English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
incontrollable U غیر قابل جلوگیری
out of hand U غیر قابل جلوگیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
carrier U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers U پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
conscious error U خطای اپراتور که به سرعت تشخیص داده میشود ولی درهمان زمان قابل جلوگیری از آن نیست
preventable U قابل جلوگیری
preventible U قابل جلوگیری
quenchable U قابل جلوگیری
Other Matches
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
stoppages U جلوگیری
premunition U جلوگیری
stoppage U جلوگیری
obstruction U جلوگیری
interdiction U جلوگیری
interception U جلوگیری
obstructions U جلوگیری
arrest U سد جلوگیری
arrested U سد جلوگیری
restraints U جلوگیری
arrests U سد جلوگیری
restraint U جلوگیری
prevention U جلوگیری
forbiddance U جلوگیری
contraception U جلوگیری
countercheck U جلوگیری
debarment U جلوگیری
suppression U جلوگیری
restraining U جلوگیری کردن از
hinders U جلوگیری کردن
to provide against U جلوگیری کردن
to keep back U جلوگیری کردن از
suppressor U جلوگیری کننده
suppressive U جلوگیری کننده
restrain U جلوگیری کردن از
checks U جلوگیری کردن از
keep U جلوگیری کردن
rebuffs U جلوگیری کردن
rebuffing U جلوگیری کردن
prohibit U جلوگیری کردن
prohibiting U جلوگیری کردن
rebuffed U جلوگیری کردن
prohibits U جلوگیری کردن
keeps U جلوگیری کردن
hinder U جلوگیری کردن
rebuff U جلوگیری کردن
repessive U جلوگیری کننده
hindered U جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری کردن
rule out U جلوگیری کردن
bridling U جلوگیری کردن از
bridles U جلوگیری کردن از
preclusive U جلوگیری کننده
checked U جلوگیری کردن از
check U جلوگیری کردن از
contraception U جلوگیری از ابستنی
preservation U محافظت جلوگیری
bridled U جلوگیری کردن از
bridle U جلوگیری کردن از
inhibits U جلوگیری کردن
inhibit U جلوگیری کردن
holds U جلوگیری کردن
hold U جلوگیری کردن
irrepressible U جلوگیری نکردنی
birth control U جلوگیری از ابستنی
uncontrollable U غیرقابل جلوگیری
arrests U جلوگیری از سقوط
arrests U جلوگیری کردن
arrested U جلوگیری از سقوط
arrested U جلوگیری کردن
arrest U جلوگیری از سقوط
arrest U جلوگیری کردن
uncontrollably U غیرقابل جلوگیری
restrains U جلوگیری کردن از
erosion control U جلوگیری از فرسایش
preventing U جلوگیری کردن از
inhibition U جلوگیری از بروزاحساسات
inhibitions U جلوگیری از بروزاحساسات
preservative U ماده جلوگیری
preventive U عامل جلوگیری
prevents U جلوگیری کردن از
preventive U جلوگیری کننده
preservatives U ماده جلوگیری
preventability U قابلیت جلوگیری
prevenience U منع جلوگیری
preventing U جلوگیری کردن
checkless U غیرقابل جلوگیری
premune U ناشی از جلوگیری
prevent U جلوگیری کردن
controlment U اختیارداری جلوگیری
block age U جلوگیری انسداد
prevent U جلوگیری کردن از
prevented U جلوگیری کردن
prevented U جلوگیری کردن از
noise suppression U جلوگیری ازپارازیت
stopping U جلوگیری منع
inhibiter U جلوگیری کننده
inhibitive U وابسته به جلوگیری
inhibitor U جلوگیری کننده
prevents U جلوگیری کردن
repressed U جلوگیری شده
accident prevention U جلوگیری از سانحه
stopped U جلوگیری منع
interceptive U جلوگیری کننده
stops U جلوگیری منع
interdict U جلوگیری ممنوعیت
abatement U فروکش جلوگیری
pull up U جلوگیری کردن
letted U منع جلوگیری
hold in U جلوگیری کردن
stop U جلوگیری منع
quenchless U غیرقابل جلوگیری
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
achievable U قابل وصول قابل تفریق
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
sensible U قابل درک قابل رویت
