Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
implicit obedience
U
فرمانبرداری بدون اعتراض
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
retour sans protet
U
اعاده بدون اعتراض
challenges
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenged
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
challenge
U
مورد اعتراض یا تردید قراردادن اعتراض و ایراد به عضویا اعضا هیات منصفه انتخاب شده
protestingly
U
بطور اعتراض ازروی اعتراض
orderliness
U
فرمانبرداری
subordination
U
فرمانبرداری
obedience
U
فرمانبرداری
submissively
U
از روی فرمانبرداری
obeys
U
فرمانبرداری کردن
obeying
U
فرمانبرداری کردن
obedienlv
U
ازروی فرمانبرداری
obeyed
U
فرمانبرداری کردن
submission
U
فرمانبرداری اطاعت
obey
U
فرمانبرداری کردن
service
U
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
serviced
U
اطاعت و فرمانبرداری عبادت و نماز
passive obedience
U
فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
obsequy
U
مجلس ترحیم یا تجلیل متوفی فرمانبرداری
protested
U
اعتراض اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض اعتراض کردن
protests
U
اعتراض اعتراض کردن
protest
U
اعتراض اعتراض کردن
without any reservation
U
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally
U
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed
U
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest
U
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest
U
بدون اهمیت
[بدون جلب توجه]
independently
U
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism
U
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis
U
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law
U
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous
U
بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand
U
بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched
U
بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed
U
بدون اضطراب بدون کشش
challenged
U
اعتراض
impugnment
U
اعتراض
objection
U
اعتراض
challenge
U
اعتراض
condemnations
U
اعتراض
protestation
U
اعتراض
protesting
U
اعتراض
remonstrance
U
اعتراض
condemnation
U
اعتراض
protested
U
اعتراض
protests
U
اعتراض
protestations
U
اعتراض
impugnation
U
اعتراض
protest
U
اعتراض
challenges
U
اعتراض
exception
U
اعتراض
impeachment
U
اعتراض
power of reservation
U
حق اعتراض
animadversion
U
اعتراض
exceptions
U
اعتراض
contestation
U
اعتراض
objections
U
اعتراض
fuss
U
اعتراض کردن
implicit
U
بلا اعتراض
impugn
U
اعتراض کردن
impugned
U
اعتراض کردن
fusses
U
اعتراض کردن
fussed
U
اعتراض کردن
protest
U
اعتراض کردن
to a on or upon
U
اعتراض کردن بر
contest
U
اعتراض داشتن بر
contest
U
اعتراض کردن
contested
U
اعتراض کردن
contesting
U
اعتراض داشتن بر
protest
U
اعتراض رسمی
contesting
U
اعتراض کردن
contests
U
اعتراض داشتن بر
contests
U
اعتراض کردن
objectionable
U
قابل اعتراض
objector
U
اعتراض کننده
to e. a protest
U
اعتراض کردن
squawked
U
اعتراض کردن
to enter a protest
U
اعتراض کردن
squawk
U
اعتراض کردن
unquestionable
U
غیرقابل اعتراض
impugnable
U
قابل اعتراض
fussing
U
اعتراض کردن
exceptionable
U
اعتراض پذیر
objectors
U
اعتراض کننده
squawks
U
اعتراض کردن
impugning
U
اعتراض کردن
impugns
U
اعتراض کردن
obtest
U
اعتراض کردن
unobjectionable
U
اعتراض ناپذیر
kicker
U
اعتراض کننده
objects
U
اعتراض داشتن
protest for non acceptance
U
اعتراض نکول
remonstrance
U
تعرض اعتراض
unlikely
U
قابل اعتراض
defiance
U
مقاومت اعتراض
contestable
U
قابل اعتراض
objects
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض کردن
objecting
U
اعتراض داشتن
objected
U
اعتراض کردن
objected
U
اعتراض داشتن
challengeable
U
قابل اعتراض
unquestioning
U
غیرقابل اعتراض
demurrant
U
اعتراض کننده
demurrable
U
اعتراض پذیر
controvertible
U
قابل اعتراض
disputable
U
اعتراض پذیر
condemnable
U
قابل اعتراض
contested
U
اعتراض داشتن بر
take exception to
U
اعتراض کردن به
demurrer
U
اعتراض کننده
object
U
اعتراض کردن
object
U
اعتراض داشتن
indirect objects
U
اعتراض داشتن
protesting
U
اعتراض کردن
protesting
U
اعتراض رسمی
direct objects
U
اعتراض کردن
except
U
اعتراض کردن
exept
U
اعتراض کردن
direct objects
U
اعتراض داشتن
protests
U
اعتراض رسمی
bill of exception
U
اعتراض نامه
protests
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض کردن
protested
U
اعتراض رسمی
fulminate
U
اعتراض کردن
indirect objects
U
اعتراض کردن
fulminated
U
اعتراض کردن
appose
U
اعتراض کردن
fulminates
U
اعتراض کردن
impugning
U
مورد اعتراض قراردادن
direct objects
U
کالا اعتراض کردن
demurrer
U
اعتراض بصلاحیت دادگاه
And exactly what do you mean by that ?
