English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
clay water pipe U تنبوشه
tile U تنبوشه
tiles U تنبوشه
earthenware pipe U تنبوشه
water pipe U تنبوشه
spigot U سر تنبوشه
clay pipe U تنبوشه
flange U پیچ سر تنبوشه پخش کردن
flanges U پیچ سر تنبوشه پخش کردن
single space U در میان سطور فقط یک فاصله گذاردن تک فاصله کردن
following distance U فاصله بین وسائط نقلیه فاصله میان خودروها
point blank range U فاصله از محل تیراندازی تاهدف فاصله تا هدف
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
interval U فاصله اختلاف فاصله مدت زمان
spaces U فاصله دادن فاصله داشتن
space U فاصله دادن فاصله داشتن
drain U زهکش
draining U زهکش
gulleys U زهکش
drained U زهکش
gullies U زهکش
gully U زهکش
drains U زهکش
collecting drain U زهکش
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
pervious blanket U فرش زهکش
pervious blanket U لایه زهکش
underdrain U زهکش زیرزمینی
toe drain U زهکش پایه
drainage course U لایه زهکش
drainage cut U زهکش میانبر
drainage gallery U دالان زهکش
tail drain U نهر زهکش
drainage gallery U گالری زهکش
drainage well U چاه زهکش
collectors U راه اب زهکش
collector U راه اب زهکش
collector ditch U راه اب زهکش
collector drain U زهکش اصلی
drainage basin U حوزه زهکش
draining U کشیدن زهکش
drained U کشیدن زهکش
drained U زهکش فاضل اب
drains U زهکش فاضل اب
drains U کشیدن زهکش
drain U کشیدن زهکش
main drain U زهکش اصلی
drain U زهکش فاضل اب
waste pipe U لوله زهکش
drainpipes U زهکش ابگذر
drainpipe U زهکش ابگذر
drain embankment of dam U خاکریزی زهکش سد
draining U زهکش فاضل اب
joint drain U زهکش عمودی
alleyways U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alley U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
alleys U منطقه بین زمین سرویس وخط کناری فاصله بین بازیگران دوردست درزمین بیس بال فاصله از دیوارطرفین که گرفتن توپ در ان مشکل میشود
dry stone drain U زهکش خشکه چینی
catch pit U مجرای روباز زهکش
french drain U زهکش خشکه چینی
hole U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holed U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holing U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
holes U فاصله دو بازیگرفضای بین دو سوارکار که سوارکار سومی ازان بگذرد فاصله بین میله 1 بولینگ با2 یا 3 شکست دادن حریف باشروع بهتر
close march U راهپیمایی با فاصله جمع فرمان " فاصله جمع " درراهپیمایی
accross the slope system U شبکهای زیرزمینی که در ان زهکش ها خط بزرگترین شیب را قطع می کنند
admissions U دخول
ingoing U دخول
infare U دخول
intromission U دخول
admitance U دخول
penetration U دخول
arrival U دخول
introgression U دخول
entry U دخول
incoming U دخول
intrusion U دخول
intrusions U دخول
ingress U دخول
introit U دخول
arrivals U دخول
entree U دخول
admission U دخول
go no go U اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
intravasation U دخول ابگونهای در
reebtry U دخول مجدد
accessing U اجازه دخول
impervious U مانع دخول
admittance U ورود دخول
insinuation U دخول غیرمستقیم
access U اجازه دخول
reentrance U دخول مجدد
inlet U ورود دخول
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry instruction U دستورالعمل دخول
obtrusion U دخول ناخوانده
obtrusiveness U دخول ناخوانده
consummation of marriage U دخول در زناشویی
intrusiveness U دخول سرزده
inlets U ورود دخول
login U دخول به سیستم
entry condtion U شرط دخول
key entry U دخول کلیدی
entering through U مجرای دخول
log on U دخول به سیستم
water tight U مانع دخول اب
accession U دخول پیشرفت
inclusion U دخول شمول
entry side U جهت دخول
watertight U مانع دخول اب
entry point U نقطه دخول
accessed U اجازه دخول
admitance U اجازهء دخول
ingress and egress U دخول و خروج
accesses U اجازه دخول
log in U دخول به سیستم
tight U مانع دخول هوا یا اب
let in U اجازه دخول دادن
intrant U دخول رسمی وقانونی
entrance U حق ورود دروازهء دخول
entranced U حق ورود دروازهء دخول
entrances U حق ورود دروازهء دخول
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
tightest U مانع دخول هوا یا اب
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
insinuation U نفوذ دخول تدریجی
tighter U مانع دخول هوا یا اب
catch U بل گرفتن دخول پارو در اب
hilum U محل دخول رگ وپی
enter U اجازه دخول دادن
passport U وسیله دخول کلید
inlet U خور راه دخول
inlets U خور راه دخول
passports U وسیله دخول کلید
ingress U حق دخول اجازه ورود
keyboard enirv U دخول صفحه کلیدی
enters U اجازه دخول دادن
entered U اجازه دخول دادن
to let in U اجازه دخول دادن
manholes U محل دخول استوانهای شکل
initiatory U دخولی وابسته به ایین دخول
manhole U محل دخول استوانهای شکل
intrusions U دخول سرزده و بدون اجازه
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
intrusion U دخول سرزده و بدون اجازه
reentry phase U مرحله دخول مجدد موشک درجو
tight U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tightest U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
scope U منظور
aimed U منظور
viewing U منظور
viewed U منظور
view U منظور
purpose of the dam U منظور از سد
with a view to U به منظور
aim U منظور
purpose U منظور
sake U منظور
pricks U منظور
purposes U منظور
meanings U منظور
meaning U منظور
intention U منظور
objectless U بی منظور
pricking U منظور
pricked U منظور
prick U منظور
views U منظور
with the intention of U به منظور
with the view of U به منظور
aims U منظور
intentions U منظور
purposeless U بی منظور
snorkels U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
initiatory rites U ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
snorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
schnorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
to what purpose U برای چه منظور
allocating U منظور کردن
allocates U منظور کردن
allocate U منظور کردن
to make allowance U منظور کردن
whereto U بچه منظور
scope U منظور مفاد
appropriated <adj.> <past-p.> U منظور شده
provided <adj.> <past-p.> U منظور شده
get at <idiom> U منظور داشتن
for publicity purposes U به منظور تبلیغ
objective U منظور ازعملیات
objective U هدف منظور
scope U منظور از عملیات
laid on <past-p.> U منظور شده
intention U قصد و منظور
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com