English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sheet washing U فرسایش رویی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
acrotic U رویی
decahedral U ده رویی
sauciness U با پر رویی
zincoid U رویی
outer U رویی
zincic U رویی
over- U رویی
over U رویی
barefacedness U گشاده رویی
cordiality U خوش رویی
overburden U مواد رویی
icosahedron U بیست رویی
mushroom growth U زود رویی
orthotropism U راست رویی
overburden U مصالح رویی
saucily U باپر رویی
swarthiness U سبزه رویی
surface soil U خاک رویی
surface deterioration U فرسودگی رویی
wearing course U لایه رویی
surface course U لایه رویی
superficial abrasion U سایش رویی
to show a bold front U پر رویی کردن
disgrace U فضاحت سیه رویی
grinders U سنگ رویی اسیاب
grinder U سنگ رویی اسیاب
cortices U لایه رویی روپوش
rubicundity U گلگونی سرخ رویی
cortex U لایه رویی روپوش
disgraced U فضاحت سیه رویی
disgraces U فضاحت سیه رویی
skin deep U فقط تا روی پوست رویی
You really are cheeky! U واقعا" عجب رویی داری !
diffidence U کم رویی ترس بیم از خود
tunicle U لباس رویی کشیش در عشاء ربانی
abrasions U فرسایش
erosion U فرسایش
fraying U فرسایش
depletion U فرسایش
attrition U فرسایش
wears U فرسایش
wear U فرسایش
abrasion U فرسایش
precession U فرسایش لوله
pot hole U دیگ فرسایش
erosive U فرسایش دهنده
weathring test U ازمایش فرسایش
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
soil erosion U فرسایش خاک
natural erosion U فرسایش طبیعی
rill erosion U فرسایش شیاری
selective erosion U فرسایش انتخابی
sever erosion U فرسایش نابهنجار
sheet washing U فرسایش سطحی
erosion U فرسایش وسایل
surface erosion U فرسایش سطحی
wind erosion U فرسایش بادی
natural erosion U فرسایش نابهنجار
electro erosion U فرسایش الکتریکی
scuffing U خراش فرسایش
beach erosion U فرسایش ساحلی
erodibility U قابلیت فرسایش
shore erosion U فرسایش ساحلی
scuff U خراش فرسایش
concrete erosion U فرسایش بتن
scuffed U خراش فرسایش
spark erossion U فرسایش الکتریکی
erodible U قابل فرسایش
erosion control U جلوگیری از فرسایش
scuffs U خراش فرسایش
bioerosion U فرسایش زیستی
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
attrition U فرسایش نیروها
weathering U فرسایش در اثرهوا
gully erosion U فرسایش خندقی
internal erosion U فرسایش داخلی
slopping U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slop U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
slopped U هر نوع لباس گشاد رویی روپوش کتانی پزشکان وامثال ان
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
attenuation U فرسایش انرژی موج
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
attenuation factor U ضریب فرسایش انرژی موج ضریب افت قدرت امواج
cascading windows U چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com