Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
assumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
preconditioned
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
premised
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
presumed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
presupposed
<adj.>
<past-p.>
U
فرضیه مقدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
premise
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
premised
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
premisses
U
فرض قبلی فرضیه مقدم
Other Matches
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pre preference
U
مقدم بر سهام مقدم
hypothesis
U
فرضیه
hypotheses
U
فرضیه
theory
U
فرضیه
accidentalism
U
فرضیه
theories
U
فرضیه
Q.E.D
U
فرضیه
postulation
U
فرضیه
hypothesis testing
U
فرضیه ازمایی
evolution
U
فرضیه سیرتکامل
null hypothesis
U
فرضیه صفر
contraction hypothesis
U
فرضیه انقباض
validation of a hypothesis
U
اعتبار یک فرضیه
relativity
U
فرضیه نسبی
voluntarism
U
فرضیه ارادی
whorf's hypothesis
U
فرضیه وورف
theories
U
نگره فرضیه
drainage hypothesis
U
فرضیه زهکشی
design assumption
U
فرضیه حساب
approximate assumption
U
فرضیه تقریب
theory
U
نگره فرضیه
alternative hypothesis
U
فرضیه مقابل
validation of a hypothesis
U
تحقق پذیری یک فرضیه
sciametry
U
فرضیه کسوف وخسوف
theory
U
فرضیه علمی تعلیم
relative income hypothesis
U
فرضیه درامد نسبی
absolute income hypothesis
فرضیه درآمد مطلق
prerecognition hypothesis
U
فرضیه پیش شناخت
natural rate hypothesis
U
فرضیه نرخ طبیعی
continuum hypothesis
[CH]
U
فرضیه پیوستار
[ریاضی]
theories
U
فرضیه علمی تعلیم
planetesimal hypothesis
U
فرضیه ذرات سیارهای
headmost
U
مقدم
antecessor
U
مقدم
aforehand
U
مقدم
previous
U
مقدم
frontline
U
خط مقدم
proleptic
U
مقدم
preferent
U
مقدم
prior to
U
مقدم بر
preeminent
U
مقدم
premiering
U
مقدم
advancing
U
مقدم
preferred
U
مقدم
precedents
U
مقدم
premiers
U
مقدم
advance
U
مقدم
prior
U
مقدم
advances
U
مقدم
premier
U
مقدم
leading
U
مقدم
beforehand
U
مقدم بر
premieres
U
مقدم
premiered
U
مقدم
premiere
U
مقدم
precedent
U
مقدم
to collapse
U
بهم خوردن
[مذاکره یا فرضیه]
legal fiction
U
فرض قانونی فرضیه حقوقی
evolutionist
U
معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
to collapse
U
درهم شکستن
[مذاکره یا فرضیه]
to collapse
U
موفق نشدن
[مذاکره یا فرضیه]
polygenism
U
فرضیه تحد دمبدا بشر
leading edge
U
لبه مقدم
vaward
U
مقدم پیشقراول
forego
U
مقدم بودن بر
antecedents
U
مقدم مقدمه
preferred shares
U
سهام مقدم
front lines
U
خطوط مقدم
leading zero
U
صفر مقدم
preferential
U
مقدم ترجیحی
precedents
U
ماقبل مقدم
entrepreneur
U
مقدم کمپانی
gilt-edged
U
مقدم ممتاز
preferent claims
U
دعاوی مقدم
gilt edged
U
مقدم ممتاز
antecedent
U
مقدم مقدمه
entrepreneurs
U
مقدم کمپانی
precedents
U
مقدم بر مسبوق به
front lines
U
خط مقدم جبهه
forward observer
U
دیدبان مقدم
preoccupation
U
کار مقدم
preoccupations
U
کار مقدم
transpose
U
مقدم وموخرکردن
leading zeros
U
صفرهای مقدم
first
U
یکم مقدم
advanced
U
جلویی مقدم
transposes
U
مقدم وموخرکردن
transposing
U
مقدم وموخرکردن
precede
U
مقدم بودن
precedes
U
مقدم بودن
advance observer
U
دیدبان مقدم
foregoes
U
مقدم بودن بر
forgoes
U
مقدم بودن بر
forgoing
U
مقدم بودن بر
precedent
U
ماقبل مقدم
forward command post
U
پاسگاه مقدم
precedent
U
مقدم بر مسبوق به
apriori
U
مقدم بر تجربه
forgone
U
مقدم بودن بر
forwent
U
مقدم بودن بر
null hypothesis
U
فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
kinetic theory
U
فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
coherence
U
فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
permanent income hypothesis
U
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
primers
U
ماده منفجره مقدم
primer
U
ماده منفجره مقدم
modus ponens
U
وضع مقدم
[ریاضی]
advanced landing field
U
پایگاه هوایی مقدم
gilt edge
U
مقدم درجه اول
acorns
U
گروه امادی مقدم
advanced landing field
U
پایگاه فرود مقدم
forward air controller
U
نافر مقدم هوایی
advanced fleet anchorage
U
لنگرگاه مقدم ناوگان
acorn
گروه آمادی مقدم
permute
U
مقدم و موخر کردن
aircontroller
U
نافر مقدم هوایی
it takes of the others
U
بردیگران مقدم است
theorize
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized
U
فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
advance section
U
قسمت مقدم در منطقه مواصلات
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
to give priority to
U
پیشی دادن به مقدم دانستن بر
advance base
U
پایگاه مقدم صحنه عملیات
thermostatics
U
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
brown major
U
براون مقدم یاانکه زودتر به اموزشگاه امده است
this duty precedes all others
U
این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
what is
U
فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
stagnation thesis
U
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
hooks
U
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook
U
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
rationalism
U
سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
permanent income hypothesis
U
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
zero compression
U
روندی که حافظه را ازصفرهای مقدم بدون معنی که در سمت چپ ارقام بابیشترین معنی قرار دارند پاک میکند
antedated cheque
U
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
masters
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
master
U
ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
malthusian theory of population
U
فرضیه جمعیت مالتوس چون ازدیاد جمعیت جهان باتصاعد هندسی و افزایش منابع اغذیه به شکل تصاعدحسابی است باید جمعیت کنترل شود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com