English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inactivate U غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
passive element U یکان غیر فعال
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
oversea command U یکان خارج از کشور فرماندهی برون مرزی
arm U 1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
ejection U خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
activates U فعال کردن تخلیص کردن
activating U فعال کردن تخلیص کردن
activated U فعال کردن تخلیص کردن
activate فعال کردن
activated U فعال کردن
activates U فعال کردن
activating U فعال کردن
activate U فعال کردن
whip up <idiom> U فعال کردن
activate U فعال کردن
activation U فعال کردن
reactivate U دوباره فعال کردن
reactivated U دوباره فعال کردن
inactivate U غیر فعال کردن
reactivating U دوباره فعال کردن
commissioning the ship U فعال کردن کشتی
deactivate U غیر فعال کردن
deactivated U غیر فعال کردن
deactivates U غیر فعال کردن
deactivating U غیر فعال کردن
reactivates U دوباره فعال کردن
expelling U منفصل کردن بزور خارج کردن
expels U منفصل کردن بزور خارج کردن
expel U منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled U منفصل کردن بزور خارج کردن
noncontiguous facility U تاسیسات دور از یکان یاقسمت مربوط تاسیسات خارج از محوطه قسمتی
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
activates U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activating U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
activated U فعال کردن بفعالیت پرداختن بکارانداختن
deforested U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest U درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
dismissing U منفصل کردن یکان مرخص
dismiss U منفصل کردن یکان مرخص
dismisses U منفصل کردن یکان مرخص
regroup U دور هم جمع کردن یکان
regroups U دور هم جمع کردن یکان
regrouping U دور هم جمع کردن یکان
regrouped U دور هم جمع کردن یکان
evicting U خارج کردن خلع ید کردن
evicted U خارج کردن خلع ید کردن
evicts U خارج کردن خلع ید کردن
evict U خارج کردن خلع ید کردن
detaches U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
detach U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
reinforcing U در حال تقویت کردن یک یکان دیگر
detaching U جداکردن جدا کردن از یکان اصلی
passage of lines U عبور کردن ازخط یک یکان دیگر
suppresses U سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppress U سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
suppressing U سرکوب کردن اتش یافعالیت یک یکان
denationalizing U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize U از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
commands U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flanking U پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
command U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
flanked U پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
flank U پهلوی یکان احاطه کردن دور زدن پهلوها
commanded U یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
unmount U برای آگاه کردن سیستم عامل از اینکه دیسک درایو فعال نیست
extraction U خارج کردن
unship U خارج کردن
ejects U خارج کردن
expulse U خارج کردن
discharges U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
bring out U خارج کردن
to rule out U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
derail U از خط خارج کردن
discharge U خارج کردن
derailed U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج کردن
phase out U خارج کردن
write off U از دفتر خارج کردن
defecating U خارج کردن مدفوع
ablate U بریدن و خارج کردن
write-off U از دفتر خارج کردن
defecates U خارج کردن مدفوع
tabling U از دستور خارج کردن
phase out U به ترتیب خارج کردن
expectorate U ازشش خارج کردن
exfiltration U خارج کردن از میدان
disarms U از ضامن خارج کردن
disarm U از ضامن خارج کردن
disseise U ازتصرف خارج کردن
defecated U خارج کردن مدفوع
lay on the table U از دستور خارج کردن
decivilize U از تمدن خارج کردن
spewing U با فشار خارج کردن
spews U با فشار خارج کردن
to expel [from] U بزور خارج کردن [از]
tables U از دستور خارج کردن
tabled U از دستور خارج کردن
write-offs U از دفتر خارج کردن
table U از دستور خارج کردن
spewed U با فشار خارج کردن
to put out of court U از دستور خارج کردن
swap out U مبادله کردن به خارج
disarmed U از ضامن خارج کردن
defecate U خارج کردن مدفوع
spew U با فشار خارج کردن
emit U بیرون دادن خارج کردن
withdrawals U خارج کردن عقب کشیدن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
withdrawal U خارج کردن عقب کشیدن
deconcentrate U از حالت تغلیظ خارج کردن
emits U بیرون دادن خارج کردن
strike off the rolls U از صورت وکلا خارج کردن
reeking U بخار ازدهان خارج کردن
to phase out something U به ترتیب خارج کردن چیزی
reeked U بخار ازدهان خارج کردن
reek U بخار ازدهان خارج کردن
emitting U بیرون دادن خارج کردن
bail U عمل خارج کردن اب قایق
emitted U بیرون دادن خارج کردن
uncouple U از حالت زوجی خارج کردن
emancipate U از زیر سلطه خارج کردن
emancipating U از زیر سلطه خارج کردن
emancipates U از زیر سلطه خارج کردن
emancipated U از زیر سلطه خارج کردن
reeks U بخار ازدهان خارج کردن
unplugs U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged U خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug U خارج کردن دو شاخه از سوکت
evacuate U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuates U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuated U اخراج خارج کردن یا شدن
evacuating U اخراج خارج کردن یا شدن
snake out U خارج کردن کالا از انبار ناو
safing U از حالت مسلح بودن خارج کردن
to play in or out U با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
bowdlerize U قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
break U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emitting U بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted U بیرون دادن از خود خارج کردن
emit U بیرون دادن از خود خارج کردن
breaks U از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emits U بیرون دادن از خود خارج کردن
discarding U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
stripping crane U جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
deviations U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
discards U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
deviation U از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
importation U عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
discard U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded U خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
head switching U فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
eviction U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
exfiltration U خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
sidelined U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smuts U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
evictions U چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sidelining U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sidelines U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
externals U مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sideline U ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smut U تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
released U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases U خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
turnaround time U زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
active U هدف فعال خط مشی فعال
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
suppression U خنثی کردن یک یکان از نظر اتش یا فعالیت سرکوبی اتش
unit loading U بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان
labels U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labelled U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
labeling U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
label U مشخص کردن قطعه کاغذ که خارج وسیله یا دیسک نصب شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com