U
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
object
U
کالا اعتراض کردن
impugn
U
مورد اعتراض قراردادن
objected
U
کالا اعتراض کردن
impugned
U
مورد اعتراض قراردادن
impugns
U
مورد اعتراض قراردادن
objecting
U
کالا اعتراض کردن
confrontational
U
رفتار همراهبا اعتراض
indirect objects
U
کالا اعتراض کردن
objectionably
U
بطور قابل اعتراض
objects
U
کالا اعتراض کردن
Whoever else that may object .
U
هر کس دیگه که اعتراض کند
adhominem
U
حمله یا اعتراض به اشخاص
to take exception to anything
U
به چیزی اعتراض کردن
condemnations
U
محکوم کردن اعتراض
to cry shame upon
U
اعتراض سخت بر...کردن
condemnation
U
محکوم کردن اعتراض
disputability
U
قابل اعتراض بودن
to protest against something
U
به چیزی اعتراض کردن
impugned
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
put one's foot down
<idiom>
U
با تمام وجود اعتراض کردن
The people protested vocally.
U
صدای مردم درآمد ( اعتراض )
impugns
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
loud-mouthed
U
اهل جیغ و داد و اعتراض
impugning
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
to plead against a decision
U
نسبت به تصمیمی اعتراض کردن
to venture on an objection
U
باجرات اعتراض به کسی کردن
impugn
U
مورد اعتراض یا تکذیب قراردادن
protest
U
اعتراض به رای داور کشتی
sit-ins
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
contesting
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protesting
U
اعتراض به رای داور کشتی
contested
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protested
U
اعتراض به رای داور کشتی
contests
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
protests
U
اعتراض به رای داور کشتی
contest
U
مورد تردید یا اعتراض قراردادن
animadvert
U
اعتراض کردن متوجه شدن
sit-in
U
حضور درمحلی بعنوان اعتراض
I take exception to the tone of your remarks.
U
من به لحن سخنان شما اعتراض می کنم.
litigating
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
questions
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigated
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
litigate
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
questioned
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
litigates
U
دعوی کردن مورد اعتراض قراردادن
fin de non recevoir
U
رد کردن شکایت یا اعتراض طرف مقابل
question
U
مورد تردیدیا اعتراض قرار دادن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
What kind of talk is that ? I object to your remarks (state ments)
U
این چه فرمایش است می فرمایید ! ( در مقام اعتراض )
I strongly protest against such allegations!
U
من به شدت به این گونه اتهامات اعتراض می کنم!
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
protest flag
U
پرچم قرمز کوچک بعلامت اعتراض راننده قایق
. Why,what was the harm?
U
چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
hooted
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoot
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoots
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting
U
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
recoilless
U
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate
U
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
silence gives consent
U
سکوت موجب رضایت است عدم اعتراض کاشف از اذن است
his conduct is object
U
رفتارش قابل اعتراض است رفتارش رضایتبخش نیست
provisional frame
U
ان بخش از بازی بولینگ که گوی موقعی پرتاب شده که بخش قبلی مورد اعتراض است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com