English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
surface dive U غوص گرفتن در حال شنای درسطح اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to chop out U درسطح پدیدارشدن
outcrops U فهور چینه درسطح زمین
outcrop U فهور چینه درسطح زمین
wells U درسطح امدن وجاری شدن
well U درسطح امدن وجاری شدن
sophisticated U مشگل وپیچیده درسطح بالا
epicentre U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
epicentres U نقطه فهوروانتشارزمین لرزه درسطح زمین
geodetic U وابسته به علم زمین پیمایی درسطح کره
geodesical U وابسته بعلم زمین پیمایی درسطح کره
collages U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
collage U اختلاط رنگهای مختلف درسطح پرده نقاشی
pteropod U نرم تنان شکم پای شناور درسطح دریا
mobile equipment pool U بنه متحرک افزارهای ویژه درسطح گروهان و گردان ودسته
crawls U شنای کرال
butterflies U شنای پروانه
dog paddle U شنای سگی
backstroke U شنای پشت
breaststroke U شنای قورباغه
crawl U شنای کرال
crawled U شنای کرال
individual medley U شنای مختلط
trudgen stroke U شنای کرال
underneath swimming U شنای زیرابی
sidestroke U شنای پهلو
butterfly U شنای پروانه
breaststroke U شنای پروانه
racing backstroke U مسابقه شنای پشت
individual medleyist U شناگر شنای مختلط
medleyist U شناگر شنای مختلط
pinule U پرهء شنای ماهی
dog paddle U شنای سگی کردن
freestyler U شناگر شنای ازاد
pinnule U پرهء شنای ماهی
dog paddle U شنای اشخاص مبتدی
baths U استخر شنای سرپوشیده
frog kick U شنای پروانه بت پای قورباغه
medley U شنای مختلط 002 تا 004متر
medleys U شنای مختلط 002 تا 004متر
scissor kick U پای قیچی در شنای پهلو
dolphin kick U شنای پروانه با پای دلفین
flipper U پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی
flippers U پرده یا عضو شنای حخیوانات دریایی
freestyle U شنای ازادمسابقه تیراندازی با روش ازاد
kickboard U تخته شنای 07 سانتیمتری برای کمک به نواموز
dog paddle U شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
laitance U حبابی که پس از بتن ریزی درسطح بتن فاهر میشود وباعث متخلخل شدن سطح بتن میگردد
medley relay U مسابقه شنای امدادی مختلط 4 در001 متر دو امدادی بامسافتهای مختلف
bikini U لباس شنای زنانه دوتکه مایوی دوتکه
bikinis U لباس شنای زنانه دوتکه مایوی دوتکه
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
quadrangular meet U مسابقه شنای دورهای بین 4تیم مسابقه دورهای بین 4تیم با محاسبه مجموع امتیازهای فردی
To tell some one his fortune . U برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
abated U اب گرفتن از
get U گرفتن
abates U اب گرفتن از
to whisk away or off U گرفتن
to take one's stand U جا گرفتن
To treat flippantly(lightly). U شل گرفتن
tong U گرفتن
retreat U پس گرفتن
retreating U پس گرفتن
abating U اب گرفتن از
to take up U گرفتن
retrieve U پس گرفتن
acclimatizes U خو گرفتن
retreated U پس گرفتن
acclimatizing U خو گرفتن
retrieved U پس گرفتن
retrieves U پس گرفتن
abate U اب گرفتن از
gets U گرفتن
detracts U گرفتن
retaken U پس گرفتن
situate U جا گرفتن
retakes U پس گرفتن
detracted U گرفتن
detract U گرفتن
situates U جا گرفتن
situating U جا گرفتن
To go bad and stink. U بو گرفتن
detracting U گرفتن
retaking U پس گرفتن
getting U گرفتن
unsay U پس گرفتن
pushing U گرفتن
wive U زن گرفتن
raclaim U پس گرفتن
catch U گرفتن
retake U پس گرفتن
retreats U پس گرفتن
overtakes U گرفتن
skimmed U کف گرفتن از
grab U گرفتن
to catch on U گرفتن
skimmed U گرفتن کف
grabbed U گرفتن
to draw back U پس گرفتن
skims U کف گرفتن از
skims U گرفتن کف
corks U گرفتن
cork U گرفتن
seizes U گرفتن
grabs U گرفتن
seized U گرفتن
skim U گرفتن کف
to catch a fly U بل گرفتن
resumption U از سر گرفتن
overtake U گرفتن
recapturing U پس گرفتن
recaptures U پس گرفتن
recaptured U پس گرفتن
recapture U پس گرفتن
to begin again از سر گرفتن
to addict oneself U خو گرفتن
to break in U گرفتن
to bring to a stop U را گرفتن
to put a stop to U را گرفتن
to call back U پس گرفتن
skim U کف گرفتن از
encumbers U گرفتن
seize U گرفتن
to get at U گرفتن
blinds U گرفتن
blinded U گرفتن
blind U گرفتن
encumbering U گرفتن
to shut off U را گرفتن
takes U گرفتن
to station oneself U جا گرفتن
take U گرفتن
to take a wife U زن گرفتن
withdraw U پس گرفتن
withdraws U پس گرفتن
to take fast hold of U گرفتن
encumbered U گرفتن
overtaken U گرفتن
to hunt out U گرفتن
resuming U از سر گرفتن
to lay a wager U گرفتن
resumes U از سر گرفتن
resumed U از سر گرفتن
to nestle oneself U جا گرفتن
resume U از سر گرفتن
encumber U گرفتن
reoccupy U از سر گرفتن
acquires U گرفتن
accustoms U خو گرفتن
acquire U گرفتن
to get used to U خو گرفتن [به]
to get accustomed to U خو گرفتن [به]
withdrawal U پس گرفتن
withdrawals U پس گرفتن
wed U گرفتن
accustoming U خو گرفتن
acquiring U گرفتن
infold U در بر گرفتن
indwell U جا گرفتن
disesteem U کم گرفتن
nails U گرفتن
nailed U گرفتن
nail U گرفتن
break out U در گرفتن
inclasp U در بر گرفتن
accustom U خو گرفتن
false grip U گرفتن
adeem U پس گرفتن
renovates U از سر گرفتن
renovating U از سر گرفتن
accompanied U دم گرفتن
tithes U ده یک گرفتن از
puddle U گل گرفتن
get at U گرفتن
get off the ground <idiom> U پا گرفتن
flea U کک گرفتن
fleas U کک گرفتن
capture U گرفتن
capturing U گرفتن
captures U گرفتن
tithe U ده یک گرفتن از
accompany U دم گرفتن
grabbing U گرفتن
accompanies U دم گرفتن
renovate U از سر گرفتن
renovated U از سر گرفتن
puddles U گل گرفتن
acclimatized U خو گرفتن
receive U گرفتن
reclaim U پس گرفتن
reclaimed U پس گرفتن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com