Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
eye cup
U
فرفی که چشم رادران نگاه داشته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
kept
U
نگاه داشته
pent up
U
دریک جا نگاه داشته شده
it is in good keep
U
خوب نگاه داشته یاحفافت شونده
lagan
U
کالایی که درته دریابا گویهای نگاه داشته باشد
distaff
U
التی که گلوله پشم نریشته راروی ان نگاه داشته و پس ازریشتن بدور دوک می پیچند
wet bulb termometere
U
ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
One day I want to have a horse of my very own.
U
روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
delta clock
U
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
adverbial
U
فرفی
gyle fat
U
فرفی که درابجوسازی برای تخمیربکارمیرود
gyle tun
U
فرفی که درابجوسازی برای تخمیربکارمیرود)
cornucopia
U
فرفی شبیه بشاخ یا قیف
to dash a vessel to pieces
U
فرفی را خرد یا ریز ریزکردن
kench
U
تغاری که ماهی یاپوست رادران نمک میزنند
kheda
U
کدا:خانهای که فیلهای وحشی رادران گرفتارمیسازند
fire pot
U
فرفی که ازاتش یامواداتشگیرپرکرده پرت میکردند
to gauge a vessel
U
مظروف فرفی راپیمودن یااندازه گرفتن
dripping pan
U
فرفی که چکیده کباب دران میریزد
crazing mill
U
اسیاب یا کارخانهای که قلع معدنی رادران خرد میکنند
lich gate
U
سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
drainer
U
خشک اندازنده فرفی که اب چیزهای دیگرراخشک میاندازد
etna
U
فرف کوچکی که اندک ابی رادران بوسیله چراغ الکلی گرم میکنند
ostensorium
U
فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
gallonage
U
فرفیت چیزی بر حسب گالن تعداد گالنی که فرفی گنجایش دارد
monstrance
U
فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
gloat
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloated
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats
U
نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
keek
U
باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
look at me
U
بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
gig mill
U
ماشین خوابدارکردن پارچه کارخانهای که پارچه رادران خوابدارم
glance
U
نگاه نگاه مختصر
glances
U
نگاه نگاه مختصر
glanced
U
نگاه نگاه مختصر
worksheet
U
ی داشته باشد
in prospective
U
انتظار داشته
keep your peck up
U
دل داشته باشد
hydroxide
U
داشته باشد
in prospect
U
انتظار داشته
he has passed the chair
U
ریاست داشته است
tripod
U
چیزی که سه پایه داشته
tripods
U
چیزی که سه پایه داشته
if any
U
اگر داشته باشد
you bet
U
یقین داشته باش
be a man
U
مردانگی داشته باشید
keep your peck up
U
جرات داشته باشید
he had need remember
U
بایستی بخاطر داشته باشید
ineffectively
U
بی انکه اثری داشته باشد
frothily
U
بی انکه مغزیامعنی داشته باشد
Be patient .
U
صبر داشته باش ( حوصله کن )
the u states
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
He has become too big for his boots. He is getting above himself .
U
هوا( یابو ) ورش داشته
Be of good courage .
U
قوت قلب داشته باشید
the u kingdom
U
کشوری که پادشاه داشته باشد
par for the course
<idiom>
U
تنها چیزیکه انتظار داشته
Keep an eye on things.
U
هوای کاررا داشته باش
As much as you wish to have .
U
هر قدر که میل داشته با شید
irrelatively
U
بی انکه وابستگی داشته باشد
paralleling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
Moderation in all things.
<proverb>
U
در همه چیز اعتدال داشته باش.
parallel
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
walk (all) over
<idiom>
U
انجام هرکاری که دوست داشته باشه
numbly
U
بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
for no p reason
U
بی انکه دلیل خاصی داشته باشد
roundelay
U
تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
carbuncle
U
لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncles
U
لعلی که تراش محدب داشته باشد
off the point
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
I'd like to have a place of my own
[to call my own]
.
U
من منزل خودم را می خواهم داشته باشم.
paralleled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
irrelevantly
U
بدون اینکه وابستگی داشته باشد
It is immaterial how rich he may be .
U
مهم نیست چقدر ثروت داشته با شد
incomparably
U
بدون اینکه نظر داشته باشد
unauthorized
U
آنچه باید مجوز داشته باشد
ukase
U
فرمان امیراتور که قوت قانونی داشته
parallels
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
Make sure the statuette doesnt topple over .
U
هوای مجسمه را داشته باش که نیافتد
parallelled
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
parallelling
U
اگر به توجه نیاز داشته باشند
actual job
[job held]
[occupation held]
U
پیشه در حال حاضر نگه داشته شده
inefficaciously
U
ناسودمندانه بی انکه سودیا فایدهای داشته باشد
corporate town
U
شهری که حقوق بلدی داردومیتواندشهرداری داشته باشد
You cannot have it both ways .
<proverb>
U
نمى توانى هم این را داشته باشى هم آنرا .
Whay keep a dog and bark yourself?.