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
contraceptives U وسیله جلوگیری از ابستنی
curb U جلوگیری لبه پیاده رو
contraceptive U وسیله جلوگیری از ابستنی
to avoid bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
nail U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
nails U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
preservatives U جلوگیری کننده از فساد
without restraint U ازادانه بدون جلوگیری
cutman U متخصص در جلوگیری ازخونریزی
obstructionist U کسیکه برای جلوگیری
curbed U جلوگیری لبه پیاده رو
preventative U پیشگیر جلوگیری کننده
repel U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
prohibitive U گران جلوگیری کننده
to avert bankruptcy U از ورشکستگی جلوگیری کردن
repelled U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repelling U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
repels U نپذیرفتن جلوگیری کردن از
curbs U جلوگیری لبه پیاده رو
to pull short U یک مرتبه جلوگیری کردن
nailed U از انتشارچیزی جلوگیری کردن
inhibits U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
snub U جلوگیری سرزنش کردن
prevenience U خاصیت جلوگیری کننده
stopper U توپی جلوگیری کننده
to resist heat U از نفوذگرما جلوگیری کردن
snubbed U جلوگیری سرزنش کردن
fire control U جلوگیری از اتش سوزی
snubbing U جلوگیری سرزنش کردن
snubs U جلوگیری سرزنش کردن
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
copy protection U جلوگیری از اعمال کپی
in order to prevent U برای جلوگیری کردن
inhibit U از بروزاحساسات جلوگیری کردن
preservative U جلوگیری کننده از فساد
stoppers U توپی جلوگیری کننده
control U بازرسی نظارت جلوگیری
controlling U بازرسی نظارت جلوگیری
controls U بازرسی نظارت جلوگیری
curbing U جلوگیری لبه پیاده رو
prohibitory U گران جلوگیری کننده
prohibitively U بطور جلوگیری کننده
antiskid treatment U عمل جلوگیری ازسر خوردن
get by U ازشکست و یاحادثه جلوگیری کردن
gateage U دریچه یابندبرای جلوگیری ازاب
echo suppression U جلوگیری یا تضعیف انعکاس صوت
water bailiffs U مامور جلوگیری از صید غیرمجاز
rib to prevent seepage U پشت بند جلوگیری از تراوش
preventive U عامل ممانعت جلوگیری کننده
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
antibiotics U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
to pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
safety regulations U ایین نامه جلوگیری از خطر
hinders U جلوگیری از ضربه زدن حریف
antibiotic U جلوگیری کننده ازصدمه به حیات
pick up oneself U از افتادن خود جلوگیری کردن
prevention of discrimination sub commiss U کمیسیون فرعی جلوگیری ازتبعیض
shrinkage prevention U وسیله جلوگیری از جمع شدگی
lacquer preservative U لاک جلوگیری کننده از فساد
buffer zones U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
buffer zone U منطقه جلوگیری ازخطر احتمالی
release denial U جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
head off <idiom> U مانع شدن از ،جلوگیری کردن
hindering U جلوگیری از ضربه زدن حریف
hindered U جلوگیری از ضربه زدن حریف
weak safety U جلوگیری درزمین مهاجم درجبهه او
hinder U جلوگیری از ضربه زدن حریف
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
copy protect U یچ برای جلوگیری از کپی گرفتن از یک دیسک
obstruction U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
stabilizer U وسیلهای که از نوسانات وتکان جلوگیری میکند
obstructions U حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
to avoid distortion of the results [produced] by ... U برای جلوگیری از اعوجاج نتایج توسط ...
to try to stop the march of time U تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com