Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 145 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
battery commander
U
فرمانده اتشبار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
skippered
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skipper
U
فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief
U
فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander
U
فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
commanders
U
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commander
U
فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
convoy commodore
U
فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander
U
فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
battery
U
اتشبار
batteries
U
اتشبار
counter battery
U
ضد اتشبار
fiery
U
اتشبار
spitfire
U
اتشبار
headquarters battery
U
اتشبار ارکان
separate battery
U
اتشبار مستقل
battery executive
U
افسرتیر اتشبار
battery center
U
مرکز اتشبار
cross fire
U
اتشبار متقاطع
battery headquarters
U
ارکان اتشبار
counter battery
U
عملیات ضد اتشبار
hostile battery
U
اتشبار دشمن
firing battery
U
اتشبار تیر
counterbattery fire
U
تیر ضد اتشبار
counter battery criteria
U
خط مشی ضد اتشبار
headquarters battery
U
اتشبار قرارگاه
battery
U
اتشبار صدای طبل
firing battery
U
اتشبار تیراندازی کننده
battery executive
U
افسر اجرائیات اتشبار
batteries
U
اتشبار صدای طبل
battery defense
U
پدافند دور تا دور اتشبار پدافند از اتشبار
safety card
U
کارت تامین اتشبار
suspect battery
U
اتشبار مشکوک دشمن
battery groung pattern
U
طرح گسترش توپهای اتشبار
commandant of marine corps
U
فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
chalk commander
U
فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
missile monitor
U
نوعی سیستم توزیع اتش الکترونیکی متحرک پدافندهوایی که در سطح گروه وگردان و اتشبار مورد استفاده میباشد
commanders
U
فرمانده
chief
U
فرمانده
imperator
U
فرمانده
chiefs
U
فرمانده
oldman
U
فرمانده کل
commander of d.
U
فرمانده
commander in chief
U
فرمانده کل
commander in chief
U
فرمانده کل
commandant
U
فرمانده
generalissimo
U
فرمانده کل
commanders-in-chief
U
فرمانده کل
generalissimos
U
فرمانده کل
commander-in-chief
U
فرمانده کل
commandants
U
فرمانده
commander
U
فرمانده
fleet commander
U
فرمانده ناوگان
governors
U
حکمران فرمانده
drum majors
U
فرمانده طبالان
exercise commander
U
فرمانده مانور
flight leader
U
فرمانده پرواز
divisional officer
U
فرمانده یگان
division commander
U
فرمانده لشگر
chevroner
U
فرمانده گروه
skipper
U
فرمانده ناو
skippered
U
فرمانده ناو
skippering
U
فرمانده ناو
corps commander
U
فرمانده سپاه
hetman
U
فرمانده لهستانی
drum major
U
فرمانده طبالان
admirals
U
امیرالبحر فرمانده
brigadiers
U
فرمانده تیپ
prefect
U
رئیس فرمانده
territorial commander
U
فرمانده سرزمینی
penteconter
U
فرمانده پنجاه تن
prefects
U
رئیس فرمانده
commandant
U
افسر فرمانده
sector commander
U
فرمانده ناحیه
commandants
U
افسر فرمانده
regiment commander
U
فرمانده هنگ
platoon leader
U
فرمانده دسته
skippers
U
فرمانده ناو
pendragon
U
فرمانده کل قوا
officer in tactical command
U
فرمانده تاکتیکی
admiral
U
امیرالبحر فرمانده
brigadier
U
فرمانده تیپ
captaining
U
فرمانده هواپیما
captained
U
فرمانده هواپیما
captaining
U
فرمانده ناو
leaders
U
فرمانده دسته
chief of boat
U
فرمانده قایق
leaders
U
راهنما فرمانده
captains
U
فرمانده ناو
brigade commander
U
فرمانده تیپ
captains
U
فرمانده هواپیما
leader
U
راهنما فرمانده
leader
U
فرمانده دسته
army commander
U
فرمانده ارتش
captained
U
فرمانده ناو
company commander
U
فرمانده گروهان
commanding officers
U
افسر فرمانده
commanding officer
U
افسر فرمانده
governor
U
حکمران فرمانده
commander's concept
U
تدبیر فرمانده
captain
U
فرمانده ناو
captain
U
فرمانده هواپیما
battalion commander
U
فرمانده گردان
commodore
U
فرمانده یکان هوایی
commodore
U
افسر فرمانده دریایی
sea captain
U
فرمانده نیروی دریایی
section leader
U
فرمانده رسد یا جوخه
commodore
U
فرمانده پایگاه هوایی
warlord
U
فرمانده ارتشی فرمانروا
commodores
U
فرمانده پایگاه هوایی
commodores
U
فرمانده یکان هوایی
alternate command authority
U
افسر جانشین فرمانده
flag captain
U
فرمانده ناو سرفرماندهی
commander in chief
U
فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commander's concept
U
تدبیر عملیاتی فرمانده
official visit
U
بازدید رسمی فرمانده
personal staff
U
ستاد خصوصی فرمانده
phylarch
U
فرمانده سواره نظام
executive order
U
فرمانده دوم ناو
commission pennant
U
پرچم فرمانده ناو
privateer
U
فرمانده کشتی بازرسی
chief of naval operations
U
فرمانده عملیات دریایی
commodores
U
افسر فرمانده دریایی
drillmaster
U
فرمانده تمرین نظامی سردسته
tactical air commander
U
فرمانده نیروی هوایی تاکتیکی
division officer
U
فرمانده قسمت افسر رسته
sector commander
U
فرمانده ناحیه پدافند هوایی
area air defense commander
U
فرمانده منطقه پدافند هوایی
constable of france
U
فرمانده کل قوادرغیاب پادشاهان پیشین فرانسه
leader
U
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
commander's guidance
U
دستورالعمل فرماندهی راهنمای طرح ریزی فرمانده
leaders
U
هادی راهنما فرمانده گروه یا یکان کوچک
range section
U
قسمت مسئول مسافت یاب یاکار با دستگاه مسافت یاب دریک اتشبار
budget item
U
اقلامی که به دستور فرمانده قیمت ان ازبودجه یکان کسر میشود
saluting battery
U
توپ اجراکننده تیر سلام اتشبار تیر سلام
battery control central
U
مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
warlock
U
جادوگر مرد که فرمانده زنان جادوگر است
visit of courtesy
U
بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
support command
U
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
task unit
U
نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
rear commodore
U
سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
air defense commander
U
فرماندهی پدافند هوایی فرمانده پدافند هوایی یک منطقه
planning guidance
U
راهنمای طرح ریزی راهنمای طرح ریزی فرمانده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com