<proverb>
U
چرا سگ نگه داشته اى و خود پارس مى کنى؟.
harpy
U
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
corporator
U
گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
reefer
U
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
pointlessly
U
بی انکه معنی ویژه یا لطفی داشته باشد
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
reefers
U
خودرویی که اطاقک عایق حرارت داشته باشد
gazebo
U
عمارت تابستانی که چشم اندازخوبی داشته باشد
large ship
U
کشتی که بیش از 731 مترطول داشته باشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
titular charge daffaires
U
کاردارسفارتخانه در حالی که اختیارات خاص داشته باشد
four in hand
U
گردونه چهار اسبه که یک راننده داشته باشد
four by four
U
خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
on occasion
U
لدی الاقتضا هر وقت موقعیت داشته باشد
harpies
U
جانوری که تن ورخسار زن وبال وچنگال مرغ را داشته
fieldsman
U
کسیکه دربازی توپ رانگاه داشته برمیگرداند
lugger
U
زورق بادبانی که یک یا چندبادبان چهار گوش داشته باشد
alternate
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
love thy neighbour as thyself
U
همسایه یا نوع خود را مانندخود دوست داشته باش
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
set in
<idiom>
U
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
alternates
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
alternated
U
که دو اپراتور می توانند به یک فایل همزمان دستیابی داشته باشند
chimeras
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
chimera
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
Would you care for a cup of coffee?
U
آیا دوست دارید یک لیوان قهوه داشته باشید؟
convalescent center
U
یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
What effect do you think the changes will have on you?
U
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
chimaera
U
جانوری که سرشیر وبدن ببرودم مار داشته است
toneme
U
لفظی که درالسنه اهنگی تلفظ خاصی داشته باشد
i insist on your being present
U
جدا` عقیده دارم که شما بایدحضور داشته باشید
pay d.
U
خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
boroughs
U
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
borough
U
شهریاقصبهای که وکیل به مجلس بفرستدیاانجمن شهرداری داشته باشد
fractional reserve banking
U
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
to drag in a subject
U
موضوعی رابدون انکه ضرورت داشته باشد بمیان اوردن
double coincidence of wants
U
نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
over crowding
U
تعداد ساکنین از میزانی که قانون مسکن مقرر داشته است
That's the end of our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
laid paper
U
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
So much for our holiday.
U
این هم از تعطیلاتمان.
[یک چیزی یا موقعیتی نگذاشت تعطیلات داشته باشند.]
nominative subject
U
اسم یا ضمیری که بعلت میندبودن حالت فاعلی داشته باشد
few
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewer
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
fewest
U
تعداد 7 هواپیما یا کمتر از ان که در درگیری هوایی شرکت داشته باشند
I don't think there's any question about it.
U
من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
over voltage protection
U
وسیلهای که باعث میشود منبع تغذیه حد مط لوب را داشته باشد
power
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
cons
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conned
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con
U
در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
nunc pro tunc
U
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
powering
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
powered
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
interlocking directorate
U
حالتی که شخص واحد ریاست چندین کمپانی رقیب را داشته باشد
quantum meruit
U
هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
controlling company
U
موسسهای که یک یا چندموسسه دیگر را تحت کنترل یاتملک داشته باشد paterncompany
rates
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate
U
بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
powers
U
منبع تغذیه که میتواند حتی پس از خرابی برق نیرو داشته باشد
CD quality
U
چیزی که میتواند کیفیت ضبط مشابه با دیسک فشرده داشته باشد
reserve
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
to reinvent the wheel
<idiom>
U
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
reserves
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
id
U
کلمه رمز یا کلمهای کاربری را مشخص میکند تا به سیستم دستیابی داشته باشد
autos
U
امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
auto
U
امکان تکرار مجدد حرف در صورتی که کلید پایین نگه داشته شود
universal time
U
زمان که به گردش زمین بستگی داشته باشد و لذا بطورمطلق یکسان نمیباشد
doubled
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
fixes
U
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
doubled up
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
identities
U
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
double
U
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
identity
U
تابع منط قی که تنها خروجی آن درست است که عملوندها یک ارزش را داشته باشند
fix
U
فضایی در رکورد ذخیره شده که یک حجم خاص داده میتواند داشته باشد
cartel
U
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
cartels
U
اتحادیه شرکتهایی که سعی دارند بازار کالایی را دراختیار خود داشته باشند
addressing
U
بزرگترین محلی که یک برنامه مشخص یا CPU میتواند مستقیما به آن دستیابی داشته باشد
reserving
U
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
leers
U
نگاه چپ
i say
U
نگاه کن
ganders
U
: نگاه
gloatingly
U
با نگاه
gander
U
: نگاه
by sight
U
از نگاه
leers
U
نگاه کج
observantion
U
نگاه
looked
U
نگاه
look
U
نگاه
slant
U
نگاه کج
slanted
U
نگاه کج
slants
U
نگاه کج
glimpses
U
نگاه کم
glimpsed
U
نگاه کم
glimpse
U
نگاه کم
leer
U
نگاه کج
glimpsing
U
نگاه کم
look here
U
نگاه کن
leer
U
نگاه چپ
leered
U
نگاه کج
leered
U
نگاه چپ
leering
U
نگاه کج
leering
U
نگاه چپ
looks
U
نگاه
regarded
U
نگاه
regard
U
نگاه
regards
U
نگاه
view
U
نگاه
monitors
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
minimal tree
U
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
passwords
U
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
customs of war
U
اداب مربوط به جنگ که بدون انکه قدرت قانونی داشته باشد موردقبول دولتهاست
password
U
کلمه یا مجموعه حروف که کاربر را معرفی میکند تا بتواند به سیستم دستیابی داشته باشد
monitored
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
monitor
U
مداری که منبع الکتریسیته را قط ع میکند اگر خطا داشته باشد یا قطعهای را خراب کند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com