Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
refer
U
فرستادن بازگشت دادن
referred
U
فرستادن بازگشت دادن
refers
U
فرستادن بازگشت دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
accred it
U
با استوارنامه فرستادن اعتبارنامه دادن
schools
U
بمدرسه فرستادن درس دادن
school
U
بمدرسه فرستادن درس دادن
frankest
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franker
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franked
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
frank
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franks
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
franking
U
اجازه عبور دادن مجانا فرستادن
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
relapses
U
بازگشت
returns
U
بازگشت
recursion
U
بازگشت
relapsing
U
بازگشت
reversion
U
بازگشت
flyback
U
بازگشت
recovery
U
بازگشت
returned
U
بازگشت
recoveries
U
بازگشت
relapsed
U
بازگشت
recesses
U
بازگشت
return
U
بازگشت
recess
U
بازگشت
hark back
U
بازگشت
recession
U
بازگشت
recessions
U
بازگشت
adverence
U
بازگشت
returning
U
بازگشت
relapse
U
بازگشت
regression
U
بازگشت
return to zero
U
با بازگشت به صفر
cannot
U
بازگشت شود به کن
return key
کلید بازگشت
return address
U
نشانی بازگشت
return account
U
حساب بازگشت
reentry point
U
نقطه بازگشت
retrace interval
U
دوره بازگشت
retrace period
U
دوره بازگشت
return to zero
U
بازگشت به صفر
retrace time
U
دوره بازگشت
returnee
U
بازگشت کننده
returnees
U
بازگشت کننده
come back
U
بازگشت بازیگر
come around
U
بازگشت کردن به
chare
U
کردن بازگشت
carriage return
U
بازگشت نورد
electron recoil
U
بازگشت الکترون
char
U
کردن بازگشت
charring
U
کردن بازگشت
returns
U
اعاده بازگشت
returning
U
اعاده بازگشت
returned
U
اعاده بازگشت
chars
U
کردن بازگشت
return
U
اعاده بازگشت
line of retreat
U
خط بازگشت یکانها
recursivity
U
خاصیت بازگشت
cr
U
بازگشت نورد
return interval
U
دوره بازگشت
reversibility
U
بازگشت پذیری
repatriated
U
بازگشت به وطن
repercussions
U
بازگشت پسزنی
repatriates
U
بازگشت به وطن
regression
U
بازگشت به گذشته
references
U
بازگشت مرجع
homing pigeon
U
بازگشت کبوتر
homing pigeons
U
بازگشت کبوتر
irreversible
U
بازگشت ناپذیر
reference
U
بازگشت مرجع
repatriate
U
بازگشت به وطن
rz
U
بازگشت به صفر
repatriating
U
بازگشت به وطن
regress
U
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
non return to zero
U
بدون بازگشت به صفر
non renewable resource
U
منبع بازگشت ناپذیر
curtain call
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
regression
U
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
recurrent
U
راجعه بازگشت کننده
reference
U
کتاب بس خوان بازگشت
ball return
U
بازگشت گوی بولینگ
reversible figures
U
شکلهای بازگشت پذیر
references
U
کتاب بس خوان بازگشت
nrz
U
بدون بازگشت به صفر
payoff period
U
دوره بازگشت سرمایه
flyback power supply
U
توان اور بازگشت
step backwards
U
بازگشت
[به حالت کم توسعه]
kickback power supply
U
توان اور بازگشت
activating
U
بازگشت بازیگر به زمین
reversible perspective
U
نمای بازگشت پذیر
activates
U
بازگشت بازیگر به زمین
activated
U
بازگشت بازیگر به زمین
activate
U
بازگشت بازیگر به زمین
recidivation
U
بازگشت به تکرار جنایات
curtain calls
U
بازگشت هنرپیشگان به صحنه
payout period
U
دوره بازگشت سرمایه
recidivism
U
بازگشت به تکرار جنایات
ball retour track
U
مسیر بازگشت گوی بولینگ
