English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drillmaster U فرمانده تمرین نظامی سردسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
drilling U تمرین نظامی
maneuver U تمرین نظامی
drilling U تمرین نظامی کردن
terrain exercise U تمرین یک وضعیت نظامی فقط از نظر بررسی وضع زمین
drill sergeant U گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
dry sum U تمرین مشق پای قبضه تمرین بدون تیراندازی
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
actor U سردسته
anchor men U سردسته
head of a gang U سردسته
anchormen U سردسته
file leader U سردسته
choragus U سردسته
protagonist U سردسته
captain U سردسته
bell wether U سردسته
protagonists U سردسته
leader U سردسته
leaders U سردسته
protagonist U سردسته
head liner U سردسته
file leader U سردسته
chieftains U سردسته
coryphaeus U سردسته
anchor man U سردسته
fugleman U سردسته
chieftain U سردسته
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
marshals U کلانتر سردسته
marshaling U کلانتر سردسته
heresiarch U سردسته رافضی ها
marshalled U کلانتر سردسته
marshal U کلانتر سردسته
marshaled U کلانتر سردسته
header U سردسته هواپیمای شیرجه
headers U سردسته هواپیمای شیرجه
in the first flight U دارای مقام نخست سردسته
diva U سردسته زنان خواننده اپرا
prim buffa U سردسته بازیگران یاخوانندگان زنانه در کمدی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
commander of d. U فرمانده
commandants U فرمانده
commander-in-chief U فرمانده کل
commandant U فرمانده
generalissimos U فرمانده کل
commanders-in-chief U فرمانده کل
commander in chief U فرمانده کل
oldman U فرمانده کل
generalissimo U فرمانده کل
commander in chief U فرمانده کل
imperator U فرمانده
commanders U فرمانده
chiefs U فرمانده
chief U فرمانده
commander U فرمانده
fleet commander U فرمانده ناوگان
captained U فرمانده هواپیما
flight leader U فرمانده پرواز
captained U فرمانده ناو
governors U حکمران فرمانده
governor U حکمران فرمانده
captain U فرمانده ناو
hetman U فرمانده لهستانی
brigadiers U فرمانده تیپ
brigadier U فرمانده تیپ
commander's concept U تدبیر فرمانده
captain U فرمانده هواپیما
captaining U فرمانده ناو
captaining U فرمانده هواپیما
leaders U راهنما فرمانده
division commander U فرمانده لشگر
divisional officer U فرمانده یگان
admirals U امیرالبحر فرمانده
admiral U امیرالبحر فرمانده
leader U فرمانده دسته
drum majors U فرمانده طبالان
corps commander U فرمانده سپاه
captains U فرمانده هواپیما
commandants U افسر فرمانده
army commander U فرمانده ارتش
commandant U افسر فرمانده
exercise commander U فرمانده مانور
company commander U فرمانده گروهان
captains U فرمانده ناو
drum major U فرمانده طبالان
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
skippers U فرمانده ناو
pendragon U فرمانده کل قوا
penteconter U فرمانده پنجاه تن
skippering U فرمانده ناو
leader U راهنما فرمانده
territorial commander U فرمانده سرزمینی
leaders U فرمانده دسته
skippered U فرمانده ناو
chief of boat U فرمانده قایق
brigade commander U فرمانده تیپ
platoon leader U فرمانده دسته
sector commander U فرمانده ناحیه
skipper U فرمانده ناو
battery commander U فرمانده اتشبار
battalion commander U فرمانده گردان
prefects U رئیس فرمانده
prefect U رئیس فرمانده
commanding officer U افسر فرمانده
regiment commander U فرمانده هنگ
commanding officers U افسر فرمانده
chevroner U فرمانده گروه
executive order U فرمانده دوم ناو
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
commodore U فرمانده یکان هوایی
commodore U افسر فرمانده دریایی
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
commodores U افسر فرمانده دریایی
official visit U بازدید رسمی فرمانده
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
commodores U فرمانده یکان هوایی
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
phylarch U فرمانده سواره نظام
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
area air defense commander U فرمانده منطقه پدافند هوایی
tactical air commander U فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
constable of france U فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
commander's guidance U دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leaders U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
leader U هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
budget item U اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
ure U تمرین
exercises U تمرین
drilled U تمرین
train U تمرین
trained U تمرین
trains U تمرین
drill U تمرین
exercised U تمرین
uses U تمرین
drilling U تمرین
practice U تمرین
work out U تمرین
exercise U تمرین
use U تمرین
drills U تمرین
rehearsal U تمرین
action U تمرین
actions U تمرین
rehearsals U تمرین
gymnastical U تمرین زورخانهای
gunning U تمرین تیراندازی
exercize U تمرین تکلیف
fartlek U تمرین دو استقامت
field exercise U تمرین رزمی
field exercise U تمرین صحرایی
fore exercise U تمرین مقدماتی
formal exercise U تمرین صوری
experiencing U تمرین دادن
dry run U تمرین جنگی
workouts U تمرین شدید
exercisable U قابل تمرین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com