Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
unutterable
U
غیر قابل توصیف
unutterably
U
غیر قابل توصیف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unaccountable
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
unaccountably
U
غیر مسئول غیر قابل توصیف
ineffable
U
شخص غیر قابل توصیف نگفتنی
describable
U
قابل توصیف
recommendable
U
قابل توصیف
termless
U
بی پایان غیر قابل توصیف
Other Matches
qualification
U
توصیف
narration
U
توصیف
descriptions
U
توصیف
delineation
U
توصیف
descriptor
U
توصیف گر
description
U
توصیف
shading
U
توصیف
self-explanatory
U
بی نیاز از توصیف
job description
U
توصیف شغلی
data descriptor
U
توصیف گر داده ها
qualifiers
U
توصیف کننده
descriptions
U
توصیف تشریح
characterization
U
توصیف شخصیت
description
U
توصیف تشریح
qualify
U
توصیف کردن
qualifies
U
توصیف کردن
delineator
U
توصیف کننده
qualifier
U
توصیف کننده
false description
U
توصیف غلط
indefinable
U
توصیف نشدنی
characterised
U
توصیف کردن
characterising
U
توصیف کردن
characterize
U
توصیف کردن
characterized
U
توصیف کردن
self explanatory
U
بی نیاز از توصیف
qalified
U
توصیف شده
characterises
U
توصیف کردن
indefinably
U
توصیف نشدنی
characterizing
U
توصیف کردن
characterizes
U
توصیف کردن
self explaining
U
بی نیاز از توصیف
indescribable
U
توصیف ناپذیر نامعلوم
task state descriptor
U
توصیف گر حالت کار
characterization
U
توصیف صفات اختصاصی
illusionism
U
نگارش یا توصیف منافر وهمی
task state descriptor
U
توصیف کننده وضعیت وفیفه
unspeakable
U
توصیف ناپذیر غیرقابل بیان
zoography
U
علم توصیف جانوران وخوی انان
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
Religion was portrayed in a negative way.
U
دین به شیوه ای منفی توصیف شده بود.
ccitt v.
U
در ارتباطات داده سری ای ازاستانداردها است که خصوصیات رابط را توصیف میکند
electrographic architecture
U
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Sophrosyne
U
وضعیت سالم ذهن توصیف شده با خویشتنداری اعتدال و آگاهی عمیق از نفس حقیقی که به شادی واقعی منجر میشود
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
The documentary tries to be truthful to the events.
U
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
sensible
U
قابل درک قابل رویت
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
describes
U
توصیف کردن وصف کردن
described
U
توصیف کردن وصف کردن
describe
U
توصیف کردن وصف کردن
portrays
U
توصیف کردن مجسم کردن
portray
U
توصیف کردن مجسم کردن
describing
U
توصیف کردن وصف کردن
portraying
U
توصیف کردن مجسم کردن
portrayed
U
توصیف کردن مجسم کردن
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
dictatorship of proletariat
U
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
historic character
U
[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
capable
U
قابل
abler
U
قابل
sensible
U
قابل حس
good
U
قابل
qualified
U
قابل
thorough paced
U
قابل
apt
U
قابل
acceptor
U
قابل
dissoluble
U
قابل حل
ablest
U
قابل
able
U
قابل
soluble
U
قابل حل
solvable
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
noticeable
U
قابل توجه
namable
U
قابل ذکر
judicable
U
قابل قضاوت
intelligible
U
قابل درک
justiciable
U
قابل دادرسی
inspirable
U
قابل تنفس
negotiated
U
قابل انتقال
regrettable
U
قابل تاسف
separable
U
قابل تفکیک
negotiate
U
قابل انتقال
changeable
U
قابل تغییر
insurable
U
قابل بیمه
interconvertible
U
قابل تبدیل
omissible
U
قابل حذف
numerable
U
قابل شمارش
investigable
U
قابل رسیدگی
inventible
U
قابل اختراع
inventible
U
قابل جعل
justifiable
U
قابل توجیه
irrecusable
U
غیر قابل رد
open cheque
U
چک قابل انتقال
livable
U
قابل معاشرت
irrigable
U
قابل ابیاری
nota bene
U
قابل توجه
detectable
U
قابل کشف
machinable
U
قابل تراش
merchantable
U
قابل معامله
merchantable
U
قابل فروش
mibeable
U
قابل استخراج
liveable
U
قابل معاشرت
minable
U
قابل استخراج
liveable
U
قابل زیستن
mentionable
U
قابل ذکر
meltable
U
قابل ذوب
digestible
U
قابل هضم
macroscopic
U
قابل رویت
maintainable
U
قابل نگاهداری
enforceable
U
قابل اجراء
enforceable
U
قابل اجرا
liveable
U
قابل زندگی
medicable
U
قابل معالجه
pivoting
U
قابل چرخش
mistakable
U
قابل اشتباه
livable
U
قابل زندگی
trustworthy
U
قابل اعتماد
limpsey
U
قابل انحناء
multiplicable
U
قابل تکثیر
limit of inflammability
U
حد قابل اشتعال
licensable
U
قابل اجازه
eligible
U
قابل انتخاب
leviable
U
قابل تحمیل
kenspeckle
U
قابل شناسایی
negotiating
U
قابل انتقال
drinkable
U
قابل اشامیدن
multipliable
U
قابل تکثیر
mobilizable
U
قابل تجهیز
moot
U
قابل بحث
selectively
U
قابل انتخاب
selective
U
قابل انتخاب
moveable
U
قابل تغییر
livable
U
قابل زیستن
limsy
U
قابل انحناء
limpsy
U
قابل انحناء
negotiates
U
قابل انتقال
mobile
U
قابل حرکت
regulable
U
قابل تعدیل
reimbursable
U
قابل پرداخت
remittable
U
قابل پرداخت
remediable
U
قابل علاج
remissible
U
قابل اغماض
redeemable
U
قابل ابتیاع
removable
U
قابل رفع
objectionable
U
قابل اعتراض
removable
U
قابل انتقال
removable
U
قابل عزل
vulnerable
U
قابل حمله
renderable
U
قابل ارائه
comprehensible
U
قابل درک
registrable
U
قابل ثبت
refrangible
U
قابل انکسار
reclaimable
U
قابل استرداد
reclaimable
U
قابل احیاء
handy
<adj.>
U
قابل استفاده
handiest
U
قابل استفاده
reconcilable
U
قابل تلفیق
handier
U
قابل استفاده
recoupable
U
قابل جبران
admissible
U
قابل قبول
adorable
U
قابل پرستش
refillable
U
قابل تعویض
reflexible
U
قابل انعکاس
distinct
U
قابل تشخیص
discernible
U
قابل تشخیص
discernible
U
قابل تمیز
refractile
U
قابل انکسار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com