیاتی ناوگان
fleet in being U ناوگان قابل استفاده
major fleet U ناوگان عمده دریایی
advanced fleet anchorage U لنگرگاه مقدم ناوگان
numbered fleet U ناوگان زیرامر نیروی دریایی
task element U یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
precursor sweeping U مین روبی قبل از عبور ناوگان
navy yard U محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
task fleet U ناوگان مامور اجرای عملیات یا ماموریت
shipping U امور ارسال کالاها ناوگان عمومی یک کشور
deck department U قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
precursor sweeping U پاک کردن مین قبل از حرکت ناوگان
tactical diversions U تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
commanders U فرمانده
chief U فرمانده
chiefs U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
commander in chief U فرمانده کل
commander of d. U فرمانده
commandant U فرمانده
commander U فرمانده
commander-in-chief U فرمانده کل
oldman U فرمانده کل
commanders-in-chief U فرمانده کل
commandants U فرمانده
generalissimo U فرمانده کل
generalissimos U فرمانده کل
imperator U فرمانده
right of search U حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
regiment commander U فرمانده هنگ
territorial commander U فرمانده سرزمینی
commander's concept U تدبیر فرمانده
sector commander U فرمانده ناحیه
company commander U فرمانده گروهان
platoon leader U فرمانده دسته
divisional officer U فرمانده یگان
exercise commander U فرمانده مانور
flight leader U فرمانده پرواز
hetman U فرمانده لهستانی
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
corps commander U فرمانده سپاه
pendragon U فرمانده کل قوا
penteconter U فرمانده پنجاه تن
captaining U فرمانده هواپیما
brigadier U فرمانده تیپ
governor U حکمران فرمانده
governors U حکمران فرمانده
captain U فرمانده ناو
skippering U فرمانده ناو
skippered U فرمانده ناو
skipper U فرمانده ناو
drum majors U فرمانده طبالان
captain U فرمانده هواپیما
leaders U فرمانده دسته
captains U فرمانده ناو
captaining U فرمانده ناو
captained U فرمانده هواپیما
captains U فرمانده هواپیما
leader U راهنما فرمانده
leader U فرمانده دسته
captained U فرمانده ناو
leaders U راهنما فرمانده
commanding officer U افسر فرمانده
brigadiers U فرمانده تیپ
admirals U امیرالبحر فرمانده
battalion commander U فرمانده گردان
commandants U افسر فرمانده
commandant U افسر فرمانده
brigade commander U فرمانده تیپ
division commander U فرمانده لشگر
prefects U رئیس فرمانده
prefect U رئیس فرمانده
chevroner U فرمانده گروه
chief of boat U فرمانده قایق
battery commander U فرمانده اتشبار
admiral U امیرالبحر فرمانده
army commander U فرمانده ارتش
drum major U فرمانده طبالان
commanding officers U افسر فرمانده
skippers U فرمانده ناو
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
commodores U افسر فرمانده دریایی
commodores U فرمانده یکان هوایی
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
executive order U فرمانده دوم ناو
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
commodore U فرمانده یکان هوایی
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
phylarch U فرمانده سواره نظام
commodore U افسر فرمانده دریایی
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
official visit U بازدید رسمی فرمانده
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leader U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leaders U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
budget item U اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
task component U بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
carrier striking force U نیروی ضربتی متشکل ازناوهای هواپیمابر ناوگان هواپیمابر ضربتی
warlock U جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
support command U فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
air defense commander U فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
planning guidance U راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com