English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
indefinable U غیر قابل تعریف
indefinably U غیر قابل تعریف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
default U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulting U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults U در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
parameter U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
parameters U ویژگی بنیادی قابل تعریف پارامتر
all points addressable mode U حالت گرافیکی که در آن هر پیکسل جداگانه قابل آدرس دهی است و رنگ و خصوصیات آن تعریف شده اند
redefinable U انچه مجددا قابل تعریف است
Other Matches
portrayal U تعریف
definiens U تعریف
explanations U تعریف
complimented U تعریف
portrayals U تعریف
complimenting U تعریف
extolment U تعریف
comkplimentarily U با تعریف
cell definition U تعریف سل
qualities U تعریف
circumscription U تعریف
quality U تعریف
compliments U تعریف
compliment U تعریف
descriptions U تعریف
description U تعریف
explanation U تعریف
definition U تعریف
definitions U تعریف
problem definition U تعریف مسئله
glorifies U تعریف کردن
glorify U تعریف کردن
definition of a problem U تعریف یک برنامهThe
unreel U تعریف کردن
undefined U تعریف نشده
recitations U تعریف موضوع
defining U تعریف کردن
recitation U تعریف موضوع
to crack up U تعریف کردن
glorifying U تعریف کردن
the d. article U حرف تعریف
anarthrous U بی حرف تعریف
traduce U تعریف کردن
defined U تعریف کردن
defines U تعریف کردن
extoll U تعریف کننده
extoller U تعریف کننده
say a good word for U تعریف کردن
traducing U تعریف کردن
traduces U تعریف کردن
traduced U تعریف کردن
self aggrandizement U تعریف از خود
field definition U تعریف فیلد
recounts U تعریف کردن
recounting U تعریف کردن
recounted U تعریف کردن
emblazon U تعریف کردن
recount U تعریف کردن
operational definition U تعریف عملیاتی
define U تعریف کردن
compliments U تعریف کردن از
praises U تعریف کردن
circular definition U تعریف دوری
praised U تعریف کردن
nosography U تعریف امراض
praise U تعریف کردن
he is well spoken of U از او تعریف می کنند
complimented U تعریف کردن از
honorable U شایان تعریف
macro definition U تعریف ماکرو
macro difinition U درشت تعریف
depictions U نگارش تعریف
praising U تعریف کردن
exponents U تعریف کننده
contextual definition U تعریف ضمنی
data definition U تعریف داده
complimentary U تعریف امیز
article U حرف تعریف
articles U حرف تعریف
macro definition U درشت تعریف
job definition U تعریف برنامه
complimenting U تعریف کردن از
definable U تعریف پذیر
block definition U تعریف بلوک
compliment U تعریف کردن از
exponent U تعریف کننده
depiction U نگارش تعریف
recoverable item U وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
friendly front end U طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
data definition language U زبان تعریف داده ها
ddl U زبان تعریف داده
undefined entry U فقره تعریف نشده
undefined label U برچسب تعریف نشده
well defined function U تابع خوش تعریف
user defined U تعریف یا انتخاب کاربر
definite a U The حرف تعریف چون
dd statement U دستور تعریف داده
Defined depth finder U تعریف عمق یاب
defined function U تابع تعریف شده
self flattering U تعریف کننده از خود
To blow ones own trumpet. U از خود تعریف کردن
system v interface definition U تعریف میانجی سیستم 5
data description language U زبان تعریف داده
domain of definition U دامنه تعریف [ریاضی]
self applauding U تعریف کننده از خود
clear-cut U درست تعریف شده
object oriented U تصویری که از بردارهای تعریف
redefining U دوباره تعریف کردن
partially defined U پاره تعریف شده
data definition statement U حکم تعریف داده ها
redefines U دوباره تعریف کردن
redefined U دوباره تعریف کردن
predefined U از پیش تعریف شده
redefine U دوباره تعریف کردن
dimensioning U تعریف اندازه چیزی
self prasise U خودفروشی تعریف از خود
portraiture U پیکر نگاری تعریف
message U قوانین از پیش تعریف شده که کد
messages U قوانین از پیش تعریف شده که کد
self congratulation U تعریف از خود تجلیل نفس
to plaster any one with praise U تعریف زیادبار کسی کردن
predefined process U فرایند از پیش تعریف شده
expression U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
user defined U تعریف شده توسط کاربر
self applause U تعریف وتمجید از خود خودستایی
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
quantification U معرفی عناصر یک جسم تعریف
expressions U تعریف یک مقدار یا متغیر در برنامه
He Spoke very highly of you. U از شما خیلی تعریف می کرد
predefined function U تابع از پیش تعریف شده
archival quality U مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
cock-and-bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
predefined process symbol U علامت فرایند از پیش تعریف شده
ambiguities U آنچه به روشنی تعریف نشده است
predefined process symbol U نماد فرایند از پیش تعریف شده
cock-and-bull stories U داستان جعلی برای تعریف ازخود
country file U را برای کشورهای مختلف تعریف میکند
He told us what the score was. U جریان را برایمان تعریف کرد ( گفت )
self aggrandizing U تعریف کننده از مقام خود خودبزرگساز
Do you know the definition (meaning) of this word? U تعریف این لغت رامی دانید ؟
ambiguity U آنچه به روشنی تعریف نشده است
cock and bull story U داستان جعلی برای تعریف ازخود
escrow U سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
dd name U برچسبی که دستور تعریف خاصی را مشخص میکند
user defined key U کلید تعریف شده توسط استفاده کننده
hot zone U ناحیه تعریف شده توسط استفاده کننده
Now I am going to tell you something. U حالا میخوام برات یه چیزی تعریف کنم.
