Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
externalised
U
فاهری ساختن
externalises
U
فاهری ساختن
externalising
U
فاهری ساختن
externalize
U
فاهری ساختن
externalized
U
فاهری ساختن
externalizes
U
فاهری ساختن
externalizing
U
فاهری ساختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
volt ampere meter
U
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
apparent recession
U
انحراف سمت فاهری ژیروسکوپ انحراف فاهری محور ژیروسکوپ
scareup
U
فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
self styled
U
فاهری
self-styled
U
فاهری
formfitting
U
فاهری
surface
U
فاهری
surfaced
U
فاهری
surfaces
U
فاهری
superficially
U
فاهری
apparent
U
فاهری
skin deep
U
فاهری
nominal
U
فاهری
outward
U
فاهری
seeming
U
فاهری
outwards
U
فاهری
exteriorize
U
فاهری دانستن
impedance
U
مقاومت فاهری
apparent density
U
تکاتف فاهری
apparent horizon
U
افق فاهری
apparent resistivity
U
مقاومت فاهری
apparent luminosity
U
درخشندگی فاهری
apparent magnitude
U
قدر فاهری
admittance
U
هدایت فاهری
apparent motion
U
حرکت فاهری
apparent power
U
توان فاهری
apparent error
U
خطای فاهری
assentation
U
رضایت فاهری
external
U
فاهری پدیدار
bulk gravity
U
چگالی فاهری
superficial
U
سرسری فاهری
externals
U
فاهری پدیدار
false parallax
U
پارالاکس فاهری
false horizon
U
افق فاهری
engineering stress
U
تنش فاهری
prime facie evidence
U
قرائن فاهری
pepper corn rent
U
اجاره فاهری
externality
U
احوال فاهری
artificial daylight
U
فلق فاهری
apparent velocity
U
سرعت فاهری
indicated horsepower
U
توان فاهری
apparent diameter
U
قطر فاهری
apparent wind
U
باد فاهری
glitz
U
گیرایی فاهری
extern
U
فاهری واقع در خارج
masquerading
U
قیافه فاهری بخوددادن
terrain relief
U
شکل فاهری زمین
coupling impedance
U
مقاومت فاهری پیوست
volt ampere hour meter
U
کنتور مصرف فاهری
of the surface
U
فاهری نمادادن رودادن
on the surface
U
فاهری نمادادن رودادن
redesign
U
سر وصورت فاهری دادن به
input impedance
U
مقاومت فاهری اولیه
inductive resistance
U
مقاومت فاهری القایی
impedance matrix
U
ماتریس مقاومت فاهری
impedance ratio
U
نسبت مقاومت فاهری
masqueraded
U
قیافه فاهری بخوددادن
reactance
U
مقاومت فاهری خازنها
masquerades
U
قیافه فاهری بخوددادن
masquerade
U
قیافه فاهری بخوددادن
pro forma
U
منباب فاهر فاهری
simulative
U
دارای شباهت فاهری
capacitive resistance
U
مقاومت فاهری خازن
soil morphology
U
شکل فاهری خاک
inductive impedance
U
مقاومت فاهری القائی
apparent solar year
U
سال فاهری شمسی
apparent precession
U
انحراف فاهری محور ژایرو
indicated airspeed
U
سرعت فاهری نسبت به هوا
apparent solar
U
روز شمسی فاهری روزشمسی
exterior
U
فاهری واقع در سطح خارجی
exteriors
U
فاهری واقع در سطح خارجی
impedance compensator
U
متعادل کننده مقاومت فاهری
relief
U
شکل فاهری و پست و بلندی
inductive impedance
U
مقاومت فاهری با جزء القائی
mechanical move
U
حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
formalization
U
انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
signalment
U
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
feinting
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feints
U
حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
limiting speed
U
بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
false parallax
U
تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
parallax
U
اختلاف جهت یا موقعیت فاهری یک جسم از دو زاویه دید مختلف
coriolis force
U
نیروی اینرسی فاهری که روی یک جسم با سرعت زاویهای داخل یک سیستم دوار در حرکت است
stroboscope
U