irretrievable
U
آنچه قابل بازگشت نیست
circulates
U
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
circulate
U
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
repatriating
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriate
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
repatriated
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
circulated
U
چرخش در یک دایره و بازگشت به محل اول
repatriates
U
ترک پناهندگی سیاسی و بازگشت به وطن
reconversion
U
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
holdup
U
بازگشت یا نگهداری یک مقدار یا خط ارتباطی یا بخشی از حافظه
walkabout
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
walkabouts
U
بازگشت بومی استرالیایی به زندگی صحرا گردی
dispatch
U
فرستادن
dispatches
U
فرستادن
dispatched
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
packs
U
فرستادن
pack
U
فرستادن
give off
<idiom>
U
فرستادن
sends
U
فرستادن
hand over
U
فرستادن
to send back
U
پس فرستادن
send in
U
فرستادن
send out
U
فرستادن
send round
U
فرستادن
sending
U
فرستادن
send
U
فرستادن
send back
U
پس فرستادن
despatched
U
فرستادن
despatches
U
فرستادن
to a. letter
U
فرستادن
despatching
U
فرستادن
to send off
U
فرستادن
to serve a subpoena on
U
فرستادن
dispateh
U
فرستادن
consign
U
فرستادن
consigned
U
فرستادن
consigning
U
فرستادن
remitting
U
فرستادن
despatch
U
فرستادن
remitted
U
فرستادن
remits
U
فرستادن
consigns
U
فرستادن
remit
U
فرستادن
return to base
U
بازگشت هواپیما به پایگاه به طور سالم هواپیمای بازگشتی
consignment
U
امانت فرستادن
returned
U
پس فرستادن عودت
send on
U
جداگانه فرستادن
mails
U
باپست فرستادن
mail
U
باپست فرستادن
returns
U
پس فرستادن عودت
missend
U
اشتباها فرستادن
remittances
U
فرستادن پول
to send down rain
U
باران فرستادن
send-ups
U
بزندان فرستادن
to send a message
U
پیام فرستادن
delegates
U
به نمایندگی فرستادن
pulsing
U
فرستادن موج
delegated
U
به نمایندگی فرستادن
send-up
U
بزندان فرستادن
send up
U
بزندان فرستادن
return
U
پس فرستادن عودت
remittance
U
فرستادن پول
delegate
U
به نمایندگی فرستادن
transmissibility
U
قابلیت فرستادن
call for some one
U
پی کسی فرستادن
to call for anyone
U
پی کسی فرستادن
forward
U
فرستادن رساندن
forwarded
U
فرستادن رساندن
imparadise
U
به بهشت فرستادن
issues
U
نشریه فرستادن
issued
U
نشریه فرستادن
to send on fools errand
U
پی نخودسیاه فرستادن
retransmit
U
دوباره فرستادن
to send for a person
U
بی کسی فرستادن
issue
U
نشریه فرستادن
missions
U
بماموریت فرستادن
mission
U
بماموریت فرستادن
delegating
U
به نمایندگی فرستادن
jamming
U
پارازیت فرستادن
consignments
U
امانت فرستادن
circularize
U
بخشنامه فرستادن به
returning
U
پس فرستادن عودت
radios
U
پیام رادیویی فرستادن
dispatched
U
عزیمت فرستادن پیام
to send to the press
U
برای چاپ فرستادن
radioing
U
پیام رادیویی فرستادن
to send for a person
U
عقب کسی فرستادن
despatching
U
عزیمت فرستادن پیام
radioed
U
پیام رادیویی فرستادن
despatching
U
روانه کردن فرستادن
re export
U
دوباره بیرون فرستادن
radiographic
U
پیام رادیوتلگرافی فرستادن
dispatches
U
عزیمت فرستادن پیام
dispatch
U
روانه کردن فرستادن
dispatch
U
عزیمت فرستادن پیام
to post a letter
[British English]
U
نامه ای را با پست فرستادن
transmissibility
U
فرا فرستادن پذیری
deliver
U
فرستادن توپ به هدف
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com