Have a jock with somebody . U شوخی ( لطیفه ) برای کسی تعریف کردن
Give me a full account of the events. U جریان کامل وقایع را برایم تعریف کنید
prosopopoeia U تعریف شخص غایب بصورت متکلم وحده
the U حرف تعریف برای چیز یاشخص معینی
vdl U زبانی برای تعریف و معناشناسی زبانهای برنامه نویسی
polarities U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
types U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
polarity U تعریف اینکه سیگنال الکتریکی مثبت است یا متن
user defined function U عملکردی که توسط استفاده کننده تعریف شده است
type U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
typed U تعریف پردازنده یا انواع داده که یک متغیر در کامپیوتر دارد
ntsc U انجمن آمریکایی که استانداردها برای تلویزیون و ویدیو تعریف میکند
to recount something to someone [formal] U برای کسی چیزی را تعریف کردن [یکایک گفتن] [بازگفتن]
codepages U تعریف حرفی که توسط کلیدی از صفحه کلید ایجاد شده است
thankworthy U قابل تشکر قابل شکر
achievable U قابل وصول قابل تفریق
tenable U قابل مدافعه قابل تصرف
exigible U قابل مطالبه قابل پرداخت
exigible U قابل تقاضا قابل ادعا
changeable U قابل تعویض قابل تبدیل
observable U قابل مشاهده قابل گفتن
presumable U قابل استنباط قابل استفاده
adducible U قابل اضهار قابل ارائه
elastic U قابل کش امدن قابل انعطاف
flexile U قابل تغییر قابل تطبیق
bilable U قابل رهایی قابل ضمانت
combustible U قابل سوزش قابل تراکم
transferable U قابل واگذاری قابل انتقال
presentable U قابل معرفی قابل ارائه
sensible U قابل درک قابل رویت
presentable U قابل نمایش قابل تقدیم
capacities U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacity U حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
nomenclature U سیستم از پیش تعریف شده برای انتساب کلمات و نشانه ها به اعداد یا اصط لاحات
shortest U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
critical path analysis U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند تابه اهداف خود برسند و نیز PERT
pert U تعریف کارها و زمانی که هر یک نیاز دارند که برای رسیدن به هدف مرتب شده باشند
shorter U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
elastic banding U روش تعریف حدود تصویر روی صفحه کامپیوتر با محدود کردن اطراف آن با یک مرز
short U امکانی در ویندوز که به کاربر امکان تعریف یک نشانه و اتصال آن به یک فایل یا برنامه دیگر میدهد
patterns U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
pattern U محدوده الگوهای از پیش تعریف شده که برای پر کردن ناحیه تصویر به کار می روند
point set curve U منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
volt U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
volts U واحد SI توان الکتریکی که به عنوان ولتاژ یک مقاومت یک اهمی که جریان یک آمپر از آن می گذرد و تعریف میشود
file level model U نمونهای مربوط به تعریف ساختارهای داده برای کارایی بهینه برنامههای کاربردی یا بررسیهای پایگاه
protocol U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
defaults U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulting U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
protocols U ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
defaulted U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
soft keys U کلیدهای روی صفحه کلید که می توانند دارای معنای تعریف شدهای توسط استفاده کننده باشند
default U مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
visual display unit U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display terminal U ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
null cycle U زمان مورد نیاز برای چرخیدن درون یک برنامه کامل بدون تعریف دادههای جدید چرخه تهی
eia U استانداردی که سیگنالهای واسط را تعریف میکند و نیز نرخ ارسال و قدرتی که برای ارتباط ترمینال به مودم ها به کار می رود
macro U زبان برنامه نویسی که به برنامه نویس امکان تعریف و استفاده از دستورات ماکرو میدهد
narrates U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrating U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrate U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
narrated U داستانی را تعریف کردن داستان سرایی کردن
classed U در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com