وسیلهای برای بی حرکت کردن فاهری جسم دوار یانوسان دار توسط پرتوافکنی متناوب
radio bearing
U
زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
external good order
U
اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
zincky
U
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zincy
U
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
zinky
U
بشکل روی دارای فاهری شبیه فلز روی
high oblique
U
عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
choke impedance
U
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance
U
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
editing run
U
در پردازش دستهای برنامه ویرایش کننده داده را از نظردرستی فاهری بررسی کرده و هر گونه اشتباه را برای تصحیح و ارائه مجدد مشخص میکند
pseudo random
U
قط عات حافظه RAM پویا , که قادر به تنظیم مجدد هستند و بنابراین فاهری مشابه قطعه , RAM ایستا دارند
smiley
U
فاهری که با حروف متن ایجاد میشود که به پیام پست الکترونیکی معنای واقعی دهد مثلاگ به معنای خنده و - غیگین است
pitot static system
U
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
virtual mass
U
مجموع جرم واقعی و جرم فاهری
shed
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding
U
خون جاری ساختن جاری ساختن
pin money
U
وجهی که شوهر به همسر خود برای حوایج خصوصی و شخصیش می پردازد و زن با صرف ان باید وضع فاهری خود رامتناسب با موقعیت اجتماعی شوهرش بیاراید
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
manufactured
U
ساختن
indite
U
ساختن
produced
U
ساختن
carbonize
U
کک ساختن
bulid
U
ساختن
put-up
U
ساختن
unifying
U
تک ساختن
unify
U
تک ساختن
fabrication
U
ساختن
unifies
U
تک ساختن
put up
U
ساختن
produces
U
ساختن
manufactures
U
ساختن
idolised
U
بت ساختن
invents
U
ساختن
miscreate
U
بد ساختن
fabricate
U
ساختن
bridges
U
پل ساختن
bridged
U
پل ساختن
fabricated
U
ساختن
fabricates
U
ساختن
fabricating
U
ساختن
bridge
U
پل ساختن
forborne
U
ساختن با
inventing
U
ساختن
invented
U
ساختن
pellet
U
حب ساختن
invent
U
ساختن
confect
U
ساختن
to t. up
U
ساختن
remakes
U
از نو ساختن
produce
U
ساختن
upbuild
U
ساختن
dree
U
ساختن با
remake
U
از نو ساختن
upgrading
U
ساختن
make
U
ساختن
to get along
U
ساختن
to go in with
U
ساختن با
mint
U
ساختن
pill
U
حب ساختن
pills
U
حب ساختن
create
U
ساختن
minted
U
ساختن
minting
U
ساختن
upgrades
U
ساختن
upgraded
U
ساختن
fashions
U
مد ساختن
composes
U
ساختن
compose
U
ساختن
generate
U
ساختن
fashioning
U
مد ساختن
generates
U
ساختن
generating
U
ساختن
fashioned
U
مد ساختن
fashion
U
مد ساختن
makes
U
ساختن
creates
U
ساختن
construct
U
ساختن
idolize
U
بت ساختن
upgrade
U
ساختن
idolising
U
بت ساختن
to make away
U
ساختن
set up
U
ساختن
generated
U
ساختن
idolizing
U
بت ساختن
builds
U
ساختن
buildings
U
ساختن
build
U
ساختن
idolises
U
بت ساختن
idolized
U
بت ساختن
to make a shift
U
ساختن
mints
U
ساختن
constructed
U
ساختن
creating
U
ساختن
constructing
U
ساختن
constructs
U
ساختن
idolizes
U
بت ساختن
manufacture
U
ساختن
ostensible
U
شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
affiliates
U
مربوط ساختن
forges
U
اسنادساختگی ساختن
ensconcing
U
استحکامات ساختن
ensconces
U
استحکامات ساختن
ensconced
U
استحکامات ساختن
ensconce
U
استحکامات ساختن
loophole
U
مزغل ساختن
loopholes
U
مزغل ساختن
cog
U
شمش ساختن
nauseates
U
متنفر ساختن
nauseated
U
متنفر ساختن
forge
U
اسنادساختگی ساختن
to settle a persons hash
U
کارکسیرا ساختن
affiliating
U
مربوط ساختن
establish
U
ساختن برقرارکردن
incardinate
U
متران ساختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com